آدمهای نکره، تاریخ نکره، تمدن نکره و ... موجود نیستند
آدمهای نکره، تاریخ نکره، تمدن نکره و ... موجود نیستند
آدم نکرهای نوشته است:
تاریخ را چپکی نکن یا تحریف نکن. زبان فارسی دو قرن بخواب رفت با حکومت کردن عربها بر ایران اما با تشکیل طاهریان و صفاریان زبان فارسی را از خطر نجات دادند. خط ایرانیان تا آن زمان پهلوی و مانوی بود اما شخصی به نام خواجه ابوالمال آمد برای این که مردم راحت قرآن را بخواند خط فارسی نو را با اضافه کردن چهار واکه به خط فارسی نو باعث راحت شدن زبان فارسی شد اما قبل از اسلام خط میخی و مشتق شدن آرامی شد و …
نوشتم:
بیر- سخن، فکر و نوشتار آدمهای بی شناسنامه و نکره، دارای ارزش و اعتبار خاصی نیست. چرا که افراد نکره و بیهویت، عاشق تاریکی هستند و چنان به خودشان بیاعتماد هستند که از طرح علنی فکر خودشان، با نام و نشان خودشان در هراس هستند.
لذا، افراد نکره، با استفاده از نکره و بی هویت بودنشان، دست به هر رفتار، گفتار و نوشتار سخیف، دروغین، توهین آمیز و تحقیر آمیز برای دیگران می یازند و ابایی از دروغگویی، تحریف و اغراق، افراط و تفریط ندارند. لذا قابل اعتنا نیستند.
چون خودشان را در قبال افکار و اعمالشان پاسخگو نمی دانند. در نتیجه، نباید افراد بی نام و نشان و عکس را خطاب قرار داد.
افراد نکره و بی شناسنامه ای مانند تو، ارزش گفتگو و پاسخ و مباحثه را ندارند. اما می توان به بهانه پاسخ به تو، با خیلیها گفتگو کرد و دیالوگ براه انداخت.
ایکی- دروغ نویسی تاریخی، خلق رمان تاریخی و قبول رمانها به عنوان تاریخ و واقعیت تاریخی، تحریف تاریخ، دست بردن و تحریف متون دست نوشته تاریخی و قدیمی، تحریف کتاب هایی که از دیگر زبان ها به فارسی ترجمه میشوند، و … در ایران جعلی و جدید، امری رایج، مسری، مقبول و مورد حمایت دولت و سیستم شستشوی مغزی-آموزشی بوده و است.
بسیاری از افراد، از راه دروغگویی، دروغنویسی، تحریف، ساخت مهر، تغییر متون قدیمی و ... امرار معاش میکنند و حتی مشهور می شوند و به پست و مقام دست مییابند
متأسفانه تحریف، دروغ پردازی، ترویج دروغ، تاریخ سازی مصنوعی و … دست بردن در کتاب ها و اسناد خطی، تولید متون و اسناد جعلی که در ظاهر قدیمی دیده می شوند، ساخت آثار باستانی جدید و تحمیل آن به افکار عمومی به عنوان آثار باستانی قدیمی و ... در ایران و در میانپانفارسها و پان ایرانیستها بسیار رایج و پذیرفته شده است.
پانفارسها و پانایرانیستها در پی نابودی تاریخی، کتابها، اسناد و آثار … ملل تورک، عرب، بلوچ و … بوده و هستند که آن اسناد، کتابها، آثار مدنی و تمدنی، به ضرر مدعیان ایران بوده است.
آنان نه تنها در داخل ایران حتی در کشورهای دیگر هم برای از بین آن کتابها، مدارک، اسناد و ... آثار معماری اقدام میکنند.
به عنوان مثال، می توان از پانفارسیست و پان ایرانیست مشهور؛ دکتر فرهاد حکیم زاده نام برد که چند شال قبل، به بیش از یکصد و پنجاه کتاب و سند قدیمی در کتابخانههای انگلستان صدمههای جبرانناپذیری وارد کرده است.
چرا که هر آنچه برخلاف خواست و اراده پانفارسها و پانایرانیستها باشد و با رواج فکر پانفارسیسم و پانایرانیسم در این منطقه در تضاد بوده باشد، مخالف و دشمن هستند.
پانفارسها نمی توانند هستی و موجودیت دشمن خودشان را تحمل بکنند. این رفتار آنها تنها به تحمیل جنگ، ترور، انفجار و خونریزی به دیگران محدود نمی شود بلکه آنها در از بین بردم اسناد و مدارک، کتاب سوزی و ... هم دست طولایی دارند.
لذا برای از بین بردن هر اثری که به نفع غیر فارسها باشد، تلاش کرده، هزینه می کنند و از دروغگویی، دروغپردازی، داستانسرایی، رمان سازی و … تحریف کتابها، دست بردن در ترجمهها و … کوتاهی نکردهاند و نمیکنند.
این رفتها به طور سیستماتیک شکل گرفته، گسترش یافته، و مناسفانه به امری آکادمیک تبدیل شده است.
به همین خاطر است که نمی توان یک کتاب فکری، سیاسی، فلسفی، تاریخی، ادبی، جغرافیایی، زندگی شخصیتها و … در زبان فارسی پیدا کرد که مصون از دستکاری، تحریف و دروغ پردازی پانفارسهای پانایرانیست باشد.
یعنی جعل تاریخ، تحریف تاریخ، جغرافیا و مصادره شخصیتهای تاریخی، ادبی، شعری، سیاسی، و … ملل تورک، عرب و …. از ارکان فکری و رفتاری ایرانیان جعلی است.
اوچ - مفهوم کلمه "ایرانیان" چیست؟
آیا در ایران، یک ملت واحد، یک ملت همزبان، یک ملت همنژاد، یک ملت همتاریخ، یکملت همدین و هممذهب، یک ملت هم جغرافیا … وجود دارد؟
آیا ایران امروزی، شامل ملل مختلف و سرزمینهای مختلفی نیست که در بعد از جنگ جهانی اول و توسط مسیحیها اشغال شده اند؟
آیا روشنفکران آن ملل، سرزمینها و ملل خودشان را مستعمره فارسها و ایران اعلام نکردهاند؟
آیا روشنفکران و سیاستمداران ملل تورک و عرب و ... بر هویتهای مشخص، ممیز و مستقل ملی ملت و وطن خودشان از فارسها و ایران تاکید نمیکنند؟
دورد - بر اساس اسناد موجود، از اسلام تا سال هزار و سیصد و سیزده، کشوری به نام ایران و ملتی به نام ایرانی یا ایرانیان، در هیچ ادبیاتی وجود نداشته است. آنچه وجود داشته، حاکمیت عربها و تورکها بر سرزمینهای بسیار پهناورتری بوده است که ایران امروزی بخش کوچکی از آن بوده است.
مثلا، آزربایجان شمالی و جنوبی در هزار سال گذشته، بر ایران کنونی مسلط بوده است و ایران در همان هزار سال، بخش کوچکی از سرزمینهای وابسته به آزربایجان و امپراطوری تورکها بوده است.
بئش - خود کلمه "ایران" به عنوان نام یک واحد سیاسی مستقل، عمری کمتر از نود سال دارد و این واحد سیاسی، ساخته و پرداخته قدرت های مسیحی است که از تجزیه امپراطوری تورک عثمانی (چهل و پنج کشور جدید) بوجود آوردند که یکی از آنها، ایران جعلی و جدید کنونی تحت سیطره فارسها است.
آلتی - نام و کلمه ایران هم در سال هزار و سیصد و سیزده مطرح شده و وارد ادبیات سیاسی، ادبی و روزنامه نگاری شده است و قبل از آن، یا اصلا وجود نداشته و یا اگر هم وجود داشته به مفهوم ایران کنونی نبوده و خالی از مفهوم سیاسی کنونی بوده است.
یئددی - تمامی اسنادی از قبیل پول، سکه، تمبر، نقاشیها، قراردادها، مهرها، امضاءها، دست نوشتهها و ... که در آنها کلمه "ایران" در قبل از سال یک هزار و سیصد و سیزده آمده است، دروغی بیش نیستند و همه آنها را در ادارات مختلف دوران دو پهلوی جعل کرده و ساخته اند.
همه آن اسناد دروغین، دال بر نام ایران در تاریخ گذشته، طبق اراده فراماسونری و طبق خواست قدرت های مسیحی ساخته شده اند و حاصل تجربه استعمارگران مسیحی از شستشوی مغزی-آموزشی دوران اشغال هندوستان و تبدیل آن به مستعمره در اواسط قرن هیجدهم میلادی بدست آمده است.
متاسفانه، این دروغها و جعلیات جدید و مصنوعی، از زمان سلطه و حاکمیت اداری و آموزشی فراماسونرهای تحت فرمان مسیحیت بر ممالک محروسه قاجار رواج یافته است.
سیاستهای ایرانسازی و فارسیزه کردن ملل این منطقه، تاریخ تراشی برای فارسی و فارسها و تخریب تاریخ ملل تورک، عرب و … با تاسیس دانشگاه "دارالفنون" توسط شاه شهید؛ ناصرالدین شاه قاجار و تسلط فراماسونها به عنوان اساتید آموزشی به آن دانشگاه گسترش یافته و سندسازی شده است.
به محض این که آن شاه شهید به هجوم آموزشی و اداری فراماسونری به نسل جدید در سیستم آموزشی و شستشوی مغزی-آموزشی نسل جوان آگاه شد، از اداره مستقیم دارالفنون دست کشید و از آن حمایت جدی نکرد.
شاه تورک فهمیده بود که فراماسونها تحت اراده رهبران مسیحی هستند و به این ملل و ممالک محروسه وابستگی فکری وفادارانه ندارند و از جهان مسیحی پیروز در جنگهای یکصد و پنجاه سال اخیر حقوق و فرمان گرفته و برای استراتژیهای بلند مدت آنها زمینه سازی فکری و سندسازی می کنند.
سگگیز - زبان فارسی، حاصل سیستم زبان سازی تورکها بوده و هست. فارسی هم مانند زبان "اوردو" ساخته و پرداخته تورکهای ذکی نظامي است که در مواجهه با شرق و هندوستان و با ترکیب کلمات ساده از زبان های تورکی، عربی، هندی، و کلماتی از دیگر زبانها، فارسی را ساختهاند.
دوقّوز - برای همین هم، اولین کتابها، شاعران و سبکهای نگارش فارسی، هندی یا تورکها و از خراسان بزرگ هستند.
آن خراسان بزرگ، شامل کشورهای تورک زبان کنونی افغانستان، شمال افغانستان و ایران امروزی و بخشی از شمال شرقی، شمال و شرق ایران امروزی می شده است.
در حقیقت، خراسان تورکها، مفهومی سیاسی-جعرافیایی بوده که مانند "خاورمیانه" یا "قفقاز"، "آسیای دور" و … کنونی، برای شناسایی مناطق جعرافیایی و سیاسی و تقسیم امپراطوری تورکها به واحدهای کوچکتر و راحتتر برای مدیریت آنها اطلاق می شده است.
در نتیجه، زبانهای فارسی و اردو، دو موجود جدیدی هستند که بعد از اسلام و توسط تورکهای نظامی خیلی باهوش ساخته شده اند تا بتوانند با ملل و اقوام در هندوستان گفتگو بکنند.
اون - لذا، زبان فارسی در قبل از اسلام وجود خارجی نداشته است که با پیروزی اسلام، چراغش برای دو قرن خاموش شده باشد.
تولید زبان مصنوعی و مرکب از چند زبان یا تولید علمی و محاسبه شده یک زبان، برای رفع نیاز ارتباطی و علمی انسانها، امری رایج بوده است.
بطوری که در اواسط قرن بیستم میلادی، زبانشناسان، زبان ساده و علمی "اسپرانتو" را تولید کردند اما امپراطوری زبان انگلیسی و ثروت نهفته در اختیار استعمار زبانی-فکری انگلیسی مانع از رشد اسپرانتو شد.
اونبیر - این دروغ (سکوت دو قرنی زبان و فرهنگ فارسی) را فراماسون مشهور "عبدالحسین زرینکوب" با کتاب "دو قرن سکوت" وارد ادبیات سیستم شستشوی مغزی-آموزشی ملل در این منطقه کرد.
لذا، زبان فارسی، چه در قبل از اسلام و چه در بعد از اسلام، جزو زبان های رسمی و متداول در میان ملل یا درباریان و در میام هندیها، عربها، تورکها و آنچه امروزه آسیا می خوانیم نبوده است تا بخواب رفته باشد.
اونایکی - فرض اصلی زرینکوب آن بوده است که زبان مردمان ایران کنونی و خراسان بزرگ (شامل کشورهای تورک) فارسی بوده است و با شکوفایی اسلام، تحت سیطره عربها مانده است.
اما پانفارسها و پانایرانیستها باید پاسخ بدهند که در آن دوران، چند درصد ساکنان این منطقه در شهرها زندگی می کردهاند؟
جمعیت شهرها، در این منطقه (بطور تقریبی) چقدر بوده است؟
عربها با چه سیستمی توانسته و خواستهاند زبان مردمان کوچ رو و روستائیان را تغییر بدهند؟
در حالی که نه سیستم آموزشی بوده و نه آموزش، اجباری بوده است و نه دولت سیستمی برای تحمیل زبان و دین داشته است. و نه کتاب ارزان وجود داشته است. و نه متونی برای تحمیل زبان عربی وجود داشته است.
اوناوچ - وقتی از حاکمیت فارسها و رسمی بودن زبان فارسی در میان طاهریان و صفاریان سخن می گویند، با یک نکره گویی و پنهان سازی، وانمود می کنند که طاهریان و صفاریان بر تمامی ایران کنونی و حتی بر تمامی سرزمینهای متعلق به ایران و امپراطوری ذهنی پانفارسها حاکم بوده اند.
آنها بطور عمدی نمی گویند که طاهریان "والی" خلفای عباسی بودهاند که بر بخش بسیار کوچکی از خراسان حکومت می کرده اند. قاعدتا هم باید زبان اداری آنها "عربی" بوده باشد.
از طرف دیگر، اطلاق زبان "رسمی" به زبان های ما قبل یکصد سال قبل، ارزش علمی، تاریخی و عقلی ندارد. چرا که رسمی بودن زبانها، به دوره رشد و شکوفایی چاپ و وسایل حمل و نقل سریع مرتبط است.
اوندورد - از طرف دیگر، خود پانفارسها، در مواجهه با این سوالها مجبور هستند اینگونه توجیه بکنند که طاهریان و صفاریان حکومتهای "نیمه مستقل ایرانی بوده اند.".
یعنی، منظور آنها اشاره غیر مستقیم به سیستم حکومتی خلافتی و تورکی است که شباهت بسیار زیادی به حکومتهای فدرالی امروزی داشت. حتی ممالک محروسه قاجار هم، مرکب از مملکت ها و حکومتهای نیمه مستقل بود.
وقتی که صلاحیت رهبران صفاریان و طاهریان را خلیفه تصدیق می کرده، آنها استقلال کامل نداشتهاند و عنوان سیاسی و صلاحیت اداری را خلیفه به آنها می داده است، آیا می توان از حکومتی ایرانی صفاریان و سامانیان و ... سخن گفت؟
جالب است که پانفارسها در نوشته های اینترنتی خودشان هم نوشتهاند که "طاهریان را در پارسی و لغت دری، اعتقادی نبود، در آن عصر شعرا در این فن کمتر خوض کردند".
اونبئش - متاسفانه ملل در ایران جدید و جعلی با دروغهای شاخدار بدون سند و بر اساس ادعاهای توخالی روبرو هستند.
بر اساس ادعاهای بدون سند، هر کسی می تواند با استناد به کتاب هایی که موجود نیستند و نبودهاند و دیده نشده است، نام دهها نفر را بنویسد و ادعا بکند که فلان کس، به فلان زبان، فلان کتاب را نوشته اند.
اونآلتی - اما همین مدعیان که لیست های بالا بلندی از کتاب های فارسی و شعرا و نویسندگان به فارسی را آورده اند، توضیح ندادهاند که آن نویسندگان، آن کتابها را با کدام الفبا، با کدام نوع مداد و قلم و بر روی چه نوع موادی می نوشته اند؟
چرا از آن همه کتاب های ادعایی و مهم فارسهای کتاب دوست و حکام کتاب خوان فارسها، فقط یک نسخه و در یک جا وجود داشته که آنها هم از بین رفتهاند؟
اونیئددی - حتی اگر به ادعاهای بی سند و مدرک پانفارسها دقت بکنیم، فارسی نویسی از دوره غزنویان آغاز شده است و باز هم تورکهای غزنوی فارسی را باب کرده اند.
اونسگگیز - از فردی اساطیری به نام مانی، هیچ اثری نمانده است. در دانشگاه، در کلاس درس و در بحث "تاریخ ارتباطات" دکتر مهدی محسنیان راد از تابلوهای مانی سخن می گفت و ما به عنوان دانشجویانی که مسحور استاد و او بودیم و خودمان را جاهل محض و اساتیدمان را عاقل مطلق می دانستیم، از او نپرسیدیم که:
جنس تابلوهای مانی از چه جنسی بودند؟
رنگها را چگونه بدست آورده و با هم ترکیب می کردهاند؟
بدون قلم مو، نقاشی هایشان را با کدام ابزار، نقاشی و رنگآمیزی می کردند؟
سیستم تولید انبوه نقاشی آنها چه بود؟
با چه زبانی، آن تابلوها را در روستاهایی با هزاران زبان و لهجههای توضیح می دادهاند؟
به عنوان دانشجو، چنان تحت تاثیر افسون رابطه غیر عادی استاد و شاگردی قرار داشتیم که گفته های آنها را عین و حقیقت محض می دانستیم و هر گونه شک در سخنان آنها را بدتر از کفر قلمداد می کردیم.
اوندوققوز - در حالی که وظیفه استاد و شاگرد، باید ویران کردن تعصبات ذهنی که از خانواده و جامعه به دانشگاه میبرند و به زیر سوال بردن مسلمات بوده باشد.
هیچکدام ما که اساتید را غیر قابل خطا میپنداشتیم، از امثال جناب دکتر محسنیاد راد نپرسیدیم که آیا واقعا فردی به نام مانی وجود داشته است؟
آیا اسنادی دال بر وجود او، دال بر مذهب او، دال بر نقاشی ها و تابلوهای او وجود داشته است؟
ایگیرمی - در حالی که وقتی استادها از مانی و سیستم ارتباطی او با مردم سخن می گفتند، محسور لذت شده، تصور ذهنی من، نقاشی، تابلو، رنگ های امروزی و زبان فارسی امروزی بود و از خودم نمی پرسیدم که آیا وضعیت مردم، فرهنگ، دستاوردهای هنری، علمی و تکنیکی دوران مانی موهوم، با دوره ما از زمین تا آسمان برق داشته است یا نه؟
ایگیرمیبیر - آیا می توانیم از خط فارسی در قبل از اسلام سخن بگوییم؟
اگر هم زبانی به نام "پهلوی" وجود داشته که ممکن نیست وجود داشته باشد، با کدام الفبا نوشته می شده است؟
آیا حروف آن الفبا، شبیه همین حروف الفبای عربی امروزی و فارسی معرب بوده است؟ که فلان کس، چهار حرف با آن علاوه کرده باشد تا فارسها راحتتر و بهتر قرآن عربی را بفهمند؟
فرض بگیریم که زبانی به نام زبان پهلوی وجود داشته و با خط و الفبای میخی نوشته می شده است. چه مدرک قابل قبولی برای اثبات این ادعا داریم؟
رابطه بین الفبای میخی را با الفبای عربی چگونه به هم پیوند می زنید؟
ایگبرمیایکی - چگونه، هزار سال قبل، چهار حرف "پ، ژ، گ، چ" امروزی را به خط میخی اسلام علاوه کردند تا ما بتوانیم در زبان فارسی حروف "س، ث، ص، ط، ت، ذ، ز، ظ، ض، ع، غ، ا، آ، ء، ح، ه، و … را داشته باشیم؟ و هیچ فارسی هم نتواند فرق آن حروف را از دیگری ادراک کرده، بفهمد و آنها را بطور صحیح ادا بکند.
ایگیرمیاوچ - تعصب بیجا، سحرشدگی، تلقین، شستشوی مغزی-آموزشی با انسان همین کار را می کند تا در روز روش و در جلو هزاران انسان، بر دروعهایش اصرار بورزد.
طرف آمده و از من می خواهد تا در باره نقش سیبویه در توسعه زبان فارسی تحقیق بکنم و نمی داند که همه نوشته های منتسب به سیبویه عربی هستند. مطمئن هستم که او حتی یک جمله از نوشتههای سیبویه را نخوانده و نفهمده است ولی چون، از افراد بی سواد و متعصبی مانند خودش شنیده است که سیبویه فارسی نویس بوده و قواعد زبان فارسی را نوشته است، آن را به عنوان یک حقیقت ادبی، زبانی و تاریخی پذیرفته است و می خواهد به دیگران هم بپذیراند.
انصافعلی هدایت
Comments
Post a Comment