رقابت مجدد روسیه با انگلستان برای آموزش اجباری زبان روسی و نقش وزیر آموزش و پرورش


انصافعلی هدایت
می توان وزیر آموزش و پرورش  ایران را عالی ترین و قدرتمندترین مامور روسیه در ایران نامید. 
چرا که می دانیم، بخاطر وجود ده ها مامور انگلیسی در همه رده های وزارتخانه ها و دول ایران در یک قرن اخیر، زبان انگلیسی به یکی از دروس رسمی و اجباری یازده سال تحصیلی از دوره راهنمایی تا پایان دوره لیسانس (و البته بالاتر) تبدیل شده است.

با صرف این همه ثروت، عمر و انرژی ایرانیان جوان به نفع منافع درازمدت انگلستان و سکوت روسیه به عدم آموزش زبان روسی در مدارس ایران، باعث تعجب فراوان است.

چرا که دولت روسیه در مقابل هر امتیازی که دولت انگلستان از ایران و رهبران آن بگیرد، حتما امتیاز مشابهی را می گرفته است.

همان طور که انگلستان هم در مقابل هر امتیازگیری احتمالی روس ها از ایران، امتیاز مشابهی را طلب می کرده اند. این یک جنگ استراتژیک آن دو کشور در ایران در 200 سال اخیر بوده است.

چرا روسیه در بیش از نیم قرن گذشته که زبان انگلیسی در ایران به زبان آموزشی و اجباری بدل شده است، سکوت کرده و امتیازی مشابه نگرفته است، چای سوال دارد؟

باید بدانیم که عوامل انگلستان موفق شده اند تا حجم بسیار عظیمی از امکانات فکری و مالی ایرانیان را صرف آموزش رایگان اما اجباری زبان انگلیسی در ایران بکنند و هیچ هزینه ای هم به ایران نپردازند.
چرا روسیه از این امتیار بی بهره بوده است؟

مطمئن هستیم که حدود 14 میلیون دانش آموزش در سال 1397 در مدارس ایران مشغول تحصیل هستند. اگر هر دانش آموز، حداقل دو ساعت در هر هفته صرف آموزش انگلیسی بکند، در هر هفته 28 میلیون ساعت از عمر و ثروت این ملل صرف آموزش زبان انگلیسی می شود.

بنا بر این، حدود 1.008.000.000 ساعت از عمر جوانان و محصلان ایران در هر سال، صرف یادگیری زبان انگلیسی می شود. افراد ساکن در ایران، در عمر تحصیلی خودشان، بیش از 11.099.000.000 ساعت صرف آموزش زبان انگلیسی می کنند.

گرچه ایرانیان عمری به این درازی را صرف یادگیری غیر علمی و اجباری این زبان می کنند ولی فایده چندانی از آن نمی برند.

شاید به همین علت است که نگاه و نگرش ایرانی ها به روسیه، بسیار منفی تر از نگرششان به انگلستان و آمریکا است. شاید یکی از علل این دو قفطبی بودن نگر ایرانیان به خارجی ها، به دلیل سر و کله زدن آنان با زبان انگلیسی و ایجاد ذهنیت مثبت در دوران تحصیل اجباری با انگلیسی و عدم آشنایی (حتی اولیه) با زبان روسی بوده است.

همین رابطه با زبان های مادری ملل ساکن در ایران هم صادق است. ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، و ... تمامی عمر خودشان را صرف آموزش زبان های بیگانه ای همچون فارسی، عربی، انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و ... می کنند.  با آن زبان ها، فرهنگ ها، تمدن ها، جهان بینی ها، تاریخ، ایدئولوژی، ادبیات، موسیقی، و ... آن ها (در حد بسیار اندک هم باشد) آشنا هستند.

می توانند، الفبای زبان آن ها را بنویسند. لااقل، می توانند یک جمله غلط از زبان آن ها را نوشته و بدون ترس از مجازات شدن در مدرسه و در میان جمع دوستان و همکلاسی ها، بیان بکنند و حتی می توانند به این که چند کلمه از آن زبان ها را بلد هستند، افتخار بکنند. می توانند آرزو بکنند که به آن سرزمین ها، تمدن ها و فرهنگ ها صفر بکنند.

در مقابل، به همان مقدار که با آن زبان های بیگانه و دشمن، آشنا هستند، از زبان مادری و تاریخی خودشان دورند و غریبه هستند.

نمی توانند در زبان مادری خود یک انشای ساده بنویسند. یک داستان، رمان، روزنامه، یا کتاب تاریخی بخوانند و تصور می کنند که در زبان های مادری آنان، چیزی خلق و آفریده نشده است. تصور می کنند که فرهنگ، زبان، تمدن آنان نازا است. تصور می کنند که در فرهنگ و زبانشان هیچ آثار قلمی و فکری تولید نشده و وجود ندارد که بخوانند.

نمی دانند که در زبان های مادری آنان هم کتاب های بسیار زیادی نوشته و حلق شده است اما چون نخوانده اند و در باره آن ها هیچ آموزشی ندیده اند، تصور می کنند که وجود ندارند. هیچ فرصتی نداشته اند تا با نویسندگان و شاعران خودشان آشنا بشوند و ...

شاید به همین خاطر است که نه تنها از خودشان، از زبانشان، از تمدن، فرهنگ، تاریخ، ادبیات، موسیقی، اسطوره ها، جهان بینی، سنت ها و ... خودشان بیگانه شده اند و حتی با تلاش شبانه روزی دشمنان خودشان، با زبان، تاریخ، فرهنگ، ادبیات، هویت و ... خودشان دشمنی می ورزند. با خودشان آشتی نیستند. در خدمت منافع خودشان نیستند. در خدمات منافع دشمنان خودشان و غریبه ها هستند.

شاید به همین خاطر است که مهاجرت و فرار از وطن و اقامت در غربت، برای همه آنان، به یک آرمان و آرزویی بهشتی بدل شده است.

زبان فارسی، نمی تواند مانع از مهاجرت یا فرار آنان از وطن، فرهنگ، تمدن، جهان بینی و ... شان بشود.
چرا که این زبان فارسی است که تصویری آرمانی برای فرار و مهاجرت از وطن را در ذهن همه فرزندان آن ملل کاشته و در طول سالیان سال، به عنوان یک ایده و معشوق، آبیاری کرده است.

با آموزش زبان فارسی و در این زبان، تلاش کرده اند تا آنان را از صف وطن و زبان مادری شان جدا کرده و به صف فارس ها ملحق بکنند.

غافل از آن که همان حس نفرت و فرار را در مورد زبان فارسی هم در همه آن فرزندان ملل غیر فارس ایجاد کرده اند.

همان طور که زبان های مادری آنان را تحقیر کرده اند و آنان را از زبان مادری شان جدا ساخته و عشق و وفاداری به زبان و هویت اندیشه ای خودشان را در آنان کشته اند (الیناسیون در روی آنان اعمال شده است)، بطور غیر مستقیم، زبان فارسی را هم تحقیر کرده و کشته اند.

اگر احساس این که "زبان و وطن من، جایی خوب و شایسته ای برای زندگی نیست"، توسط زبان، سیاست و آموزش فارسی ایجاد شده است، این احساس را به وسیله زبان فارسی درآنان کاشته اند.

چرا این احساس به خود زبان فارسی سرایت نکند؟
چرا ناخودآگاهانه به آنان تلقین نکنند که باید از آن جا (ایران و زبان فارسی) هم هجرت بکنند؟

چرا احساس نکنند که زبان و وطن فارس ها هم در مقابل زبان، فرهنگ، تمدن، تکنولوژی و سرزمین های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی زبان و ... بسیارحقیر هستند و باید از هر چه بوی ایران و فارس می دهد، فرار کرده، به آن سرزمین های آرمانی، ملل و زبان های قویتر پناه برد.

چرا که آنان آگاه هستند که زبان فارسی، زبان آنان نیست و طبان و ملت فارس (ایرانی) در مقابل زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسه، روسی و .. احساس حقارت می کنند و نمی توانند در مقابل آن ها قد علم بکند. چون در مبارزه با زبان های مادریشان، اعتماد به خودی و بومیت را به نفع بیگانگانی قدرتمند و آرمانشهر، از دست داده اند.

در نتیجه، آنان که ذاتا در پی آن همه آموزش رسمی و اجباری، در جستجوی "بهترین ها" و "کمالات" هستند، بیگانه ای به نام "فارسی" را بهترین ها و کمالات نمی دانند.

در ذهنشان، زبان های بیگانه دیگر، بهترین ها و کمالات را تشکیل می دهند. اگر وطن و زبان بیگانه، خوب و بهتر است، چرا آن بهتر، زبان و ملت فارس باشد که ضعفش عیان است؟

برای همین از ایران، از فارسی و از سرزمینی که در آن، هم خودشان به عنوان انسان و هم زبانشان به عنوان فکر و شخصیت حقیقی خودشان، در زندان هستند، فرار می کنند تا آزادی هویتی، شخصیتی، زبانی، فکری و انسانی خودشان را بیابند و در آرمان شهری که در اثر تبلیغات پانفارسیسم در مدارس و رسانه ها ساخته اند، زندگی بکنند.
 
به مسئله آموزش زبان روسی در ایران و نقش وزیر آموزش و پرورش در این ماموریت برگردیم.

عدم تدریس زبان روسی به موازات زبان انگلیسی در مدارس و دانشگاه های ایران نشان می دهد که از میزان سرمایه گذاری روسیه بر روی اشخاص و مقام های دولتی کاسته شده بوده است و روسیه همه زمین بازی آموزش زبان های خارجی در ایران را به انگلیس و عوامل آن در حاکمیت، باخته بوده است.

در چنین مقطعی که روس ها باخته اند و ایران در اشغال زبانی انگلیسی قرار دارد،  وزیر آموزش و پرورش در لباس منجی زبان روسی ظهور می کند. او، مهمترین مهره و مامور مدافع منافع روسیه در یک قرن اخیر در ایران است که توانسته، دولتمردان دیگر را به آموزش اجباری زبان روسی در ایران قانع بکند.

برای همین هم باید تلاش بکند تا آموزش زبان روسی در مدارس ایران را هموزن زبان انگلیسی قرار بدهد.

در مسابقه میان عوامل، جاسوسان و زر خریدشده های انگلستان و روسیه در ایران، تنها مللی که سرشان بی کلاه می ماند، ملل ساکن در ایران هستند که حق تحصیل همه زبان ها به جز زبان مادری خودشان را دارند.

وقتی ملل تورک، تورکمن، قشقایی، عرب، بلوچ، لر، و ... در مملکتی زندگی بکنند و مجبور باشند به جز زبان مادری خودشان، زبان های بیگانه فارسی، انگلیسی، روسی، آلمانی و فرانسه را بخوانند، عملا و ذهنا، از ایران جدا شده اند.

تجزیه و جدایی هم در مغز مللی که زبانشان در ایران ممنوع و قدعن است، اتفاق افتاده است و هم در ذهن قوم حاکمی اقتاده است که همه توانش را برای مقابله با عدم آموزش و رسمی شدن زبان های مادری مللی صرفکرده است که آنان را هموطن خطاب می کند.

چنین مللی، جز جدایی اجباری از ایران و فارس ها (که در راس هرم قدرت هستند)، چه راه هایی در مقابل شان موجود هستند که از میان آن ها بهترین گزینه را انتخاب بکنند؟

آیا مجلس ایران می تواند، از عمیق تر شدن شکاف در میان تورک، تورکمن، قشقایی، فارس، عرب، بلوچ، لر، کرد و ... با اجباری، آموزشی و رسمی کردن زبان های مادری همه ملل، جلوگیری بکند؟

یا بی توجهی به خواست ملل غیر فارس زبان در ایران را ترجیح خواهند داد و ایران را به تجزیه سوق خواهند داد؟

آیا تجزیه ایران، تنها راه حل عقلانی ایران برای ملل غیر فارس زبان است؟

انصافعلی هدایت
تورونتو - کانادا
هفتم (7) اکتبر 2018
hedayat222@yahoo.com

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر