نقد کتاب «رضا شاه»؛ نوشته دکتر صادق زیبا کلام - 12

نقد کتاب «رضا شاه»؛ نوشته دکتر صادق زیبا کلام

انصافعلی هدایت؛ روزنامه نگار، تحلیلگر و شکاک


گنگی مفاهیم ملی، فارس و فارسی


برای بررسی این مسئله، به سراغ کلمه «فارسی» می‌رویم تا بیابیم که عدم تعریف دقیق کلمه «فارسی» و «ملی» چه مشکلاتی را فقط در محیط «فارسی» بوجود می آورد.
فارسی چیست؟ فارسی و فارس به کدام معانی و مفاهیم اطلاق می شود؟ آیا فارسی یک زبان است؟ یک نژاد است؟ یک سرزمین است؟ یک قوم است؟ یک ملت است؟ یک سیاست است؟ یک فرهنگ است؟ یک تاریخ است؟ یک امپراتوری است؟ یک دین است؟ یک جهان بینی است؟ یک ایدئولوژی است؟
اگر فارسی یک زبان است، چه نوع زبانی است؟ زبانی قومی است؟ یا زبانی رسمی است؟ یا زبان اجباری است؟ یا زبان علمی است؟ یا زبان علوم و تکنولوژی ها است؟ یا زبان شعر و ادب است؟ یا زبان فلسفه و منطق است؟ یا زبان ریاضیات و هندسه و جبر و مثلثات و … است؟ یا زبان فقه، اصول و حقوق است؟
آیا فارسی زبان ملی است؟ چرا؟ باید روشن کرد که کدام شرایط و چه ویژگی‌هایی فارسی را زبان ملی کرده است؟ باید روشن بشود که چرا دیگر زبان‌های موجود در ایران و بموازات زبان فارسی، فاقد صفات ملی شناخته شده اند؟
آیا اینکه فردوسی، حافظ، سعدی، رودکی، مولانا یا شهریار و ...، اشعارشان را به فارسی سروده اند، به آن زبان، صفت ملی می دهد؟ یا تحمیل اجباری زبان فارسی در مدارس، به فرزندان دیگر ملل، فارسی را واجد شرایط ملی شدن کرده است؟ یا اداری بودنش آن را ملی کرده است؟ یا سیاسی شدنش آن را ملی کرده است؟
چرا زبان تورکی یا زبانی عربی، زبان ملی نیستند؟ آیا در این زبان ها، شعر و شاعران کمتر از زبان فارسی بوده‌اند؟ مگر در زمانه فردوسی، حافظ، سعدی، مولانا و … بیش از نود و نه (99) درصد نوشته‌های مسلمانان، به زبان‌هایی غیر از فارسی و بخصوص به زبان عربی و تورکی نوشته نمی شده اند؟
اگر بنای «ملی» بودن، نوشته شدن چند کتاب، آن هم کتاب شعر است، تمامی زبان‌ها دارای شاعر و شعر هستند. آیا شعر و شاعر، کدام اثرات مهمی در تاریخ فکر و اندیشه بشر داشته اند؟ آیا محتوای اغلب شعرها، در طول اعصار، چه فرق هایی با همدیگر داشته اند؟ فرق اشعار و شاعران با هم، در چند قرن گذشته، در چه بوده است؟ آیا کار شاعران جز تکرار و باز آفرینی یک مفهوم، معنا و تکرار مجدد آن معنا و مفهوم در چینش جدیدی از کلمات متفاوت، چیز دیگری بوده است؟ شاعران و شعر فارسی، چه مفاهیمی را عرضه و رایج و عمومی کرده اند؟
متأسفانه، جز تکرار چند مفهوم رایج در اشعار شاعران هزار سال اخیر فارسی گو، بار معنایی جدیدی بر فرهنگ بشریت نیفزوده اند. مگر چند کتاب تاریخ، فقه، حکایت، فلسفه، عرفان، تفسیر، کتاب‌های علم، فنون، سیاحتنامه ها، ریاضیات، مثلثات، جبر، هندسه، منطق، معماری، پزشکی، دارو و درمان، و... همه کتاب‌های علمی و تاریخی به یادگار مانده از گذشتگان، به عربی نبوده اند؟
مگر چند درصد کتاب‌هایی که تاریخ و زندگی بشریت را عوض کرده اند، توسط شاعران، شعر و بخصوص شعر فارسی بوده است؟ اگر مجموعه شعرهای شاعران فارسی در تاریخ را جمع بکنیم، به اندازه چند درصد اشعار و شاعران عرب یا عربی سروده، تورک یا تورکی سروده می شود؟ آیا زبان و شاعران فارسی، بمانند لیوانی حقیر، در مقابل اقیانوس عربی و تورکی جلوگر نخواهد شد؟
مگر در زبان تورکی، اشعار و کتاب‌های علمی، چه در گذشته و چه در حال، نسبت به فارسی، کمتر نوشته شده است؟ هان! ندانستن ایرانیان و بخصوص ایرانیان نویسنده، استاد دانشگاه و جاهل بودنشان به وجود آن همه کتاب در زبان‌های دیگری همچون عربی و تورکی، به معنی نبودن آن همه کتاب، در آن زبان ها نیست، بلکه دال بر جهل دانشگاهیان، استادان و محققان ایرانی است که متأسفانه عناوین علمی هم بر جهل خودشان گذاشته اند.
اگر نمی‌دانید که در عصر فردوسی، حافظ، سعدی و … اکثر نویسندگان جوامع مسلمان، کتاب‌هایشان را به زبان عربی و به تورکی و البته به زبان‌های دیگر و ملی خودشان می نوشته اند، جاهل هستید. اگر نمی توانید به این واقعیت‌های عریان اعتراف بکنید، هم تحقیق نکرده‌اید و هم بر اساس عصبیت قومی-ملی-زبانی خود، تصمیم گرفته‌اید تا جهان خارج از ذهن و باورهای متعصبانه جامعه پروپاگاندا زده خودتان را باور نکنید که خود این هم بر خلاف روش علمی است.
اگر معیار ملی بودن زبان فارسی، تاریخی بودن آن است، مگر زبان عربی یا زبان تورکی، تاریخ کمتر، آثار فرهنگی، تمدنی و سیاسی کمتری از زبان فارسی داشته اند؟
اگر ملاک ملی بودن زبان فارسی، تعداد و آمار جمعیت متکلم یا نویسنده به زبان فارسی است، آیا نفوس فارسی زبانان وفارسی نویسان، از آمار و نفوس عرب ها، عربی نویسان، تورک ها و تورکی نویسان کمتر نبوده و نیست؟
اگر عیار ملی بودن زبان فارسی، تعداد کشورها و دولت هایی است که زبانشان یا زبان بخشی از ملل شان فارسی است، آیا تعداد دولت های عربی یا ملل و دولت های تورک، چندین برابر دولت های فارس زبان نیستند؟
بزرگترین کشور فارسی زبان ادعایی شما، ایران خواهد بود که اگر از حدود هشتاد میلیون جمعیت آن، تورک ها، تورکمن ها، قشقایی ها، عرب ها، بلوچ ها را کم کنیم، کمتر از 20 میلیون فارس زبان اصیل خواهند ماند. در افغانستان و تاجیکستان هم تعداد فارسی زبان‌ها از ایران هم بسیار کمتر هستند.
آیا تعداد کشورهای فارس زبان‌ با تعداد کشورهایی که زبان رسمیشان تورکی است، قابل مقایسه هستند؟
البته که تعداد کشورهای با زبان رسمی فارسی، با تعداد کشورهای با زبان رسمی تورکی قابل مقایسه نیستند. جمهوری تورکییه، جمهوری آزربایجان شمالی، تورکمنستان، ازبکستان، قرقیزستان، جمهوری تورک قبرس شمالی، قزاقستان، باشقیرستان، تاتارستان، تووا، جمهوری آلتایی، چواشستان، خاکاسیا، سین کیانگ، شوتهوا سالار، کاراچای-چرکسیا، قره قالپاقستان، گاگائوزیا، نخجوان و یاقوتستان از جمله کشورهای و مناطق و ملل تورک هستند.
علاوه بر آن‌ها، تورک های آزربایجان جنوبی، تورکمنستان جنوبی، قشقائی ها، خلج ها، تورکان خراسان و … از جمله تورکان ساکن ایران هستند.
اگر منظور از «ملی» بودن زبان فارسی، در حاکمیت بودن فارسی زبان‌ها است یا زبان فارسی، زبان حاکمیت است، باید گفت که زبان فارسی یارای مقابله با زبان‌های عربی و تورکی در حاکمیت های تاریخ گذشته و عصر ما را ندارد. چرا که فارسی، در اغلب ازمنه تاریخی، زبان قدرت، سیاست، دربار و نیروهای نظامی نبوده است و اکنون هم در بیشتر کشورهای مسلمان، زبان عربی و تورکی در اکثریت هستند.
البته راست است که گاهی و در ازمنه های کوتاهی از تاریخ، زبان فارسی، زبان شعر و بزله گویی در دربار بوده است. گاهی هم تعداد انگشت شماری کارمند دون پایه دیوانی یا اداری، به زبان فارسی فعالیت می‌کرده اند اما زبان اصلی؛ علمی، فلسفی، سیاسی، حقوقی، دینی، اخلاقی و ... حداقل در یک هزار و چهارصد سال گذشته، زبان‌های عربی، تورکی و گاهی هم فارسی بوده اند.
اگر منظور از ملی بودن زبان فارسی، تعداد کتاب‌های فارسی در ایران و در کتابخانه‌های ایران است، این کتاب‌ها و کتابخانه‌ها در یک‌صد سال اخیر و با سرکوب نظامی-اداری، قانونی-حقوقی زبان‌های رقیب تاریخی زبان فارسی، تاسیس و جمع آوری و نوشته شده اند. این کتاب‌ها و کتابخانه ها، حاصل یک رقابت آزاد در بین زبان ها نبوده و نیست. نمی‌توان با توجه به این فاکتور، به توانایی یک زبان و ناتوانی یک زبان دیگر پی برد.
مقایسه همین چند فاکتورها در رابطه با «ملی بودن زبان فارسی» نشان می‌دهد که چرا رسمیت اداری، آموزشی و حقوقی زبان های تورکی و عربی در ممالک محروسه، تهدیدی علنی برای حیات و زیست زبان فارسی تلقی می شود. چرا که در این یک‌صد سال، همه امکانات مالی، فکری- اداری، سیاسی و حقوقی همه ملل و زبان‌های رایج در ایران و منابع و معادن آن ملل، صرف تولید کتاب در زبان فارسی شده است و آن زبان‌ها و ملل از اختصاص چنان بودجه های هنگفت و غیر قابل تصوری، محروم بوده‌اند و محروم هستند.
در مقابل، صفر درثد از میلیاردها دلاری که صرف توسعه زبان فارسی و تحمیل آن به همه افراد و تبدیل فارسی به زبان همه(!) در ایران شده، صرف توسعه و آموزش زبان‌های تورکی و عربی و دیگر زبان‌ها شده است.
آیا می‌توان میزان و مجموعه کتاب‌های فارسی در دنیای فارسی زبان را با مجموعه کتاب‌های تورکی در دنیای تورک زبان و یا با مجموعه کتاب‌های عربی در دنیای عرب زبان مقایسه کرد؟ نه. نمی‌توان مقایسه کرد. اقیانوس را با لیوان مقایسه نمی کنند.
مطمئنا، شکست زبان فارسی در یک رقابت آزاد، در میان زبان‌ها در ایران حتمی است. همان‌طور که نمی‌توان مجموعه کتاب‌های انگلیسی یا روسی منتشر شده در ایران را با مجموعه کتاب‌های روسی و انگلیسی منتشره در دنیا مقایسه کرد. چون در ایران، جا و فضای فرهنگی، اجتماعی و قانونی چندانی برای انتشار زبان‌های غیر فارسی موجود نبوده است
معیار تعداد کتاب و کتابخانه در ایران برای زبان فارسی، معیار گمراه‌کننده ای بیش نیست. همان‌طور که نشانه ای ازقدرت زبان فارسی هم نیست. بلکه نشان دهنده ضعف زبان فارسی در مقابل دیگر زبان ها است. رابطه و معادله میان زبان‌ها در ایران، نشان می‌دهد که در یک مسابقه میان زبان ها، زبان تورکی و عربی و … در ایران را به زنجیر کشیده و در قفس حبس کرده‌اند و اجازه شرکت آزاد مسابقه‌ای عادلانه و در فضای آزاد، به این زبان های زندانی نمی دهند اما و در مقابل، زبان فارسی را به آخرین وسیله های سریع حمل و نقل برای پیروزی در همان مسابقه با زندانیان مسلح کرده اند.
اگر همه زبان‌ها از قفس آزاد بشوند و به یک میزان از امکانات مالی-مادی، قانونی، اداری و حقوقی بهره مند بشوند، می‌توان بعد از حدود 20 سال، نتیجه مسابقه میان این همه زبان با همدیگر را دید و متوجه شد که کدام زبان در حال زوال و کدام زبان در حال سعود و پرواز است. مسابقه در میان دو فرد یا دو اجتماع یا دو فرهنگ و دو زبان، باید در شرایط مساوی و عادلانه برقرار باشد تا بتوان قضاوتی درست کرد. در شرایط ناعادلانه، نتایج هم ناعادلانه و غیر علمی، غیر انسانی و غیر اخلاقی خواهند بود.
اگر مقیاس ملی بودن زبان فارسی را انباشتگی و خلوص واژگان متعلق به زبان فارسی بگیریم، ماجرا هیجان بیشتری خواهد گرفت.
گفته می‌شود که حداقل، 60 تا 65 درصد کلمات رایج در زبان فارسی، در شعر و ادب، مکالمات روز مره، نشر و نثر (نه در علوم، فلسفه، منطق، ریاضیات، مثلثات، هندسه، جبر و …) را لغات عربی تشکیل می دهند. یعنی کلمه های فارسی در زبان ملی فارسی(!)، یک مجموعه اقلیت از کلمات، در محاصره انبوهی از کلمات با اکثریت عربی هستند.
حدود چند درصد کلمات داخل زبان فارسی را هم واژه‌های تورکی، روسی، فرانسوی، آلمانی، انگلیسی و … تشکیل می دهند. اگر دقت کرده باشیم، حداقل، حدود 70 تا 75 درصد کلمات زبان فارسی، فارسی نیستند. یعنی، معدل خلوص زبان ملی فارسی(!) کمتر از 30 درصد است.
آیا می‌توان زبانی را ملی خواند که خلوصش، کمتر از لغات خارجی مستعمل در آن زبان است؟ آیا اگر یک شاگرد مدرسه در سیستم آموزشی زبان فارسی، نمره ای در حدود سی درصد نمره کامل را بگیرد، قبول می شود؟
البته این که یک زبان، چنان زنده و پوینده باشد که بتواند براحتی، بدون تعصب و مقاومت، کمبودهایش را از دیگر زبان‌ها وام بگیرد، هیچ اشکالی ندارد و این، پویایی آن زبان را نشان می‌دهد. می‌توان ادعا کرد که همه زبان ها، توانایی استفاده از مفاهیم جدید و رایج در دیگر زبان‌ها را دارند و این توانایی، آن‌ زبان ها را قدرتمندتر از قبل می کند. همان‌طور که بعضی از ملل توانایی جذب مهاجر و تقویت خود در همه جوانب حیات بشری، از طریق مهاجران را دارند و این توان، نقیصه نیست، امتیاز است. این ویژگی، نه نقص و نقصانی برای زبان ها، نه برای فرهنگ ها، نه برای ملت ها، نه برای کشورها و نه برای تاریخ ها است، بلکه توانایی استفاده از پتانسیل های دیگران در راستای هر چه تواناتر کردن خود در مقابل دیگران است.
همین ویژگی ها، زمانی به عیب و نقصان بدل می‌شوند که «خلوص» زبانی را ملاک ملی بودن قرار بدهیم. در این جاست که باید دید، خلوص زبانی در زبان تورکی و عربی بیشتر است یا در زبان فارسی تا بتوان بر اساس ملاک خلوص زبانی، یک زبان را زبان ملی نامید؟
اگر ملاک ملی شدن یک زبان، عید و مراسم های متنوع آخر سال و اول سال است، که رنگ زیادی در زندگی 365 روزه همه ملل غیر فارس در ایران هم ندارند، باز هم با مشکل رو برو می شویم.
بخش مهمی از این آداب و رسوم، مربوط به چهارشنبه و عید اول سال و … هستند. این‌ آداب و رسوم هم در همین یک‌صد سال اخیر و در زیر پروپاگاندای دولتی و بخصوص با تفوق رادیو و تلویزیون‌های دولتی بر زندگی مردم، به همه ملل تحمیل، تزریق و تلقین شده است.
مثلاً تورک های آزربایجان، زیاد با ماهی و غذاهای ماهی دار آشنا نبوده‌اند که در سر سفری سالشان، ماهی باشد. یا هفت سین در زبان‌های غیر فارسی، بی‌معنا و مزخرف جلوه می کند. به عنوان مثال، هفت سین فارسی، نه تنها «هفت سین» نیست بلکه در خود فارسی هم نه (9) سین است (سکه، سیب، سنجد، سمنو، سیر، سبزه، سرکه، سماق و سنبل). اگر فرض بکنیم که واقعاً و در تاریخ، هفت سین مورد قبول و احترام تورک ها بوده است، در آن صورت هم «هفت سین فارسی» در سر سفره عید تورک ها، به این شکل خنده‌دار جلوه گر خواهد شد: پول، آلما، اییده، سمه نی، سارئمساق، گئوی، سیرکه، سوماق و سونبول.
باید یادآوری کرد که بسیاری از این سین های سفره عید، در بعضی از مناطق و در تاریخ گذشته که حمل و نقل سریع وجود نداشت، قابل دستیابی نبوده‌اند و دستیابی به آن ها، به تغییر فصول وابسته بوده اند.
اما این‌ها همه ایرادات آداب و رسوم عید نیستند، بلکه با مسایل دیگر و غیر قابل حلی در رابطه با سفره هفت سین رو برو می‌شویم که ملی بودن آن اداب و روسم را نفی می کنند. بعنوان مثال، در همان سفره هفت سین، با آب، ماهی، قرآن، آرد، نمک، شیرینیجات، آینه، عکس متوفا یا فرد در غربت و … مواجه می شویم. تازه این ها، از شهری به شهری، از روستایی به روستایی، از ملت و سرزمینی به ملت و سرزمین دیگر؛ آن هم در داخل ایران متفاوت بوده‌اند و هستند. بعضی‌ها هم آن را به روز امامت علی یا … نسبت می‌دهند که حال و هوای دینی یا مذهبی بخود می‌گیرد و ملی نمی شوند. یعنی، صفت ملی را از دست داده و صفت مذهبی را بخود می گیرند.

متشکرم

انصافعلی هدایت
دوم (02) می 2020
تورنتو – کانادا

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر