آیا شستشوی مغزی تحصیل کردگان دانشگاهی ممکن است؟

 


آیا شستشوی مغزی تحصیل کردگان
 دانشگاهی ممکن است؟

بله. 

وقتی یک تئوری یا گمانه و خیال بدون مدرک و سند علمی را به عنوان فاکت علمی به جامعه شبهه علمی پمپاژ می‌کنند،

 وقتی دروغ‌هایی را بارها و بارها در کتاب هایی که بنا به دلایلی مشهور و همه‌گیر کرده‌اند، می خوانیم،

وقتی گمانه‌ها و دروغ‌ها را بارها و بارها تکرار کرده به راست و علمی تبدیل می‌کنند،

 وقتی کتاب‌های سفارشی، رمان گونه، شبهه علمی و تخیلی افراد غیر علمی را به عنوان‌ منابع علمی معتبر می‌دانیم،

وقتی خیال‌ها، رمان‌ها و … را به نام علم و بر اساس سفارش و اراده‌ جایگاه‌ها، سازمان‌ها و افراد نامعینی، معتبر گردانده‌اند،

وقنی منابع مشکوک و شبهه رمان و تخیلی را دربست و بدون شک و تردید قبول می‌کنیم،

وقتی منابع شبهه رمان را به عنوان منابع علمی-تحقیقی بارها و بارها می‌خوانیم و تکرار می‌کنیم،

 وقتی یک خیال داستانی، تئوری یا فاکت دروغ و بی‌اساس را از زبان اساتید مشهور و پرآوازه می شنویم،

 وقتی که یک دروغ را ده‌ها، صدها و هزاران بار از اساتید، کتاب‌ها، سخنرانان، رهبران گروه‌های مرجع و … بطور سیستماتیک می شنویم،

 وقتی یک دروع چنان رایج می‌شود که هیچ کس در راست نبودن آن شک نمی کند،

وقتی هیچ کس جرات نمی‌کند دروغ، خیال، رمان را به زیر سوال ببرد،

 وقتی باور به یک موضوع و فاکت، نظریه، تئوری به ایمان علمی- دانشگاهی و صاحبان مدرک بدل می‌شود، 

وقتی قبول و رد یک موضوع و فاکت، تئوری و نظریه، افراد و جامعه را به دو بخش جاهل و عالم تقسیم می‌کند، 

وقتی صدور مدارک معتبر علمی و دانشگاهی، مشروط به باور آن چه سیستم سیاسی می‌گوید است،

وقتی بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه‌ها نمی توانیم شغلی پیدا بکنیم الا این که به گفته ها و نوشته های کتاب‌ها، اساتید و رهبران سیاسی باور بکنیم و ایمان بیاوریم،

وقتی نمی توانیم و البته هم توان نقد و زیر سوال بردن علمی موضوع‌ها، تئوری‌ها، نظریه‌ها مسلط شبهه علمی و اشیاء را نداریم،

وقتی بجای نقد علمی و توانایی نقد علمی، به با کلاس بودن و بی کلاس بودن مبتلایمان کرده اند،

 وقتی در دانشگاه، به مقلد کتاب‌ها، نویسندگان، نام‌هایی که بنا به دلایلی مشهور و به بت علمی بدل کرده‌اند، تبدیل می‌شویم،

وقتی نمی‌توانیم از زیر سایه تفکر و نگرش مسلط و حاکم شبهه علمی بیرون بیاییم،

وقتی که فرق میان علم و شبهه علم را نمی‌فهمیم،

وقتی که نمی خواهند فرق علم و شبهه علم را بفهمیم، وقتی که فرق میان مدارک علمی-تحقیقی را با رمان، داستان و تخیلی ادراک نمی‌کنیم،

 وقتی علم را از علم بودن بیرون بیاوریم و به دین و باور دینی غیر قابل نقد و تغییر تبدیل بکنیم،

وقتی دانشگاه، دانشجو و استاد به کارخانه تولید و پرورش تقلید و مقلد انبوه تبدیل می شوند،

وقتی کتاب‌ها و اساتید دانشگاهی مستخدم سیستم شستشوی مغزی-آموزشی می شوند،

وقتی دانشگاه به محلی برای شستشوی مغزی-آموزشی تبدل می شود،

وقتی کتاب‌ها و اساتید، خدمه و ابزارهای شستشوی مغزی-آموزشی می شوند،

وقتی دانشگاه به محل و مکانی برای شستشوی مغزی و تولید مقلدانی کر و کور شده تبدیل می شوند،

وقتی …

در چنین شرایطی، نقش دانشگاه، تولید علم و عالم نیست. تولید عقل منتقد و نقاد نیست. تولید سوال و سوال گر نیست.

در چنین جامعه و شرایطی، نقش دانشگاه تولید جهل و جاهل مرکب اندر مرکب و تایید جهل با صدور اسناد محکم دانشگاهی لیسانس، فوق لیسانس، دکترا، فوق دکترا، پروفسور، استادیار، استاد و ‌‌… است.

در چنین شرایطی، دانشگاه به موتور شتاب دهنده جامعه تبدیل نمی شود، بلکه به محلی برای تخدیر جامعه و انسان‌ها بدل می شوند.

 در چنین محلی و دانشگاهی، تولید، اختراع، اکتشاف، علم و تکنولوژی جایی ندارند،

در چنین جامعه و دانشگاهی، نقش دانشگاه به  صدور مدرک، انسان های منجمد، کپی کار، مستخدم برای ادارات، تولید کارمند برای دولت، ابزار حکومت و حاکمیت تقلیل می‌یابد.

چند سوال نهایی:

چرا سیستم دانشگاهی صد سال اخیر در ایران، از تولید علم، تکنولوژی، فکر، از آموزش شیوه درست طرح سوال و نقد علمی عاجر مانده است؟

داده‌های دانشگاه‌ها در ایران صد سال اخیر، چیست؟

چرا با وجود ده‌ها میلیون تحصیل کرده دانشگاهی، تیراژ کتاب‌های چاپ شده، به کمتر از هزار نسخه سقوط کرده است؟

چرا این جامعه توانایی مطالعه و توانایی نوشتن ندارد؟

آیا زبان فارسی مقصر است؟

آیا سیستم آموزشی مقصر است؟

آیا دروغ‌های شبهه علمی، جامعه را از علم و تفکر علمی دور کرده‌اند؟

آیا سیستم آموزشی اهدافی جز آموزش علمی را تعقیب می‌کند؟

انصافعلی هدایت 


Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر