چرا ایران-فارس از عامل عقب ماندگی خود، "نفت" دست برنمی دارد؟

بررسی علل عقب ماندگی ایران

انصافعلی هدایت
بیست چهارم آگوست 2017
تورنتو - کانادا
HEDAYAT222@YAHOO.COM
در میان متفکران سیاسی-اجتماعی-تاریخی ایران کسانی هستند که در پی ریشه یابی علل عقب ماندگی علمی، سیاسی، تکنولوژیکی، اجتماعی و فکری ایران-فارس هستند که از آن بعنوان "علل عقب ماندگی" یا "علل عقب نگه داشته شدگی" یاد می شود.

تعدادی از آن متفکران عوامل گوناگون را عامل عقب ماندگی ایران-فارس توصیف کرده اند اما تعدادی اندگی از آن ها که پس زمینه اقتصادی دارند، علل عقب ماندگی ایران و ایرانیان-فارس را در پیدایش نفت و تکیه به آن ارزیابی می کنند . توانسته اند این نظریه را در میان اندیشمندان و دانشگاهیان ایران-فارس ترویج داده و پذیرانده انند
دوستی در فیس بوکش، این ایده عقب ماندگی (پدیده نفت و تاثیر منفی آن در توسعه ایران-فارس) را پذیرفته و مانند همان نظریه پردازان آرزو کرده که "کاش نفت عربستان و الاحواز نبود تا ایران-فارس مانند ژاپن توسعه می یافت."

  این در حالی است که بسیاری از کشورهای توسعه یافته دارای منابع غنی نفت هستند و تعدادی از همان کشورهای توسعه یافته هم برای داشتن آن منبع بسیار مهم اقتصادی (نفت) در آرزو می سوزند و برای بهره مندی از منافع چنان منابع اقتصادی، جنگ ها راه انداخته و صدها هزار انسان را به خاک و خون می کشند.

من، خواستم در پاسخ به این طرز تلقی و تفکر و همچنین در پاسخ با این دوستم یک مطلب و کامنت کوتاهی بنویسم که به یک مقاله بلند بدل شد. با اضافاتی به آن و با اندکی تغییر، به شکل این مقاله در آمد

 دوست من، اگر ایرانیان عقل داشتند و عقلانی رفتار می کردند، نفت عربستان (اقلیم الاحواز) یک فرصت استثنایی تاریخی برای توسعه ملل ساکن ایران می بود. 

چرا که ملل عاقل دنیا که از داشتن چنین منابعی محروم هستند، از آن سر دنیا برای بدست آوردن نفت، شکر، قهوه، موز،ادویه و ... یا محصولات دیگر جهان سومی ها به آن جا آمده و به انواع حیل به استعمار و استثمار ملل جهان سومی پرداخته اند.

برای غارت منابع جهان سومی ها، تا حدودی، مستعمره های رسمی و غیر رسمی را آباد کرده و دست به استثمار هم زده اند. در اثر همیا استثمار بوده که ثروتمند هم شده اند 

ولی فارس ها همه منابع زیر زمینی ملل تورک، عرب، بلوچ، تورکمان، و ... را بدتر از استثمارگران غربی بغارت برده اند اما متاسفانه نه برای خود سرمایه ای ساخته اند تا ثروتمند شوند و نه برای ملل دیگر امکاناتی اندکی مهیا ساخته اند.

فرق ملل توسعه یافته (چه دارای منابع نفتی و چه بدون نفت) با ملل توسعه نیافته، در استفاده عقلانی از امکانان و نیروی انسانی موجود و قوه تخیل و ابتکار انسانی بوده و هست.

ایرانی-فارس از قوه تعقل بهره نمی برد بلکه مخالف هر گونه استفاده از قوه تعقل است و توسعه عقلانیت را بر خلاف مصالح استعماری و استثماری خود می داند و اجازه نمی دهد تا عقلانیت در میان ملل ساکن ایران رشد کند. چرا که ممکن است، رشد عقلانیت، به سقوط برتری استعماری فارس در سرزمین های مستعمره بینجامد.

 اما فارسیسم در پی آن است تا خود را از زیر بار مسئولیت عدم توسعه یافتگی خود و ملل تحت استعمارش و در همه زمینه ها آزاد کند. وجدانش را آرام سازد و زمینه را برای عدم تلاش در جهت توسعه همه جانبه جوامع خود مستعدتر بسازد

در هر مقطعی از تاریخ اخیر این بحث، علتی را برای مسئولیت پذیری علت عدم توسعه یافتگی ملل ایران تراشیده است تا خودش را مسئول آن همه عقب ماندگی نشان ندهد. لذا چون خودش را مسئول عدم توسعه یافتگی خود و ملل دیگر ندیده است، تلاشی هم برای شکستن این زنجیره معیوب عقب ماندگی (چه از نظر فکری و چه از نظز علمی و آموزشی و ...) نکرده است
.
حالا هم که پس از گذشت بیش از یک قرن استفاده از منابع نفت و گازعربستان ایران، نتوانسته اند از نفت رایگان الاحواز برای خودشان کلاهی زرین بسازند، همه تقصیرهای عقب ماندگی خودشان را بر سر "بود نفت" تل انبار می سازند 

این نظریه باعث می شود تا با مجرمانه نگریستن به نفت، براحتی و ارزانی، آن را در اختیار کشورهای دیگر قرار بدهند. این نظریه، پیامدهای بسیار منفی و شومی برای ملل ساکن در ایران و از جمله خود فارس ها خواهد داشت و غارت نفت و امتیاز دهی به خارجی ها را توجیه شبهه عقلانی خواهد کرد

متاسفانه، عقل ایرانی، سازنده و استفاده گر از ابزار های طبیعی و انسانی موجود نیست
برای این که ایران-فارس این عدم تعقل خود را توجیه کند و خودش را مقصر نشان ندهد، علت تراشی سفسطه آمیز و شبهه عقلانی و منطقی و فلسفی می کند و همه تقصیرها را بر گردن دیگر ملل می اندازد. شکست های بی ربط به زمان ما را به این زمان تسری می دهد و آن ها را در تاریکی تاریخ گم شده اند، عامل اصلی عقب ماندگی کنونی خود می انگارد

اما این تنها فارس نبوده که در تاریخ تاریکش بارها شکست خورده و اشغال شده با از بین رفته است بلکه آلمان ها در همین یک قرن اخیر دو جنگ جهانی اول و دوم را در پشت سر گذاشته و در هر دوی آن ها شکست مهیبی خورده است. آلمان از هستی اقتصادی و جمعیتی خود ساقط شده است اما همان آلمان شکست خورده و با خاک یکسان شده، با توسل به قوه عقلانیت، از زیر صفر شروع کرده است.

همان آلمان برای توسعه مجدد خود، از دیگر کشورها نیروی انسانی وارد کرده و اقتصاد نابود شده اش را از نو سرو سامان داده است و خواسته و اراده کرده و توانسته است، دوباره به راس هرم قدرت برتر دنیا صعود کند. 

ژاپن هم همین طور. تورکیه، کره، مالزی، اندنزی، مالزی، سنگاپور، چین، هندوستان و ... هم همین طور. ده ها کشور و ملت دیگر هم ... توانسته اند در سایه عقلگرایی، راهشان را از دل ورشکستگی های سیاسی، نظامی، اقتصادی، مالی، انسانی و ... به سوی توسعه باز کنند

مهم باز کردن راه توسعه و استفاده عقلانی از ابزارهای موجود بوده و است. همه این ملل و ممالک در سایه تعقل و عقلانیت دوباره جان گرفته اند و خودشان را از ورطه عقب ماندگی نجات داده اند

اما ایران و فارسیسم راه تعقل و توسعه را بسته و در بن بست خودساخته، در سلسله ای از علل معیوب خودشان را سرگردان کرده و نامش را علم و تحقیق نهاده اند. برای همین هم هیچ وقت به عقلانیت و راه گشایی برای عقلانیت، روی نیاورده اند  

این ها و اندیشمندانش، تمامی شکست های کنونی و دو قرن اخیر خودش را با حمله اسکند، هجوم اعراب در 1400 قبل، حمله مغول، حمله افغانستان و حمله روس ها و  ... استعمار داخلی و استعمار خارجی و ... تعلیل می کنند.

این ها یک بار نمی نشینند تا خود، ملل و تاریخ را روشن سازند و بگویند که همه ملل دنیا و سرزمین ها بارها شکست های تاریخی سختی خورده و بارها خاکشان اشغال و جمعیت شان تکه تکه شده اند اما همان ملل در سایه عقلانیت و خود انتقادگری، راه خود را باز یافته و به سوس توسعه همه جانبه تاخته اند

دیگر ملل زبونی، عقب ماندگی در همه زمینه ها و شکست های خودشان را به برتری نیروی نظامی و وحشی بودن نیروی حمله کننده، نسبت نداده اند بلکه میزان کوتاهی ها و عدم عقلانیت در استفاده از امکانات مادی و نیروی انسانی و عقلانیت انسان ها را شناخته و به برون رفت از این خطا اعتراف کرده و اراده کرده اند تا از این بن بست خودساخته و تار تنیده در اطراف خود رهایی یابند
برای همین هم راه حل هایی برای برون رفت از باتلاق شکست ها و عدم توسعه یافتگی جسته اند

 اما ایرانیان (چرا فارس می گویم و از ملل دیگر سخن نمی گویم؟ چون بنظر می رسد که به دلیل مستعمرگی، انگیزه ای برای برون رفت از این بن بست و حرکت به سوی توسعه در آن ها مرده است) و بخصوص فارس ها در لایه هایی از اتهام زنی به دیگری یا دیگران فرو غلطیده و در دایره معیوبی از متهم کردن دیگران غنوده و خیال خودشان را راحت کرده اند. 
ایرانیان، وجدان های خفته و مشنگشان را با متهم کردن دیگران به اشغال سرزمین های ایرانیان آرام کرده اند و رام می کنند

 برای همین هم با خیال راحت و بدون هیچ دغدغه ای در دایره باتتلاقی از احساس و حس و لمس تحقیرهای تاریخی فرو مانده اند. هر چه از تاریخ اشغال ایران توسط نیروهای رقیب منطقه ای و فرا منطقه ای دورتر می شویم، حس حقارت تاریخی و نیاز به مشنگ شدن تاریخی در ایرانیان  نه تنها تسکین نمی یابد و درمان نمی شود و فراموشی شاملش نمی شود یلکه عمیق تر و پررنگ تر هم می گزدد. گو این که آن حادثه تاریخی، نه دهه ها و سده ها بلکه همین دیروز رخ داده و جان و روح آن ها را زخمی و پژمرده ساخته و به افسردگی بعد از وضع حمل دچار کرده است.

ایرانیان-فارس، بجای حل معمای علل عقب ماندگی و عدم عقلگرایی در میان خود، به شعرهای عارفانه نما و رنگین روی آورده اند. کاری جز ساختن چند جمله رنگین و ارائه اشعاری خلسه آور و سکرتزا نکرده اند و نمی کنند
ایرانیان با جمله های موزون و گاهی بدون معنی و در اغلب موارد، مشوق ایستایی و عقل گریزی اما خوش آیند و خلسه آور، نشئه می شوند و مانند معتادی به گوشه عزلت می خزند
 این همان نشئگی تاریخی ایرانیان-فارس است که برای خلسه وجدان و رهایی خود از حس مسئولیت به آن نیاز دارند و به آن ها روی می برند. همین خودش یک نوعی از اعتیاد ذهنی به رفتن در گوشه اعتیاد برای فراموشی و خوش بودگی آنی و لحظه ای در میان ایرانیان است تا در سرخوردگی های تاریخی با سرریز کردن عقده های حقارت تاریخی، آرام گیرند

بخاطر همین اعتیاد تاریخی است که هیچ وقت از تاریخ خود و همسایه هایشان و ملل دیگر درس نگرفته اند. 
برای این که راه عقل را بسته و معتاد به تحقیر دیگران برای خودارضایی ذهنی شده اند. چرا که راه انتقاد از خود و خود نقدگرایی را نیاموخته اند. ایرانیان-فراس، تنها بلد است که از دیگران انتقاد کند. تقصیر های امروش را به گردن صدها سال گذشته فرو اندازد
آن ها نمی فهمند و نمی خواهند بفهمند که  ملل دیگر و همسایه ها هم ده ها و بلکه صدها بار در طول تاریخ، مورد هدف و هجوم قوای دیگر واقع شده اند. دیگران هم شکست ها خورده اند اما به پا برخواسته و مسئولیت بعده گرفته اند

ایرانیان، عمدا و باز هم برای خود ارضایی ذهنی خودشان، فراموش می کنند یا (نوع حوادث را برای ارضای احساسات عقده ای خودشان) نوعی تحریف می کنند تا هجوم خود به دیگر ملل را خوب و حتی عالی توصیف و توجیه کنند

در حالی که همین ایرانی ها-فارس، حتی آجرهای دیوارهای همسایه های مغلوب را هم بار خود کرده و به غارت برده اند اما همان همسایه هایی که با وحشی گری ایرانی -فارس به خاک و خون افتاده بودند، اراده کرده اند و دوباره برخواسته و جامعه ای مرفه و عقلگرایانه برپا کرده اند 

اما این ایرانی، بجای بردوش گرفتن مسئولیت و حرکت بجلو، زار می زند و به غیر از فارس، همه را مشغول توطئه بر علیه فارس می داند که برای نابودی عقلانیت و توانایی های بی نظیرنژادی فارس اقدام می کنند اما در همین حال، فارس، دست از دخالت در امور دیگران بر نمی دارد. از کشتن دیگران و ایجاد نا امنی در منطقه و جهان، احساس رضایتمندی ذهنی و وجدانی می کند. شاید هم حس انتقامی که در خلسه های اعتیاد ذهنیش، او را حامله و بارور کرده بودند، با خون بیگناهانی که توسط پول و حمایت های نظامی فارس ریخته می شود، التیامی هم می گیرد و آرام می شود

به عقده ایرانی-فارس، هر انسان تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، کورد، گیلانی، مازنی، بختیاری، خراسانی، لر، قشقایی، عرب های همسایه، آزربایجان شمالی، تورکیه، و ... سبب شده اند تا ایران و فارس از عقلانیت بی بهره ببرد

این همسایه و ملل دیگر بوده اند که مانع از آن شده اند تا ایران-فارس که خودش را  اسطوره عقل مجسم می دتند، نتواند از توانایی عقلانیت بی پایان نژادی خود بهره مند شود

حالا هم علمای (!) جامعه شناسی و توسعه گرایی، "نفت" عربستان یا الاحواز و "معادن" آزربایجان جنوبی را عامل عقب ماندگی و عدم توسعه انسانی و فکری و اقتصادی و تکنولوژیکی و ... ایران-فارس می نامند

من متحیرم و نمی دانم چرا ایرانی ها-فارس ها تلاش نمی کنند تا خودشان را از شر این نفتی که باعث عقب ماندگی ایران-فارس است، دست بردارند و اجازه بدهند تا خود عرب های الاحواز هم در این منبع عقب ماندگی حداقل 10 درصد شریک شوند؟ 

چرا برای رهایی از عامل نفت که مسبب اصلی عقب ماندگی قلمداد می کنند، فکری و نظریه ای داده نمی شود؟ 

 این چه نوع عقلانیتی است که می داند نفت عامل و مسبب عقب ماندگی ایرانی-فارس است اما برای رهایی از آن اقدامی نمی کند؟

چرا پای خودش را از عربستان بیرون نمی کشد تا بدون تکیه بر نفت عربستان-الاحواز توسعه بیابد؟

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر