نقد کتاب «رضا شاه»؛ نوشته دکتر صادق زیبا کلام - 17

نقد کتاب «رضا شاه»؛ نوشته دکتر صادق زیبا کلام
انصافعلی هدایت؛ روزنامه نگار، تحلیلگر و شکاک


چرا مجلس به توپ بسته شد؟


تقی‌زاده می‌گفت: «نه محمدعلی ‌شاه آن‌ قدر مستبد بود و نه ما آن‌ قدر از مشروطه سرمان می‌شد
بعدها در این باره بیشتر خواهم نوشت ولی در اینجا به خلاصه سخنان آقای جمشید کیانفر در باره زمینه‌های اجتماعی و سیاسی به توپ بسته شدن مجلس توسط محمدعلی شاه قاجارمی پردازم که در گفتگویی با خانم فهیمه نظری شرکت کرده است. متن اصلی آن نوشته، در وبسایت «تاریخ ایران» و با تیتر «فرمان مشروطه را محمدعلی‌شاه صادر کرد نه مظفرالدین‌‌شاه» منتشر شده است.
آیا محمدعلی شاه قاجار، با انقلابیون همراهی کرد یا از‌‌‌ همان اول علیه آن‌ها بود؟ او در پاسخ به سؤال خودش، گفته است: در آغاز، محمدعلی‌ میرزا، چه در تبریز و چه زمانی که در ایام ولایتعهدیش به تهران می‌آمد، با مشروطه همراهی می‌کرد. اتفاقا فرمان مشروطه را هم محمدعلی ‌شاه صادر کرد. نخستین بار در دستخطی که برای میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان صدراعظم می دهد، لفظ مشروطه را به کار می برد و می پذیرد که حکومت مشروطه باشد. این شد فرمان مشروطه، نه آن فرمانی که مظفرالدین‌ شاه صادر کرده بود. فرمان مظفرالدین‌ شاه، تنها برای تشکیل مجلس بود. ما به غلط آن را فرمان مشروطه تصور می‌کنیم. مردم اصلا نمی‌دانستند مشروطه چیست، همچنان که نمی‌دانستند مشروعه به چه معناست. آن‌ها تنها به دنبال عدالتخانه بودند.
در آغاز جنبش عدالتخواهی هنوز مساجد و امامزاده‌ها جزء اماکن مقدسه (دارالامان ها) بودند و مردم در آن بست می‌نشستند. در‌‌‌ همان زمان، در مسجد شاه تیراندازی و یک نفر کشته شد. با این تیراندازی، مساجد حریم امن به شمار نمی‌رفتند. در اصطبل‌های سلطنتی و حکام هم بسته شده بود. در اینجا بود که سفارت انگلستان پیدا شد.
جناب کیانفر اشاره نمی‌کند که سازماندهی اعتصاب ها، انتخاب محل اعتصاب عمومی یا بست نشینی، توسط چه کسانی و در کجا انجام می گرفته است؟ چرا سفارت کشور دیگری، به غیر از انگلستان برای بست نشینی انتخاب نشد؟
معلوم نیست که سفیر انگلستان چگونه از تصمیم این افراد نامعلوم آگاه شده است؟ چرا با سرعت از باغ ییلاقی «قلهک»، به سفارت برگشته است. سفیر چگونه در فرصت اندکی، ضمن مهیا کردن مقدمات پذیرایی از هزاران بست نشین، برای رفع نیاز آن ها، 30 توالت ایرانی هم ساخته است؟ آیا همه این‌ کارها و هزینه‌های کلان که نیازمند فرصت و هزینه‌های زیادی هم بوده، بدون خبر و اجازه دولت انگلستان پیش رفته است؟
من، نمی‌توانم باور بکنم که انگلیسی‌ها از قبل، از چنین برنامه‌ریزی آگاهی نداشته باشند و یا خودشان، این چنین برنامه‌ای را ترنیب نداده بوده باشند.
کیانفر در ادامه و بدون پاسخ به این‌گونه سؤال ها، گفته است: زمانی که بحث سفارت مطرح شد، سفیر که در باغ ییلاقی قلهک به سر می‌برد، با تقاضای اعتصاب در محوطه سفارت انگلستان موافقت کرد. حتی پیش از ورود بست‌نشینان، ضلع غربی سفارت را برای آن‌ها آماده و بیست- سی دستشویی ایرانی برای آن‌ها آماده کرد.
معمولا کسی از بست بیرون نمی‌رود، اما در دوران بست‌نشینی در سفارت انگلستان، رفت‌ وآمد آزاد بود. کارگر، سر کارش می‌رفت. کارش را انجام می‌داد. ظهر، به سفارت برمی‌گشت. ناهارش را می‌خورد و حتی سهم اهل خانه را می‌فرستاد. عصر به سر کار می‌رفت. شب، دوباره به سفارت بازمی‌گشت. حتی برخی بست‌نشینان شب‌ها به خانه خود می‌رفتند و صبح برای صرف صبحانه به سفارت می‌آمدند. به همین دلیل در تصاویری که از این دوران بجا مانده، گاهی بیست، سی نفر دیده می‌شوند ولی در سر سفره جمعیتی چند ده هزار نفری دیده می شوند.
قبل از حضور در سفارت انگلستان، مردم، تنها خواستار عدلیه و عدالتخانه بودند که بتوانند، شکایاتشان را آزادانه طرح کرده و پیگیری بکنند. پس، چرا از سفارت، مشروطه بیرون آمد؟
کیانفر در این باره می گوید: به هنگام بست‌نشینی در سفارت انگلستان، واژه مشروطه پیدا شد. یعنی منورالفکران در آن جا به این نتیجه رسیدند که برای رسیدن به عدالت، باید حکومت مشروطه بشود اما مردم معنی مشروطه را نمی‌دانستند و می‌گفتند، مشروطه، یعنی حکومت به شرط آن که پادشاه سلطنت بکند. هر کدام از روشنفکران هم تعبیر خاص خود را داشتند. گروهی به فرانسه و ناخودآگاه به جمهوریت تمایل داشتند. گروهایی نیز به بلژیک، انگلیس و آلمان گرایش داشتند.
او درادامه افزوده است: مظفرالدین‌ شاه، با تشکیل مجلسی برای تدوین قانون اساسی که ترجمه‌ای از قانون اساسی بلژیک بود، موافقت کرد. بعدا، متمم قانون اساسی از فرانسه گرته‌برداری شد.
آیا علت مخافت مجلس با محمدعلی شاه قاجار، عدم دعوت از نمایندگان به مجلس تاجگذاریش بود؟
کیانفر در پاسخ به این پرس می گوید: در فرانسه و انگلستان و در چنین مراسم هایی، دعوت شخصیت‌های مهم رسم بوده است اما در ایران، از این آداب مطلع نبودند. با این حال، دو نفر از نمایندگان مجلس نیز در این مراسم حضور داشتند. پس شاه، عنادی با مجلس نداشت. از سوی دیگر، باید در مراسم تاجگذاری، رجال و شخصیت‌های مهم را دعوت می‌کردند. در حالی که بیش از نیمی از نمایندگان مجلس از نظر شخصیتی افراد مهم و جزو رجال طراز اول نبودند. چرا که اولین دوره مجلس بود و مجلس هویت خاصی پیدا نکرده بود. البته، نه نمایندگان، دربار را آدم حساب می‌کردند و نه دربار برای آن‌ها تره خرد می‌کرد. علت به توپ بسته شدن مجلس را ما ساخته‌ایم. اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان، به این قضیه اعتراض نکردند. هیچ موقع هم در هیچ نطقی نمی‌بینید که نماینده‌ها از این بابت گله کرده باشند. البته،یک سال بعد و در دی یا اسفند که اختلافات بین مجلس و شاه آغاز می شد، سه تن از نمایندگان از چنین دلیلی سخن گفته اند ولی تا آن زمان، نمایندگان به این قضیه اعتراض نکرده بودند. چون هر کس شان و حدود خود را می‌دانست که در کدام مجلس جا دارد و در کدام مجلس جا ندارد.
نمایندگان، به ویژه در سال اول، مطلقا نمی‌دانستند که وظیفه‌شان چیست. برای هعمین هم در هر کاری دخالت می‌کردند. در کنار بی تجربگی مجلس، از همه جا انجمن می‌رویید.
محمدعلی ‌شاه در تلگراف به مشیرالسلطنه، یک روز پس از به توپ بستن مجلس، در 24 جمادی‌الاول1326، در مورد دخالت انجمن‌ها در امور دولتی می نویسد: «چنانچه بر احدی پوشیده نیست، به واسطه اتحاد انجمن‌هایی که بدون نظامنامه تشکیل و در امور دولتی که از وظایف اهالی خارج است، مصرا دخالت می‌نمودند به طوری که رشته انتظام امور را به کلی از دست اولیای دولت خارج و به میل خود می‌خواستند، امور مملکتی را حل و عقد نمایند و نزدیک بود هرج‌ و‌ مرج عظیمی در کلیه مملکت روی داده موجب اضمحلال دولت قدیم قویم ایران گردد...»
این محقق تاریخ، تقصیر به توپ بسته شدن مجلس را دخالت انجمن‌ها در امور سیاسی-اداری می داند: عملکرد انجمن‌ها، یکی از علل به توپ بسته شدن مجلس بود. یک‌ دفعه، 180 انجمن در تهران پیدا شدند که همگی هم آرمان‌گرا بودند. این انجمن‌ها خیلی تند می‌رفتند. نظمیه و مردم از دست آن‌ها آسایش نداشتند. آن‌ها روزانه مشق نظام می‌کردند. یکی از دلایل استعفای احتشام‌ السلطنه؛ رئیس مجلس، همین تندروی‌های انجمن ها بود. صدر اعظم منتخب محمد‌علی ‌شاه را در مقابل در مجلس ترور کردند. بعد و در مسیر دوشان‌تپه، به درون کالسکه خود او بمب انداختند.
روزنامه روح‌القدس، مساوات و صوراسرافیل برای شاه آبرو و حیثیت نگذاشته بودند. مساوات در بد و بیراه گفتن به به پدر و مادر و خود پادشاه پیشتاز بود اما محمدعلی ‌شاه همه این‌ها را تحمل کرد.
درفاصله زمانی دی 1286 تا تیر 1287 ، حوادثی مانند ترور اتابک، واقعه میدان توپخانه، رشد بی‌ رویه و مسلح شدن انجمن ها، حمایت مجلس از انجمن‌ها، تضاد میان حکومت و مجلس بر سر امضای متمم قانون اساسی، بمب‌اندازی به کالسکه شاه، استعفای رئیس مجلس، مقاومت مجلس در مقابل درخواست شاه مبنی بر دستگیری چند تن از جمله میرزا ابراهیم تبریزی، شیخ احمد روح‌القدس و... زمینه‌ساز به توپ بستن مجلس شدند.
وقتی بحث متمم قانون اساسی پیش آمد، سید عبدالله بهبهانی با سفیر روس ملاقات کرد. از او خواست تا پادشاه را به امضای متمم قانون اساسی تشویق بکند. سفیر روس و انگلیس، به همراه رئیس مجلس با شاه ملاقات کرده و او را تشویق کردند تا متمم را بپذیرد و سلطنت کند اما در کمتر از چند ماه پس از امضای آن، شاه مورد سوء قصد قرار گرفت و به سمت ماشین و سپس، کالسکه‌اش بمب انداخته شد.
پس از این ماجرا، به در و دیوار شهر اعلامیه زدند که مجلس حکم راده تا شاه از قصرخارج نشود. در 21 خرداد، شاه از مجلس می‌خواهد تا 11 نفر را تبعید کند. قانون مطبوعات را جاری بسازد. نظامنامه‌ای برای انجمن‌ها تدوین و آن‌ها را از مداخله در امور اجرایی منع بکند و حمل اسلحه ممنوع بشود.
مجلس، ممنوعیت حمل اسلحه را موکول به برقراری امنیت می‌کند. تبعید افراد را خلاف قانون اساسی می‌داند و استدلال می‌کند که نمی‌توان افراد را بدون محاکمه تبعید کرد. همان مجلسی که ده روز قبل، از پادشاه خواسته بود، شش نفر، از جمله رئیس محافظان شخصی‌ شاه؛ پاشاخان امیربهادر را بدون محاکمه تبعید کند و شاه نیز پذیرفته بود.
شاه تا 24 و 25 خرداد 1287 مدارا کرد. از 24 خرداد به بعد، فرماندار نظامی تعیین و او را مامور خلع سلاح انجمن‌ها می کند. از تبریز و شیراز پیغام می‌رسید که گروهای مسلحی جهت خلع‌ شاه، به سمت تهران در حرکتند. بنابراین، شاه، حکومت‌ نظامی اعلام می کند. قزاق‌ها مصرانه مردم مسلح را خلع‌ سلاح می کنند. شاه تهدید می کند که اگر انجمنی ها مجلس را تخلیه نکنند، مجلس را به توپ خواهد بست. در حد فاصل 25 تا 29 خرداد، اخبار ضد و نقیضی، مبنی بر توقیف میرزا سلیمان‌خان؛ مدیر انجمن برادران قزوین، به جرم دادن تفنگ به مجلس، حرکت مجاهدین قزوین و رشت به سمت تهران و حمل یک دستگاه توپ از میدان توپخانه به باغشاه در شهرمی پیچد.
وقتی محمدعلی ‌شاه می بیند که مجلس برای مهار انجمن‌ها نمی کوشد، خود وارد عمل می شود. او حتی تا 31 خرداد هم مدارا می‌کند. تیراندازی‌های روز اول تیرماه قزاق‌ها مشقی بودند. به همین دلیل هم 100 قزاق در آن روز کشته می شوند. چرا که تیرهای انجمنی‌ها مشقی نبودند.
در همین روز، شاه، وزرا را به مجلس می فرستد و خواهان تسلیم اشخاصی می شود که متهم به هرج‌ و مرج بوده اند اما مجلس با وزرا به تندی برخورد می کند و خواهان استعفای همه آن‌ها می شود. بعد از این ماجرا، طاقت شاه تاب نمی آورد و به لشکر قزاق‌ مستقر در میدان بهارستان فرمان به توپ بستن مجلس را می دهد.
در این روز، اعضای انجمن‌ها، در مسجد سپهسالار و خانه ظل‌السلطان سنگر گرفته، به دستور سید عبدالله بهبهانی، به قزاق‌ها تیراندازی می‌کردند.
از جانب قزاق‌، خانه ظل‌السلطان در ابتدای خیابان ملت و مجلس مورد هدف قرار می گیرد ولی مسجد سپهسالار را هدف قرار نمی دهند. در این ماجرا 300 نفر کشته و500 نفر زخمی می شوند. بعضی ها، تعداد کشته‌شدگان را 1200 نفرتخمین می زنند که احتمالا کشته های انجمنی ها را با کشته های قزاق‌ جمع کرده اند.
مردم از مشروطه‌ای درآوردند که هیچ کس الفبایش را نمی‌دانست. کیکاووس جهانداری؛ کتابدار کتابخانه مجلس سنا، به نقل از تقی‌زاده می‌گفت: «نه محمدعلی ‌شاه آن‌ قدر مستبد بود و نه ما آن‌ قدر از مشروطه سرمان می‌شد
این محقق تاریخ نتیجه‌گیری می‌کند: اگر رجال و منورالفکران، شناخت کافی از مشروطه و چگونگی اجرای آن داشتند، محمدعلی ‌شاه بهترین فرد برای اجرای آن می بود، اما او را به کسی تبدیل کردند که مجلس را به توپ بست.
با تشکر
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و یکم (21) می 2020
hedayat222@yahoo.com

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر