چگونه، چرا و کی باختیم؟
چگونه، چرا و کی باختیم؟
آیا کاندیداهای تورک باختند؟
آیا سه شهر آزربایجان غربی اشغال شدند؟
بله، در سه شهر آزربایجان غربی، چند کاندیدا باخته است اما ترکها، وطن تورکها و آزربایجان نباخته است.
نباید باخت چند کاندیدا را به حساب باخت حرکت ملی و یا بخشی از حرکت ملی یا به معنی باخت وطن گذاشت. بعضی ها تلاش می کنند تا باخت چند کاندیدایی که دغدغه ملی تورک ها و آزربایجان را نداشته و ندارند را به عنوان باخت حرکت ملی، آزربایجان و تورک ها بقبولانند.
آن ها با ناله و آه وانمود می کنند که سه شهر آزربایجان غربی را با ندادن رای به کاندیداهای مورد نظر آنها، تسلیم کردها کرده ایم و کردها آن سه شهر را اشغال کرده اند.
این یک دروغ است. دشمنان دانا و دوستان نادان تلاش می کنند تا در یک جنگ روانی، روحیه جنگی مللتچیی ها و تورکچوها را متزلزل بکنند.
می دانیم که نمایندههای دولت گماشته مجلس در ایران فارسزده، عملا هیچ کاره اند.
متوجه هستیم که در بین باخت چند کاندیدا و باخت ملت تورک فرق است.
می دانیم که در بین باخت چند کاندیدا، با باخت سرزمین و وطن به کردها، فرق بسیار است.
می دانیم که اگر سیاست فارسها تحمیل کردها به عنوان دیوار حایل در بین مثلت تورکهای آزربایجان جنوبی، آزربایجان شمالی و تورکیه باشد که هست، کاندیداهای تورک، کرد و نمایندگان دولت در مجلس نمی توانند در تغییر آن تاثیری بگذارند.
می دانیم که اگر اراده سیاسی و استراتژی فارس و ایران، خشکاندن دریاچه ارومیه باشذ که هست، کاندیداها نمی توانند در آن تغییری بدهند.
چرا که وظیفه تعریف شده برای نمایندهها، فقط و فقط، تصدیق و تایید سیاستهای دولت در پشت پرده متعلق به فارسهاست.
تجربه چهل ساله ثابت کرده است، فرقی نمی کند که چه کسی و از چه ملتی در مجلس باشد، فارس ها و ایران، برنامه و سیاست های تخریبی خودشان را به پیش خواهند برد.
به نظر می رسد که اگر هشیار باشیم، می توانیم از حضور کردها در مجلس، به نفع ملت تورک استفاده بکنیم تا علیه سیاست های فارسها و ایران در آزربایجان شورش بکنیم و خواستار حل مشکلات سیاسی، اقتصادی، دریاچه ارومیه و ... آزربایجان باشیم.
می دانیم که سیاستها و حرکت های سیاسی-استراتژیک در ایران، در انحصار دولت در سایه و فارسها است. کردها، تورکها، عربها و ... تاثیری فعالانه در سیاست های ایران و فارسها ندارند. چرا که توان و لوازم اعمال اراده سیاسی خودشان بر حاکمیت فارسها را ندارند.
در چهل سال گذشته، در ارسال نمایندگان دولت به مجلس، به طور مطلق بر کردها پیروز شده ایم.
آیا در این مدت، نتیجه ای عملی و به نفع منافع ملی تورکها و آزربایجان، آن هم بوسیله نمایندگان مجلس بدست آورده ایم؟
آیا در این چهل سال، فارسها و ایران، نام مقدس آزربایجان را از روی اردبیل و بدست نمايندگان بظاهر تورک و آزربایجانی برنداشتند؟
آیا همان نمایندگان، چند منطقه آزربایجان غربی را به کردستان ندادند؟
آیا در این چهل سال، بخشی از سرزمین اردبیل را به گیلان ندادند؟
آیا همان نمایندگان منفعت طلب، قزوین، زنجان، مرکزی، همدان، البرز و … را از آزربایجان منفک نکردند؟ چند درصد تورک ها و ملل در ایران استعمارگر به خاطر می آوردند که آن سرزمین ها، در چند دهه قبل، جزو خاک تجزیه ناپذیر آزربایجان بوده اند؟
آیا در این چهل سال، نمایندگان دولت، زبان تورکی را به زبان آموزشی، رسمی، زبان ملی و زبان مشترک در ایران تبدیل کرده اند؟
آیا دریاچه ارومیه را نجات داده اند؟
آیا صنایع وابسته به معادن آزربایجان را به خود آزربایجان آورده اند؟
آیا فراکسیون تورک در مجلس را بنا بر اراده سیاسی-امنیتی دولت در سایه فارس ها تعطیل نکرده اند؟
پاسخ به همه این سوال ها منفی است.
ما وقتی باختیم که به نمایندگان دولت ایران فارسزده اعتماد کردیم و آنها را به نام نمایندگان ملت تورک پذیرفتیم و تصور کردیم که آن ها، از حقوق، خواست ها و اراده ملت تورک در مقابل دولت ایران و فارس ها دفاع خواهند کرد. اما آن ها به وطن و منافع ملی تورک ها خیانت کرده. آگاهانه هم خیانت کرده اند. این کاندیداها دستکمی از آن ها ندارند.
من، باخت چند کاندیدای تورک در آزربایجان غربی را به ملت تورک تبریک می گویم. این باختها، خون تازه و رادیکالی را به رگ ملت تورک تزریق خواهد کرد. جنگ روانی کرد و فارس بر علیه تورکها، از امروز و در جبهه ما هم شعله ورتر خواهد شد. میدان جنگ، گستره و عمق جنگ در آزربایجان مشخصتر و واضحتر خواهد شد.
باخت در این سه شهر تورک آزربایجانی، خطر دشمنان بالقوه و بالفعل را برای تورکها پررنگتر کرد. تورک های بیتفاوت هم آگاهتر خواهند شد. این باخت، فرصتی ایجاد کرد تا باخت کاندیداها را به سیاست عملی، میدانی، فعال و رادیکال تبدیل بکنیم.
این باخت، یک فرصت تاریخی برای آزربایجان و تورک هاست و به آزربایجان، حرکت ملی و به ملتچیها یک شوک فکری، روانی، سیاسی، اجتماعی، تاریخی و ... وارد کرده و وارد خواهد کرد تا فعالان سیاسی-مدنی، اهل فکر و اهل عمل تورک، بیشتر به میدان بیایند. متحدتر، همگراتر، همصداتر، تشکیلاتی تر، سازمان یافته تر عمل بکنند.
شاید با این باخت، حرکت ملی به آن نقطه برسد که ادراک بکند که به نهاد رهبری فردی یا به نهاد رهبری شورایی نیاز دارد.
متوجه بشود که با حرکتهای فردی یا مجزا از هم و در شهرهای مختلف، پتانسیل ها به هدر می روند.
متوجه بشود که به حرکت های ریسک پذیر نیاز دارد.
متوجه بشود که به حرکات رادیکالیستی نیاز دارد.
متوجه بشود که دشمنان بالقوه و بالفعل تورک ها و آزربایجان مسلح هستند و تورکها و آزربایجان هم به سلاح و بازوی مسلح نیاز دارد و نباید بخاطر چند کلاشینکف و چند تروریست؛ از حریفان ترسید.
باید نشان بدهد که منافع ملی، منافع وطن و منافع ملت تورک و آزربایجان با تفنگ آماده شلیک تظمین می شود.
آیا حرکت ملی تورک های در ایران استعماری، از این فرصت برای اقدام و گذر از عصر حرکت مدنی-سیاسی بهره خواهد برد؟ یعنی، آیا راه و سیاست تورکها و آزربایجانچیها تغییر خواهد کرد یا به روال گذشته، به راه خود ادامه خواهند داد؟
ما تورک ها نباید کاندیداچی، نمایندهچی و … چی باشیم. نباید تخم های حرکت ملی را زیر چند کاندیدا بگذاریم. ما باید و با افتخار، تورکچو، پانتورک، آرزبایجانچی و پان آرزبایجانچی باشیم. باید در بین تورک و فارس و در بین آزربایجان و ایران، خط قرمز پر رنگی بکشیم. باید خودمان را از ایران و از فارس ها جدا بکنیم. ما باید به حبل متین تورکچولوق و آزربایجانچیلیق دست بزنیم. ما باید برای کشتن و کشته شدن در راه وطن و ملت تورک آماده فداکاری و جانبازی ها باشیم.
اگر حرکت ملی استقلال طلب نشود، مجبور است تا طرفدار حل مسائل آزربایجان در داخل منافع و چهارچوب فارسها و ایران باشد. باید تسلیم همان سیاستی بشویم که در چهل سال گذشته باعث شد تا آزربایجان را تجزیه کرده، بخشهایی از سرزمین های آزربایجان را به دیگر ملل بدهند. مجبور خواهیم بود تا مانند گذشته، شاهد حذف نام و سیطره آزربایجان از استانها با مرکزیت اردبیل، زنجان، قزوین، اراک، کرج، و ... در آینده باشیم.
اگر حرکت ملی استقلال طلب نشود، مجبور است در زندان ایران و قوانین فارسها محدود و محصور بماند. در اوج تواناییش می تواند چند گماشته دولت در سایه فارس ها را به مجلس بفرستند که در ظاهر تورک اما در باطن دشمن تورک و آزربایجان باشند. باید بپذیریم که در ایران و در این اوضاع حاکم، هیچ فعال سیاسی-مدنی نمی تواند بیش از این کاری بکند.
اگر خوب بنگریم، تورکها و آزربایجان دارند به سمت اتحاد ملی و همصدایی نزدیکتر می شوند.
در پایان، باید به دور از تعصب، به بررسی و تحلیل درست داده ها پرداخت. از حدود دو و نیم میلیون شهروندان آزربایجان غربی، کمتر از یک میلیون نفر رای داده اند.
در شهر ارومیه 132 کاندیدا بر سر تصاحب 3 صندلی در مجلس با هم رقابت می کردند.
در ماکو، شوط، پلدشت و چالدران 42 کاندیدا بر سر یک صندلی با هم رقابت می کردند.
در نقده (سولدوز) و اشنویه 34 کاندیدا بر سر یک صندلی تلاش می کردند.
طبیعتا، چون تعداد کردها در نسبت به تورک ها بسیار اندک است و کردها تحت سیستم قبیله ای - ریاستی بسر می برند، شانس بیشتری برای اخذ آرای کردها را دارند. در حالی که نامزدهای تورک برای هر صندلی بیش از سی کاندیدا است که هیچ کدام هم به نفع دیگران کنار نمی روند. طبیعی است که می بازند.
انصافعلی هدایت
Comments
Post a Comment