ویژگی های پانها و پانفارسیسم
یقینا ایشان، برای اینکه مقالهیشان کوتاه و مختصر باشد، به چند علامت از مجموعه علائم و نشانه های پان و پانفارسیسم اشاره کرده اند.
مینایی در نوشته اش به "تحمیل زبان فارسی"، "از خود بیگانه یا آسیمیله کردن ملل غیر فارس"، "دشمنی با زبانهای غیر فارس و بخصوص با تورکی"و "برتری نژادی فارسها بر دیگر ملل" انگشت گذاشته است.
گر چه در باره پان و پانفارسیسم صدها مقاله نوشته شده است، و خود من (انصافعلی هدایت) دهها مقاله و چندین برنامه تلویزیونی در این باره نوشته یا تهیه کرده ام اما مایلمچند نکته را بر نوشته های جناب سعید مینایی علاوه بکنم.
گر چه مطلب من، بسیار طولانی تر و احتمالا خسته کننده هم خواهد شد.
باید علاوه کرد که پان ها، ملل دیگر را دشمن فرض کرده و بر اساس همان فرض ذهنی و متوهمانه، با ملل دیگر و غیر فارس، دشمنانه رفتار کرده و می جنگند.
اما هنوز اکثریت ملل غیر فارس، تورکها، تورکمنها، قشقاییها، عربها، بلوچها، لورها و ... به دشمنی پانفارسیسم با خودشان پی نبرده و پاسخ لازم برای رفتار دشمنانه پانفارسیسم را نمی دهند.
لاکن این اتفاق خواهد افتاد و ملل غیر فارس بطور عکس العملی به رفتار دشمنانه پانفارسیسم پاسخ دشمنانه خواهند داد.
پانفارسها (افراد و سازمان ها) و پانفارسیسم (تفکر متمرکز بر محوریت پانفارس ها) نسبت به ملل، سرزمینها و ممالک دیگران ادعای ارضی و سرزمینی دارند.
پانفارس و پانفارسیسم بخاطر همین ادعای ارضیشان نسبت به دیگران، ملل غیر فارس دور و نزدیک به کویرستان پانفارسها را تحقیر می کنند.
پانهای فارسیست، زبان فارسی عقب مانده که تنها زبان فریب و اغوای شعری و شاعرانه است و ناتوان از پاسخگویی به نیازهای روز ، علمی و تکنولوژیک است را به زور، به دیگر ملل تحمیل می کنند تا بوسیله مفاهیم عقب مانده در چچزبان فارسی، نوع جهانبینی و قضاوت های پانفارسیسم را به دیگر ملل تلقیح و تحمیل کرده و آنان را همانند و همسان خودشان بسازند.
پانفارسها و پانفارسیسم تمامی تمدن و دستآوردهای تمدنی و فرهنگی دیگر ملل را مصادره کرده و به خود نسبت می دهند تا دیگر ملل غیر فارس را خالی از داشتههای تمدنی و فرهنگی نمایش داده اند تا در ظاهر هم که شده، ملل غیر فارس را بی تمدن و بی فرهنگ و با زبانی ضعیف نشان بدهند. این دروغ بزرگی است که پانفارس ها ساختهاند. آن ها به دروغ خودشان ایمان هم آورده آندو تلاش کرده اند و می کنند تا آن دروغ را به فرزندان و نسل های جدید ملل غیر فارس هم بپذیرانند.
پانها و بخصوص پانفارس ها برای خودشان تاریخ جعلی اما مشعشع درست می کنند و یا همان طور که از دوره رًا و محمدرضا پهلوی شروع شده است، به خارجی ها سفارش می دهند تا برای پانفارسیسم تاریخی پر افتخار جعل کرده و بسازند تا پانفارسیسم آن تاریخ تخیلی و توهمی را بپرستد.
پانها و پانفارس ها به واقعیت جاری تاریخی خودشان هیچ توجهی نمی کنند. آن ها در زیر خماری ایدئولوژیکشان، نمی خواهند بپذیرند که در یک هزار و چهارصد سال اخیر تاریخی خودشان، هیچ حکومت و کشور مستقلی به نام ایران نداشته اند.
پانفارسیسم نمی خواهد بپذیرد که در تاریخ، همیشه و دائما و در همه جنگ ها، از نیروهای خارجی شکست خورده اند. در مقابل هر نیروی خارجی تسلیم شده است.
پانفارس نمی خواهد این واقعیت را هم بپذیرد که اگر فارس ها سرزمینی هم داشتهاند، در اغلب اوقات تاریخ، تحت تسلط عرب ها و تورک ها و یونانی ها و ... بوده اند. استقلالی نداشته اند. در نتیجه آن شرایط بوده است که مدنیت، شهرسازی، تمدن، هنر و ... هم نداشته اند.
پانها و بخصوص پانفارسها ایدئولوژیک فکر کرده و جهان بینی آن ها بر اساس ایدئولوژی برتری نژاد فارس بر دیگران استوار است.
پانفارسیسم دارای جهانبینی و تفکر عقب مانده است. برای همینهم جزو عقب مانده ترین ملل هستند.
از همین روست که پانفارسها اجتماعات و ملل دیگر تحت سلطه صد اخیر خود را هم عقب مانده نگه می دارند.
چون آلترناتیو فکری و جهانبینی دیگری، نه برای خودشانو نه برای ملل دیگر ندارند و می خواهند از فرصت تاریخی بدست آمده تا آنجا که ممکن است، استفاده بکنند. انتقام تاریخ طولانی باختهایشان را می گیرند.
هدف اصلی پانفارس ها از حفظ مرزهای ایران، استثمار ملل غیر فارس تحت سلطه و اشغال پانفارسیسم است.
مثلا، پدر پانفارسیسم؛ محمدرضا پهلوی در باره بحرین گفته است "مروارید بحرین تمام شده است و دیگر به صرفه نیست که بحرین را نگه بداریم" و بدین وسیله، نگرش استعماری خود به ملل و سرزمین های تحت اشغالشان را علنی کرده اند.
تئوری ها، تفکر و رفتار سیاسی و غیر سیاسی پانفارسیسم، بر اساس دو روئی و تقیه بنا شده است. پانفارس ها به دین و اخلاق (از هر نوعی که باشد) اعتقادی ندارند و در دین و اخلاق مردمان دستکاری می کنند تا دین و اخلاق ملل را به عنوان ابزارهای جنگی، در خدمت اهداف پانفارسیستی خود در آورند.
پانفارسیسم آینده نگر نیست و نمی تواند منافع داراز مدت خود و منطقه و ملل را تشخیص بدهد و تنها به تامین حداکثر منافع کوتاه مدت خود، آنهم بخاطر چپاول و غارت منابع ملی ملل غیر فارس، متمرکز شده است.
پانفارسیسم نمی تواند (لااقل) به تجربه استعمار انگلیس بنگرد که برای تامینمنافع بلند مدت خود با مستعمرههایش چه رفتاری کرده و می کند.
مثلا، انگلستان به "حق تعیین سرنوست توسط ملل" و حق ملل برای استقلال از انگلستان معتقد است ولی چون رفتاری خیلی ضد انسانی با مستعمرههایش ندارد، آن مستعمرهها، در رفراندم ها، از انگلستان جدا نمی شوند.
پانفارسیسم هیچ تمایلی به شراکت منابع و منافع با دیگر ملل که تحت تسلط و اشغال پانفارسیسم هستند، ندارد.
عربهای الاحواز کمترین میزان از منافع منابع نفتی، گازی، پتروشیمی، صادرات و واردات از طریق بنادر در وطن خودشان را دارند.
تورک ها از منابع زیر زمینی خودشان هیچ سهمی نمی برند.
سیستم فکری، حقوقی، اخلاقی و دینی پانفارسیسم برخواسته از کویر و بر اساس خسیسی و خساست استوار است.
پانفارسیسم مانند کویر است، هیچ چیزی برای دادن به دیگران و مشارکت با دیگران ندارد.
پانفارسیسم به خاطر اشغال نظامی سرزمین ملل غیر فارس، هر چه در دست و خاک دیگر ملل است را با زور از آن ها گرفته و به تنهایی همه آن منابع و منافع را می بلعد.
پانفارسیسم مانند کویر گدا صفت است و چشم به دیگران دوخته تا داشته های آن ها را غارت بکند.
برای همین است که پانفارسیسم و تفکراتش، دیگر ملل را به ملل و سرزمینهای صادر کننده مواد خام و اکثرا تکمحصولی بدل کرده است. منابع و تولیدات خام دیگر ملل را به کویرستان پانفارس ها منتقل میکند. برای همین است که پانفارسیسم تمامی صنایع مادر و تولیدی را در کویرستان گنجانده است.
اگر روزی قدرت سلطه پانفارسیسم نابود بشود که خواهد شد، تمامی آن صنایع مادر از کار خواهند افتاد. چرا که کویرستان فارس، فاقد مهمترین عنصر تولیدی؛ یعنی آب است.
پانفارسیسم نه تنها در وطن ملل غیر فارس سرمایه
گذاری نمی کند، بلکه اجازه سرمایهگذاری در سرزمین های غیر کویری و غیر فارس را به ملل آن سرزمین ها هم نمی دهد.
پانفارسیسم در سرزمین ملل غیر فارس، کار و اشتغال ایجاد نمی کند.
پانفارسیسم، حق تاسیس بانکها و موسسات مالی و پولی را از ملل غیر فارس گرفته است.
پانفارسیسم با سیاست های پانفارسیستی خودش، نیروهای مالی (ثروت و سرمایه)، نیروهای فکری (مغزی) و نیروهای کاری (نیروی کار جوانان و بازوی کار ارزان) ملل غیر فارس را مجبور به فرار از وطن خودشان و کار و تولید در خدمت منافع و توسعه اقتصادی پانفارسیسم و کویرستان کرده است.
پانفارسیسم با انواع سیاست های علنی و پنهان خود، تمامی نیروی مولد را (فکر، سرمایه و انسان جویای کار) تشویق به فرار از وطن خودشان می کند.
در حقیقت، فرار مغزهای ملل غیر فارس، یکی از سیاستهای پانفارسیسم است تا ملل غیر فارس را در فقر دانش و فکری، در فقر تولیدی، در فقر مالی، در فقر اقتصادی، در فقر نیروی آبادگر کاری، در فقر تجربه مدیریتی، در فقر سیاسی، در فقر امنیتی و تامین امنیت، در فقر رسانه ای، در فقر تولید محتوای رسانهها، در فقر حزبی و تشکیلاتی، در فقر فلسفی و فکری، در فقر برنامهریزی، در فقر اداره سیستم و طراحی سیستم اداری، در فقر اداره صادرات و واردات، در فقر تجربه دولتمداری، در فقر داشتن تجربه روابط بین الملل، در فقر توسعه یابی، در فقر هنری و ... نگه بدارد.
انصافعلی هدایت
تورنتو-کانادا
پنجم (5) ژانویه 2021
hedayat222@yahoo.com
Comments
Post a Comment