شستشوی مغزی با کلمه ها و در کتاب ها
از راه های شستشوی مغزی، تحقیر و القاء
حس حقارت به جامعه یا ملل است. در اینعملیات روانی، عده ای شستشوی مغزی می شوند تا
دیگران را تحقیر بکنند. عده ای احساس حقارت کرده، از خود متنفر می شوند
هر کلمه ای با بار معنایی منفی، در باره
ملتی یا قومی از دهان هر کسی در بیاید، آن فرد و آن کلمه، بخشی از پروژه شستشوی مغزی
جامعه است.
در این پروسه، عده ای قاتل و عده ای مقتولند.
کلمات و جمله ها، ابزار شستشوی مغزی هستند.
بزرگترین ...، برترین ...، بهترین ...،
نابترین ...، خالصترین ... و ... جامعه و انسان ها را به دو گروه خودی و دشمن تجزیه
می کنند.
کلمات عربه، لوره، تورکه، یارو، عرب بازی،
تورک بازی، تورک تازی، عرب سوسمار خور، عرب جاهل، تورک خر، آذری، عرب زبان، تورک زبان،
و ... با شستشوی مغزی، جوامع و ملل را به خودی و دشمن تقسیممی کنند.
یادمانباشد، کلمات بی طرف نیستند. هر کلمه
ای بار معنایی خاصی دارد. بوسیله کلمه های بسیار ساده و پیش پا افتاده ای که هر روز
می شنویم، شستشوی مغزی شده و با دیگران بر اساس آن ها رفتار می کنیم
این کلمات و معانی آن ها قضاوت ها، پیش
انگاره ها، دوست ها، دشمن ها، عشق و نفرت ها را در ذهن و سپس رفتار ما در اجتماع را
شکل و جهت می دهند.
ابتدا، در مقابل کلمههای منفی علیه خود،
خانواده، ملت خود و ... مقاومت می کنیم. هر چه آنها را بیشتر بشنویم و بخوانیم، کاربرد
آنها برایمان عادیتر می شود. قربانی شستشوی مغزی شدهایم.
هر فکر و کلمه و صفتی که جوامع و ملل را
به خوب و بد، زیبا و زشت، دیو و انسان، برتر و پست، دانا و نادان، احمق و عاقل، کودن
و باهوش، و ... تقسیم بکند، در حال شستشوی مغزی است.
اگر در مقابل توهین، تحقیر، جوک و شوخی
های رکیک نسبت به هر کس، هر ملتی و زنان بی تفاوت هستیم و یا آنها را تکرار می کنیم،
ما قربانی شستشوی مغزی شده ایم.
اگر در مقابل حق و حقوق فردی و اجتماعی
دیگر افراد، گروه ها و ملل بی تفاوت هستیم یا با حق و حقوق فردی، گروهی و ملی آن ها
مخالفت می کنیم، قربانی شستشوی مغزی شده ایم.
اگر یک زبان و ملت را برتر از دیگر زبان
ها و ملل می دانیم، اگر با رسمی شدن همه زبان ها و فرهنگها مخالفت می کنیم، اگر بر
حذف زبان، فرهنگ و ملتی می اندیشیم، شستشوی مغزی شده ایم.
اگر خواهان حذف یک زبان، یک ملت، یک فرهنگ،
یک دین، یک تاریخ و یک تمدن هستیم و اگر در آرزوی سلطه زبان و فرهنگ و تاریخ و دین
و تمدن خودمان بر دیگران هستیم، شستشوی مغزی شدهایم.
اگر فکر می کنیم که زبانما، فرهنگ ما،
تاریخ ما، موسیقی ما، هنر ما، دانشمندان ما، امیران و شاهان ما بهترین های منطقه و
جهان هستند، قربانی شستشوی مغزی هستیم.
اگر خیال میکنیم که زبان، فرهنگ، تاریخ،
هنر، موسیقی و شخصیت های تاریخی، قهرمانان ملی و شاهان ما... در مقابل زبان، فرهنگ،
تاریخ، هنر، موسیقی و ... دیگر ملل بی اهمیت هستند، شستشوی مغزی شده ایم
موافقت و همراهی با سیستم تک صدایی و تک
زبانی رسانه ها، آموزش رسمی و اجباری یک زبان، فرهنگ، تاریخ، دین و مذهب خاص و ...
از علائم رواج گسترده شستشوی مغزی است
اگر مخالف رسمی، آموزشی، اداری و استخدامی
شدن همه زبانها در ایران هستی و اگر باید تنها زبان فارسی، زبان رسمی و اجباری باشد،
تو قربانی شستشوی مغزی شده ای.
اگر میفهمیدیم که قربانی شستشوی مغزی از
طریق آموزش غیر رسمی در رسانه ها و آموزش رسمی در مدارس و دانشگاه ها می شویم، در مقابل
آن می ایستادیم.
زمانی که ارزش های خانوادگی ما در کودکی، در تضاد با اجتماع، رسانه ها و آموزش رسمی
قرار گرفت و ما دیگر در مقابل آنها مقاومت نکردیم و با جماعت همرنگ شدیم، شستشوی
مغزی ما کامل شد.
این، از فوت و فن شستشوی مغزی است که در
طول زمان، متوجه تغییر ارزشهای اخلاقی خودمان نشویم. وقتی در ذهن و رفتار ما، ضد ارزشها
به ارزش بدل شدند، شستشوی مغزی تکمیل شده است.
مهارت کارشناسان شستشوی مغزی در آنجاست
که ما، متوجه شستشوی مغزی خودمان نمی شویم و اختیار و اراده خودمان را به دست کارشناسان
شستشوی مغزی می دهیم.
در اجتماعی که اغلب افراد از طریق رسانه
های عمومی و سیستم های آموزشی و تربیتی یک سویه و تکصدایی، شستشوی مغزی شدهاند، سخن
گفتن از اراده و اختیار افراد و اکثریت جامعه، بی معنی است.
در کشوری که فقط یک زبان، یک بینش سیاسی،
یک ایدئولوژی، یک دین، یک قوم، یک فرهنگ، یکتاریخ، و ... حاکم باشد، همه چیزها بر
اساس شستشوی مغزی و دیکتاتوری اداره خواهد شد.
شستشوی مغزی اغلب افراد، فقط در یک سیستم
دیکتاتوری-تکصدایی زبانی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، آموزشی و .. بطور کامل محقق می شود.
چند صدایی، طلسم دیکتاتوری و شستشوی مغزی را می شکند.
اگر بتوانید از کلمات وصفی یا صفات
"تفضیلی" یا "افعل تفضیل" در فارسی استفاده نکنید و با کاربرد
آن ها در افکار، سخنان و نوشتههایتان مبارزه بکنید، از عمیقتر شدن بخشی از شستشوی
مغزی دور خواهید ماند.
چرا منبع اصلی شستشوی مغزی انسان ها، کتاب
های آموزشی مدرسه ای و دانشگاهی، شبهه علمی، شبهه تاریخی، شبهه تحقیقی، مقاله ها در
رسانه ها هستند؟ چون از حس اعتماد خوانندگان سوء استفاده می کنند. چرا منبع اصلی شستشوی
مغزی انسان ها، کتاب های آموزشی مدرسه ای و دانشگاهی، شبهه علمی، شبهه تاریخی، شبهه
تحقیقی، مقاله ها در رسانه ها هستند؟ چون از حس اعتماد خوانندگان سوء استفاده می کنند.
از کجا می توان فهمید که در یک کتاب یا
مقاله یا در یک جمله، در حال شستشوی مغزی ما هستند؟
اگر نویسنده، در نوشتهاش بی طرف نباشد،
قضاوت بکند، حکمی اخلاقی بدهد، محکوم یا رد بکند، صفت خاصی را بکار ببرد و در باره
مورد مشابه، همان صفت را بکار نبرد، در حال شستشوی مغزی خواننده است.
اگر نویسندهای در تفسیر خود از یک حادثه
یا سند، بر روی بسیاری از احتمالات انگشتنمی گذارد و تنها یکاحتمال را بررسی و تایید
یا رد می کند، در حال شستشوی مغزی است.
آیا تا کنون، وقتی یککتاب یا مقاله را
می خواندید، به این احتمال هم فکر می کردید که نویسنده با انتخاب هر کلمهدر آنکتاب
و نوشته در حال شستشوی مغزی شما است؟
فکر می کنید، چرا با بعضی از چیزها، فکرها،
موضوعها، کارها، رفتارها، زبان ها، حق و حقوق، ملل، اقوام، اقلیت هاو ... مخالف هستید؟
چون شستشوی مغزی شده اید.
چرا فکر می کنید که فلان فکر، سیاست، ایدئولوژی،
دین، مذهب، نظریه، کارشناس، روش اقتصادی، آموزشی و ... درست و بهترین است؟
چون برای اعتقاد به آن ها شما را شستشوی
مغزی کردهاند.
آیا در مورد افکار خودتان و ریشه یابی افکارتان
تفکر کرده اید؟ آیا پی برده اید که چه مقدار از اعتقاد و افکارتان در اثر شستشوی مغزی
و حاکمیت دیکتاتورگونه و یکصدا بودن جامعه در شما ایجاد شده است؟
آیا وقتی یک کتاب را می خوانید، متوجه نقش
شستشوگرانه هر کلمه ای که نویسنده با هدف خاصی و برای القای احساس یا فکر ویژهای در
شما نوشته است، بودید و هستید؟
این همه کتاب خواندهایم، چرا نپرسیدهایم
که چرا نویسندگان خارجی، با زبان، حکومت، اقتصاد، سطح توسعه اجتماعی و تکنولوژیکی،
فلسفی و ...متفاوت، مثل فارسی زبانان میاندیشند؟
اگر خود زنی زبانی، فرهنگی، تمدنی، تاریخی،
فکری، فلسفی و اجتماعی می کنیم، و داشته های خودمان را کم ارزش تر از داشته های فارسی
زبانان می دانیم، دچار شستشوی مغزی شده ایم.
در رابطه با شستشوی مغزی، هر کس، باید به این سوال ها پاسخ بدهد: چرا شستشوی
مغزی شدهام؟ با چه روش هایی؟ از چه سن و سالی؟ در کجا؟ چگونه؟ چرا متوجه نشده ام؟
مقصر کیست؟
نقش شخصیت های علمی یا نویسنده هایی که
من عاشقشان فکر و کتاب و نوشته هایشان بوده ام، در شستشوی مغزی من چقدر بوده است؟
چرا معلمها، اساتید دانشگاهی، گروه های
مرجع اجتماعی، احزاب ، جمعیت های سیاسی و غیر سیاسی، ملاها، نویسندگان، شعرا، محققان
و ... ما را از شستشوی مغزی از طریق کتاب ها
و رسانه ها آشنا نکرده اند؟
آیا شستشوی مغزی هم یک تئوری توطئه غیر
قابل باور است؟ آیا نمی توان باور کرد که عده ای در یکصد سال گذشته بطور سیستماتیک،
همه تحصیلکردگان را شستشوی مغزی کردهاند؟
آیا من یکسویه نمی اندیشم؟
چرا؟
آیا کس یا سیستمی، فکر من را دستکاری نکرده
است که چنین می اندیشم؟
آیا من اهل شککردن هستم؟
چقدر از کتاب هایی که خوانده ام و آموخته
ام، تقلید می کنم؟
نقش کتاب ها و نویسندگان در شخصیت من و
شکل دهی به هویت کنونی من چقدر است؟
اگر در ایران، همه شستشوی مغزی نشده ایم،
چرا بسیاری از کتاب ها و نوشته ها سانسور می شوند و یا غیر قابل چاپ و انتشار هستند؟
چرا نویسندگان دیگر اندیش زندانی یا اعدامشده
اند و می شوند؟
آیا سیستم مجازات نوبسندگان، دگر اندیشان
و تعیین مصداق کتاب های غیر مجاز، دستگیری، زندان، اعتراف گیری، شکنجه، اعدام و
... از راههای به اطاعت وادار کردن کسانی که علیه شستشوی مغزی می جنگند، نیست؟
آیا قوانین سانسور و مجازات صد سال گذشته
مخالفان و اختراع دهها اتهامی مانند تجزیه طلبی، ضد دینی، ضد اخلاق و رسوم اجتماعی،
ضدیت با قانونو دولت و ... جزئی از اجبار به شستشوی مغزی نیستند؟
آیا مجازات های تحقیر آمیز دگر اندیشان،
دگر نویسان و حذف اجباری آثار فکری و قلمی آن ها از دسترسی اجتماع، شستشوی مغزی جامعه
و تحصیل کردگاننبوده و نیست؟
اهدای جوایز به کتابهایی که در مسیر شستشوی
مغزی جامعه و همراه سیستم دولتی بوده اند، تشویق مالی نویسندگان آنها و تاسیس نهادهای
حمایتی از آنها در راستای شستشوی مغزی نیستند؟
آیا جسارت طرح سوال های اساسی در باره مسائل مهماجتماعی، سیاسی، حقوقی، بانکی، مالی و اداری برای افراد و ملل برسمیت شناخته شده است؟ چرا هر سوالی در باره ملل غیر فارس حذف
یا متهممی شود؟
انصافعلی هدایت
بیست و هشتم (28) ژانویه 2020
تورنتو - کانادا
hedayat222@yahoo.com
Comments
Post a Comment