Friday, June 1, 2018

ثنویت فارسیزم و معضلات ایران معاصر


مقدمه ای برای ورود به بحث "دیالوگ" روز شنبه؛ دوم جون 2018
آیا ثنویت یا دوگانگی ایران، به اعصار بسیار قدیمی باز می گردد یا آثار آن جهان بینی، باورها و رفتارها در زندگی روزمره ایرانیان و بخصوص پانفارس ها و بخش هایی از ایرانیان امروزی هم نقش حیاتی دارند؟
این دوگانگی، در کدام زمینه ها، خودش را در زندگی امروزی  انسان هالی این سرزمین ها نشان می دهند؟
آیا پانفارس ها فکر نمی کنند که هر چه اهورایی، نیک، زیبایی، دوستی، عشق و محبت و ... از این قبیل است، متعلق به فارس ها است؟
آیا ثنویت و دوگانگی "اهورا-اهریمن"، تاریکی-روشنایی، خوب-بد، و ... و ایمان به دو گانه متضاد، فقط در باورهای مذهبی  فارس ها محدود می شد و می شود یا این که در زندگی، در اجتماع، در اخلاق، حقوق، سیاست، انسانیت، نگرش به علم و تکنولوژی، در مفهوم دوستی-دوشمنی، برادری-برابری، عشق-نفرت، ایرانیت-انایرانیت، فارس-غیر فارس  و ... خودش را نشان می دهد؟
از طرف دیگر، هر چیزی که نسبتی با اهریمن، بدی، زشتی، نفرت، دشمنی و ... و مانند این ها دارد، جزو پستی ها است و از آن پانفارسیزم نیست؟
آیا سخن و رفتار پانفارسیزم در دو سر متضاد یک خط و در  جهت افراط و تفریط نیست؟ آیا، اصلا، این نوع نگرش می تواند متعادل باشد؟
آیا تعقل و عقل در چنین جامعه ای می تواند رنگ چشمگیری داشته و رشد بکند؟
آیا چنین جامعه ای می تواند عقلایی رفتار بکند و به توسعه، دموکراسی، آزادی و حقوق انسانی دست یابد؟ 
آیا بخاطر تفکر دوگانگرایی متضاد پانففارسیزم نیست که جوامع تحت تاثیر فرهنگ و زبان فارسی، از تعقل و عقلگرایی دور شده اند و در تاکید بر تعصب دلیری می کنند؟ 
آیا این دوگانگی تاکید بر تعقل اما رفتار ضد عقلایی در میان ایرانیان(رفتار متضاد)، در ضدیت با زندگی مدرن در جهان امروز  نیست؟
آیا ریشه های دشمنی دایمی و غیر قابل حل بین ایرانیان با غیر ایرانیان یا انایرانیان در آن نگرش و جهان بینی ثنویت ضد همقرار ندارد؟
آیا مفهوم ایرانی-انایرانی، در دوگانگی جهان بینی فارسیزم ریشه نداونده است و مفهمومی جز از "خودی" و "غیر خودی" دارد؟
آیا ریشه های دشمنی دایمی ایرانیان با غیر ایرانیان در آن نگرش و جهان بینی نیست؟ آیا این دشمنی با همه جهان و جهانیان، قابل حل و ریشه کنی است؟
آیا این نگرش، باعث خودبرتر بینی پانفارسیسم نشده است؟
آیا نگرش و جهانبینی "خودمحور پندار" باعث نشده است که  فارس ایرانی خودش و افکارش را در همیشه تاریخ، درست بداند و نتواند از آن جدا بشود و مسیر دیگری در تاریخ را پیش بگیرد؟
آیا نژادپرستی و تاریخ پرستی فارسیزم در این اندیشه ریشه ندارد؟
آیا ثنویت ایرانی باعث تعریف و تولید یک دشمن  داخلی یا دشمن خارجی ولی مجبور از داشتن یک دشمن نشده است؟
آیا مخالفت فارس ها با حقوق بشر و حقوق ملل ساکن در ایران، از "مطلق پنداری" و "خود برتر بینی" پانفارس ها بر نمی خیزد؟
 چرا پانفارسیزم نمی تواند از الگوی اخلاقی "پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک" تبعیت بکند؟ یعنی، چرا نمی تواند هم پندار نیک داشته باشد و هم کردار نیک و فقط دارای "گفتار نیک" است؟
آیا گفتار نیک، برای فریب دادن انسان ها با سخنان بزک کرده نیست یا زمینه های روانی و اجتماعی دیگری هم دارد؟
آیا شعارهای تو خالی اما زیبای پانفارسیزم و پان ایرانیزم بخاطر این طرز تفکر و نگرش نیست؟ چرا سخن پانفارس ها در ضدیت با عملکردشان قرار دارد؟
آیا پانفارسیزم، تجربه زیست اهریمنی که بر پایه سخن زیبا اما دروغ استوار است را ترجیح نداده است؟
آیا مخالفت با حقوق ملل در ایران و انکار هویت ملل غیر فارس،  یا جعل هویت و تاریخ برای آن ملل، در این نگرش نهفته نیست؟
آیا وضعیت در جریان اخلاقی، آموزشی، اقتصادی، خانوادگی پانفارسیزم با آن چه در سخن تصویر می کنند، مطابقت دارد؟ 
آیا می توان فارس ها و ملل غیر فارس را از سلطه و هژمونی این جهان بینی دوگانه نجات داد؟
ملل غیر فارس در مقابل این جهان بینی ضد عقلی چه راه حل های ایدئولوژیکی یا فکری در پیش دارند؟
اگر این ایدئولوژی تاریخی جواب می داد و می دهد، چرا واقعیت های زیستی در ایران، در ضدیت با آن چه پانفارسیزم به زبان می آورد، پیش می روند؟
آیا زندگی جاری در ایران، اهریمنی اما سخن ها و نوشته ها اهورایی جلوه نمی کنند؟
چرا انسان ها و متفکران پانفارس و پان ایرانیست متوجه نمی شوند که نگرش دوگانه و متضاد پانفارسیزم، راه حل هایی برای مشکلات و معضلات زیستی و واقعی جوامع در ایران ندارد؟
آیا صدور انقلاب، ترور، خونریزی، قتل و غارت در منطقه و در مقابل آن، ادعای حل معضلات جهان با فکر و فرهنگ ایرانی، از این نگرش ریشه نگرفته است؟ واقعا می توان با فکر و عمل ایرانی، راهی در پیش پای مردمان منطقه و جهان گذاشته و بر معضلات انسان امروزین فائق آمد؟
آیا عشق به زبان، ادبیات و تاریخ فارس ها و دشمنی با زبان، ادبیات و مخالفت بسیار جدی با رسمی و آموزشی شدن زبان های مادری در ایران، بخاطر عشق به زبان خودی و نفرت و دشمنی از زبان بیگانه پانفارسیزم نیست؟
آیا پانفارسیزم، انسان ها، ملل و کشورها را به "خودی" و "دشمن" تعریف نمی کند؟
آیا بر اساس اهورایی و اهریمنی دیدن جهان و تاریخ نیست که هر چه زیبایی و خوب است را به تاریخ آریایی نسبت می دهند و هر چه بدی و قبح است را به تاریخ عرب و تورک نسبت می دهند؟
آیا نفرت از انسان، زبان، فرهنگ، تمدن تورکان و عرب ها بخاطر این دیدگاه اسطوره ای نیست؟
در برنامه امشب "دیالوگ" به بخشی از این سوال ها و نگرانی ها پاسخ خواهیم داد.
آقایان:
دکتر محمدحسین یحیایی: از متفکران تورک آزربایجان
جناب دین محمد بلوچ: زبانشناس و فعال سیاسی بلوچ
جناب محسن رسولی: متفکر و منتقد اجتماعی فارس
نگرانی ها و نگرش های خودشان در این مسایل را با شما در میان خواهند گذاشت.

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
اول (1) جون، 1028
hedayat222@yahoo.com

No comments:

Post a Comment

گونئی آزربایجان سیاسی پارتیلری "دوشونجه باغی"یندا سیاستلرین آچیلقیرلار

  گونیی آزربایجان سیاسی تشکیلاتلارین لیدر/سوزچولری "دوشونجه باغی" آدلی اوتاقدا، سیاستلرین، مرامنامه‌لرین و ایستیراتئژی‌لرین آچیقلا...