نقد کتاب «رضا شاه»؛ نوشته دکتر صادق زیبا کلام - 13



نقد کتاب «رضا شاه»؛ نوشته دکتر صادق زیبا کلام


انصافعلی هدایت؛ روزنامه نگار، تحلیلگر و شکاک


سطحی، ساده انگارانه و ایدئولوژی زده


دکتر زیباکلام در صفحه یازدهم کتاب، در همان پاراگراف اول می نویسد: «متوجه شدم صدر و ذیل معلوماتم در مورد ایران آن دوران چقدر سطحی، ساده انگارانه و ایدئولوژی زده است، به صورتی که خلاصه می‌شود در مشتی توطئه و فرضیه های دایی جان ناپلئون
این توجه و التفات زیباکلام در چه تاریخی و در کجا اتفاق می افتد؟ زیباکلام در صفحه قبلی اعلام کرد که در بین سال‌های 1363 تا 1370 برای تحصیل به انگلستان رفت و در آن جا بود که با چنین فاجعه عظیمی رو به رو شد. یعنی، او تا 1363 که در اتمسفر ایران زندگی می کرد، متوجه آن «فاجعه عظیم» نشده بود که در اقیانوسی از سطحی نگری، ساده انگاری و ایدئولوژی تنفس علمی(!) می کرد. پس اگر، او به انگلستان نمی رفت، شاید غیر ممکن می‌شد که متوجه بشود، در اقیانوسی از دروغ‌های حاکمیت بافته و حاکمیت ساخته غوطه ور است و آن دروغ‌ها که از دهان هایی و کتاب‌هایی و دانشگاه‌هایی و مراکز تحقیقاتی و استراتژیک و … می‌آمدند و تکرار و تکرار و تکرار می‌شدند و از هر سویی می‌آمدند و او در احاطه دروغ‌ها محصور و زندانی شده بود، او هم مثل اغلب مردم، آن دروغ‌های حاکمیت ساخته را واقعیت‌های بدون چون و چرا و بدون شک و تردید می دانست.
آیا چنان فرصتی برای همه ایرانیان پیش می‌آید که از اقیانوس دروغ، بیرون بیفتند و با واقعیت‌های دروغین تحمیل شده به جامعه خود و جهان از نو، آشنایی پیدا بکنند؟
سؤال این است که چرا زیباکلام، وقتی در ایران بود، نتوانست پی ببرد که همه شنیده ها، دیده ها، خوانده هایش ایدئولوژی زده، دولت ساخته و مصنوعی هستند؟ مگر او در ایران چه کتاب‌هایی را می‌خوانده است که علمی نبوده و مشحون از دروغ و دولت بافته های ایدئولوژیک بوده‌اند که دیگران آن‌ها را نمی خوانند؟
آیا او جز کتاب‌های منتشر شده در ایران، کتاب‌های دیگری هم می‌خوانده است که آن‌ها دروغ‌ها را بافته و به جامعه علمی (!) و عالمان (!) و دانشگاهیان(!) و دانشجویان (قربانیان) تحمیل می‌کرده اند؟ یا آنکه آن کتاب‌ها انباشته از دروغ‌ها را خود استاتید، روشنفکران، محققان و صاحبان قلم ایرانی بافته بودند و به نام تاریخ و هویت ایرانی و ایرانیان به جامعه تزریق و تلقین می‌کرده اند و می کنند؟
پس چرا دیگر ایرانیان متوجه این همه دروغ‌هایی که در این کتاب‌ها نوشته شده اند، نشده‌اند و نمی‌شوند و مانند زیباکلام، علیه تاریخ دروغ و دولت بافته ای که اساتیدی همچون او و دارای نام، شهرت و جایگاه رفیع، شورش نمی کنند؟ شورش او، حتی در این مورد خاص هم مفید است و شاید او را به تجدید نظر در کل تاریخ ایران هم وادارد.
چون، وقتی یک دروغ را یک استاد دانشگاه، محقق و … دارای وجهه علمی جعل بکند و به عنوان واقعیتی در جهان خارج از ذهن خودش، به جامعه، عالمان، دانشگاهیان و دانشجویان تزریق بکند، بخاطر آن که جامعه علمی، روشنفکری، دانشگاهی و تحقیقی به نام و جایگاه رفیع شخصیت علمی(!) اعتماد دارند، او و نوشته هایش را به زیر سؤال نمی برند. جامعه هم نمی‌خواهد و هم نمی‌تواند در آثار قلمی افرادی که بصورا مصنوعی مشهور شده اند شک بکند و گمان ببرد که ممکن است این نویسنده، استاد دانشگاهی، محقق آزاد و …هم، جیره خوار دولت، حاکمیت و یا مزدور یک ایدئولوژی حاکم باشد و برای تأمین منافع بزرگی که در ذهن دارد یا از او خواسته شده، دروغ‌گویی و جعل را مباح بداند و بر اساس دروغ تاریخی نوین و ایدئولوژیک بسازد.
چنان استاد، نویسنده و محققی هم بخاطر نام و جایگاهش در میان گروه‌های مرجع اجتماعی، مطمئن است که دیگران نوشته، ترجمه ها و استنادات او را به زیر تیغ سؤال و نقد نخواهند برد. نوشته‌های او از دروازه «راستی آزمایی» دیگران و خوانندگان نخواهد گذشت. در حقیقت، نویسندگان، محققان، تاریخ نویسان و استادان دانشگاهی، آگاهانه، تاریخ همه ملل، از جمله ملت فارس در ایران را به همان شکلی جعل کردنده اند که می‌خواسته اند یا از آن‌ها خواسته شده بوده است و آن‌ متفکرانی که مشهورتر و مورد احترام تر بوده اند، از آن موقعیت خود در میان گروه‌های مرجع اجتماعی، بیشتر و گسترده‌تر از دیگران سوء استفاده کرده‌اند و مردمان را فریفته اند؟ عجیب است که نه دادگاهی و نه افکار عمومی آن‌ها را مجازات نکرده است.
می‌بینیم که عده‌ای در دولت، به منابع مالی و رانت هایی دسترسی داشته‌اند و دارند. آن‌ها به علت منافع همان رانت ها، می‌توانند از جایگاه اداری-سیاسی و حقوقیشان، از اعتماد عومی، برای تامین منافع شخصی، فکری، ایدئولوژیک و گروهی خودشان بهره برداری و سوء استفاده بکنند.
این نوع از سوء‌استفاده های رانتی، تا حدودی قابل جبران و خساراتشان محدود است اما خساراتی در سایه چنان رانت هایی، به جعل تاریخ، دروغ نویسی و تحریف تاریخ و هویت ملل در ایران منجر شده اند، بسیار عمیق‌تر و گسترده‌تر هستند و جبران آن‌ها ممکن است نه تنها چندین دهه، بلکه قرن‌ها طول بکشد.
چرا استادان دانشگاهی از سوء‌استفاده و رانت خواری همدیگر باخبر نمی‌شوند، اگر هم با خبر می شوند، چرا جامعه را در جریان قرار نمی دهند؟ مسئولیت آن‌ها در قبال جامعه و ملل و تاریخ چیست؟

متشکرم

انصافعلی هدایت
دهم (10) می 2020
تورنتو – کانادا

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر