نقد کتاب «رضا شاه»؛ نوشته دکتر صادق زیبا کلام - 16
نقد کتاب «رضا شاه»؛ نوشته دکتر صادق زیبا کلام
انصافعلی هدایت؛ روزنامه نگار، تحلیلگر و شکاک
مشروعیت
زدایی از حاکمیت در قبلی و مشروعیت بخشی
به حاکمیت جدید
میدانیم:
هر
رژیم جدیدی که به روی کار می آید، باید
کارنامه رژیم و رهبران رژیم قبلی را سیاه
جلوه بدهد تا برای استقرار و مشروعیت خود،
دلایلی جامعه (نه
عقلانی)
پسند
دست و پا بکند والا امکان استقرار و کسب
مشروعیت نخواهد داشت.
برای
همین هم، در اوایل انقلاب 1357،
امثال زیباکلام ها باید پهلوی ها را تا
آن جا که ممکن بود و است، سیاه میکردند
تا حاکمیت از آن دو، سلب مشروعیت کرده و
مشروعیت حاکمیت را به رژیمی که حالا و در
راستای منافع جدیدشان است، بدهند.
اگر
رژیم جدید مشروعیت نمی گرفت، نمیتوانست
استقرار یافته با دشمنان داخلی و احتمالاً
با دشمنان خارجی بجنگد.
نمیتوانست
چنان اعدام های گسترده ای را در اوایل
استقرارش در بعد از انقلاب انجام بدهد.
این
مشروعیت است که به رژیم، امکان آن همه
اعدام ها، زندان ها و شکنجه ها را داده
بوده است.
یعنی،
سلب مشروعیت از حاکمان و رژیم قبلی،
مشروعیت اعدام و مصادره اموال عوامل رژیم
قبلی را به رژیم جدید میداده است.
در
راستای مشروعیت بخشیدن به رژیم جدید و
مشروعیت زدایی از رژیم قبلی است که بازار
تحریف، دروغ سازی و قبولاندن دروغهای
احمقانه، سطحی، ساده انگارانه و ایدئولوژیک،
دوباره داغ می شوند.
یعنی
جامعه چنان داغ و هیجانی شده است که قوه
تعقل خود را از دست داده است.
شاید
هم رژیم جدید نیازی به قوه تعقل در مردمان
ندارد.
چون
قوه تعقل، میتواند مشروعیت اعمال زور
و خشونت علیه شهروندان را از رژیم جدید
هم سلب بکند.
افراد
داغ هیجانزده و احساساتی، همه چیز را
ایدئولوژیک، هیجانی، ساده و سطحی کرده،
در قد و قواره مغزی، ذهنی و اندیشهای
خودشان، قالب بندی می کنند.
یعنی،
بالا و پایین جامعه را هم به اندازه قد و
قواره فکری و نیازهای خودشان، قیچی میکنند
و به آنها سر و سامان می دهند.
یعنی
افراد داغ و هیجانی، خودشان را به عنوان
مرجع والگو به جامعه تحمیل می کنند.
عامه
مردم یا توده ها به علت ناآگاهی، هیچ خبری
از این مسایل و روند بازی های روانی-تحریفی
رژیم جدید ندارد.
در
نتیجه بیگناه هستند اما این گروههای
مرجع و انقلابی و هیجان زده هستند که تحریف
و دروغ را به خورد جامعه هیجانزده می
دهند.
آیا
مشروعیت زدایی در ایران معاصر، فقط در
دوره سلب مشروعیت از سلطنت پهلوی ها رخ
داده است یا خود پهلوی ها هم پروسه مشروعیت
زدایی را در باره قاجارها و تورک ها هم طی
کرده بودهاند؟ و رژیم جدید بعد از پهلوی
ها هم از همان سیاستها و تجربههای
تاریخی مشروعیت زدایانه رضاشاهی و
محمدرضاشاهی بهره برده و توانسته است،
بسرعت همه چیزها را مطابق تجربههای قبلی
اما بر اساس خواست، اراده و ایدئولوژی
خود سازماندهی بکند؟
آیا
وقتی رضاشاه و پانفارسیسم، بر علیه قاجاریه
و تورک ها کودتا کردند، برای مشروعیت دادن
به رژیم خودشان، از قاجارها، مشروطیت
زدایی نکردند؟ آیا همان ها، مشروعیت قانون
اساسی مشروطه را از بین نبردند؟ آیا از
آزادی ها، حقوق اساسی مردم و ملل مشروعیت
زدایی نکردند؟ آیا از مجلس مشروطه مشروعیت
زدایی نکردند؟ و آیا … مشروعیت زدایی
نکردند؟
آیا
همه آنچه که در ذهن ایرانیان زشت،؛ قبیح،
نادرست، غیر انسانی، غیر اخلاقی، دنیایی،
مال و پول پرستی، زن بارگی، عیاسی،
قماربازی، شرابخواری، خیانت و خائن، ترسو
و بز دل، بی عقل و بی تدبیر، بی سیاست و
کیاست، ضد ایران و ایرانی، ضد وطنپرستی
و وشن پرستان و … هستند را به منظور مشروعیت
زدایی از قاجارها و تورک ها، به قاجارها
و تورک ها نسبت ندادند؟
آیا
در سایه همین داستانهای مزخرفی که
استادان دانشگاهی، محققان، تاریخ نویسان،
سیاستمداران، روزنامه نگاران، شاعران و
… نوشته و به جامعه تزریق کردند، از
قاجارها و تورک ها مشروعیت زدایی نکردند؟
آیا
همه آن دروغها و صفات منفی که به تورک
ها و قاجارها نسبت می دادند، در اثر تکرار
در جامعه، به عنوان حقیقت و واقعیت تاریخی
به مردمان و ملل تلقین نکردند؟ و آیا نه
تنها توده ها و خلق ها را بلکه روشنفکران
و دانشگاهیان را هم با نوعی هیپنوتیزم
آموزشی، به آن حد از باور نرساندند که در
اثر آن دروغهای پهلوی ساخته، قاجارها
و تورک ها فاقد مشروعیت لازم برای ادامه
حاکمیت بر ایران بوده، هستند و خواهند
بود؟
آیا
پانفارسیزم و پهلوی ها در سایه مشروعیت
زدایی از تورک ها و قاجارها، دارای مشروعیت
اعمال قدرت و سرکوب نشدند؟ آیا همین سلب
مشروعیت از قاجاریه و تورک ها، به پهلوی
ها و پانفارسیسم مشروعیت نداد تا قانون
اساسی مشروطیت را تعطیل بکنند؟ علیه دولت
قانونی و دموکراتیک وقت کودتا بکنند؟
نویسندگان، شعرا، نمایندگان شجاع و مخالف
مشروعیت کودتا را اعدام کرده یا آتش زده
و یا شقه شقه کرده و یا به آخور حیوانات
بسته و برایشان یونجه بریزند؟ آیا همین
سلب مشروعیت از قاجار نبود که مشروعیت را
از دموکراسی سلب کرده و به دیکتاتوری
مشروعیت اعمال دیکتاتوری و تاسیس سیستم
پانفارسیسم مرکزگرا به جای ایالت و ولایت
ها را داد؟
نویسندگان
آن تاریخ های دروغ بر ضد قاجار، تورک ها
و عربها چه کسانی بودهاند که با
داستانها ساده، سطحی، احمقانه، ایدئولوژیک
و دایی جان ناپلئونی، ذهن، شعور، اندیشه
مردمان و گروههای مرجع علمی، تاریخی و
… جامعه را تخریب کردند؟ با هویت، تاریخ
و زبان مردمان و سرزمین هایشان بازی کردند
و از بسیاری از مردمان و ملل در ایران،
بخاطر فارس نبودن، مشروعیت ایرانی بودن
را سلب کردند؟
سؤال
اساسی این است که چرا دکتر زیباکلام پی
نبرده است که میتوان همزمان، چندین
سیستم فکری، سیاسی و رفتاری داشت و لازم
نیست تا ازهمه گذشته ها، همه رژیم ها، همه
افراد، همه هویت ها، همه تاریخ ها وهمه
ملل و ...
مشروعیت
زدایی بشود تا به یک سیستم فکری واحد،
افراد، تاریخ و هویت مورد نظر، به نام ملت
ایران مشروعیت داده بشود؟
زیباکلام
متوجه شده که رژیم و حاکمیت بعد از
انقلاب، مشروعیت را از رضاشاه، محمدرضاشاه،
خانواده اش و نزدیکان آن ها گرفته و به
رهبرانی همچون خمینی و خانواده اش و
همراهان او داده است ولی متوجه نشده است
که آیا فقط رژیم سلطنتی پهلوی در هدف تحریف
تاریخی و مشروعیت زدایی بعد از انقلاب
بوده است؟ در حالی که این مشروعیت زدایی
است که به رژیم جدید اجازه میدهد تا
تمامی ساختارهای رژیم قبلی را انکار و
متهم به خیانت به کشور و ملت بکند یا در
صورت اجبار به پذیرش ساختارهای قبلی، به
آنها انواع مهرهای خیانت، عامل دشمن،
وابسته رژیم قبلی و … ناکارآمدن بودن
بزند تا بتواند آنها را در اختیار اهداف
مورد نظر خود، بکار بگیرد.
پس،
طبیعی است که رژیم و حاکمیت جمهوری اسلامی،
با تحریف ها و دروغ سازی ها، سطحی نگری
ها، ساده انگاری ها و ایدئولوژیک کردن
هایش، چهره سران و رهبران رژیم سلطنتی
پهلوی ها را تخریب بکند.
این
رفتار، حکایتی تکراری در تاریخ ایران
بوده است.
این
رژیم با تلقین این نوع نگاه به جامعه و
مشروعیت بخشیدن به این نوع نگرش، خواست
تا آنها را علمی، تاریخی و واقعی نشان
بدهد.
این
نوع نگرش، بر تحریف و دروغ بنا شده است و
باعث نابودی نگرش علمی، منطقی، واقعی به
همه مسایل در جامعه می شود.
یعنی،
مشروعیت زدایی از رژیم قبلی و تلاش برای
ماندن رژیم جدید، تنها به دروغ سازی ها و
تحریف چهره پهلوی ها و هویداها و … صدمه
نزده و نمیزند، بلکه قربانی اصلی مشروعیت
زدایی، تفکر، منطق و قوه تعقل انسانی در
جوامع داخل ایران است.
متشکرم
انصافعلی هدایت
شانزدهم (16) می 2020
تورنتو – کانادا
Comments
Post a Comment