چرا دروغ و جعلیات تاریخی در میان فارس‌ها رایج است؟

چرا دروغ و جعلیات تاریخی در میان فارس‌ها رایج است؟


اگر در هر متنی، یک دروغ گنجانده شود، می توان گفت

 که شاید آن دروغ عمدی نبوده است.


 اما اگر در همان متن، تعداد دروغ‌ها و جعلیات زیاد بوده و پشت سر هم تکرار شده باشند، نمی توان آن‌ دروغ‌ها و جعلیات را سهوی دانست. حتما در پشت دروغ‌ها و جعلیات زیاد، استراتژی‌ها و اهداف خاصی نهفته است. 


چرا که هیچ جمله و متنی، بدون هدف و بدون استراتژی نوشته نمی شود.


باید پرسید: چرا در یک متن، دروغ‌ها و جعلیات را بارها و پشت سرهم می نویسند و تکرار می کند؟

 چرا همان دروغ و جعلیات در کتاب‌های دیگر هم تکرا، بازتولید و حتی اغراق می شوند؟


 استراتژی نهفته در پس‌زمینه تکرار دروغ‌ها و جعلیات، تعمیق تاثیرات شستشوی ذهنی-آموزشی آن‌ها بر روی انسان‌ها است.

لذا هر چه دروغ‌ها و جعلیات، سوزناک

تر و محرک احساسات و عواطف منفی انسانی باشند، در شستشوی مغزی-آموزشی انسان ناآگاه و تسلیم شده به سیل احساسات منفی، تاثیراتوعنیق‌تر و بیشتری می‌گذارند و افسار کنترل مغز و رفتار انسان تحریک شده را بدست، استراتژیست‌های طراح سیستم شستشوی مغزی-آموزشی می‌دهند.


حالا به متنی که نویسنده و گوینده در این ویدئو می‌گویند، باز بگردیم.

 در این متن، نویسنده و گوینده، برای مورد قبول واقع شدن ادعای خودشان، دست به دامن فرد تاریخی موجه می شوند که جریر طبری نام دارد.

 نویسنده، برای اثبات خود در ذهن شنونده و خواننده احتمالی، برای طبری صفاتی را پشت سر هم می کند تا خواننده و شنونده به گفتاری که نویسنده خواهد آورد شک نکند. 

اگر دقت لازم را مبذول بداریم، مووجه خواهیم شد که آن صفات برای معرفی شخص طبری نیامده اند بلکه هدف ان‌ها اثبات صحت ادعای بعدی نویسنده و گوینده هستند تا شستشوی مغزی-آموزشی در گروه‌های هدف بهتر عمل بکند و باور پذیرتر دیده شوند.


نویسنده و گوینده می‌دانند که ایرانیان بیسواد و احساساتی بدون تعقل، اهل گریز از کتاب هستند‌. آن هم کتاب تاریخی که یک مسلمان فیلسوف مفسر قرآن در صدها سال قبل نوشته باشد. 

ایرانیان با ذهن تنبل و عدم عادت به کتاب خوانی، قطعا به کتای چنان نویسنده ای در دل تاریخ رجوع نخواهند کرد تا مطمئن بشوند که ادعای نویسنده و گوینده این متن درست است یا غلط است.


نویسنده و گوینده می دانند که ایرانیان در یکصد سال گذشته چنان تربیت شده اند که هر آنچه و متنی که احساسات‌ منفی آن‌ها را تحریک بکند و هر چه غلیظ‌ تر  باشد، ان متن و سخن بیشتر مورد قبول واقع می شود.


 چون تنبلی ذهنی، کوتاه نویسی، کوتاه خوانی، کوتاه شنیدنی، بی‌حوصلگی و احساسات منفی بر عقل آن‌ها غلبه کرده است.

 ایرانیان، از نظر رشد عقلانی و استفاده از قوه عقل، هنوز در سن بین سه تا پنج سالگی فرزند آدمی قرار دارند. لذا احساسات موجود در “مقدلای” مغز فرزند انسان، رفتار، گفتار و هیجانات اکنون و آینده ایرانیان را کنترل و اداره می کند.


همان طور که هر تفکری که در دوره دو پهلوی، در ذهن‌ ایرانی‌ها کاشتند، در دوران بعد از انقلاب اسلامی و در دوران بعد سال هزار و سیصد و پنجاه و هشت به شکل عمل و رفتار و به شکل غارت‌ اموال همدیگر، کشتارهای خیابانی، انتقام‌گیری ها، مصادره‌های اموال توسط حاکمان جدید، اعمال خشونت‌های جسمانی و روانی گسترده و در کلان اجتماع، اعدام‌ها و کشتارهای گسترده دولتی، شکنجه، زندان دولتی، شکنجه جسمی و روانی و کشتارهای اجتماعی و رایج در میان آحاد ملل در ایران،  جنگ با دنیا، صدور جنگ و ترور و … برداشت کردند. 


چرا که تفکرات مختلف، رفتارهای اجتماعی و فردی انسان‌ها یک شبه شکل و فرم نمی گیرند، بلکه تفکرات فردی، نرم‌های اجتماعی، رفتارهای فردی و جمعی و اجتماعی "سنتز" مجموعه آموزش هایی بوده و هستند که در دوره طولانی عمر دو پهلوی به اذهان انسان‌ها تزریق کرده بودند و افراد را از هم‌متنفر کرده بودند. نتیجه ان تنفر، این انقلاب بود ولی مردمان نمی دانستند از چه کس یا کسانی باید انتقام بگیرند. فقط در فکر انتقام‌گیری از هم بودند. ان حس با انقلاب التیام نیافت.

 بلکه با تداوم ان سیاست‌ها و آموزش‌ها، از نسل قبلی به نسل های بعدی منتقل شد. نسل های بعدی در کمین نشسته اند تا در اولین فرصت ممکن، آن همه عقده، کینه و حس انتقام را از همدیگر و از نسل های بعدی بگیرند.


نفرت‌ها و احساسات منفی‌ای که رژیم سیاسی، آموزشی، حقوقی، اقتصادی و … امروز می‌کارد، در فردا روزی، بشکل کشتار، عدم ترحم به همدیگر، شکنجه، قتل و غارت و … جنایات ضد بشری گسترده درو خواهند شد. هر نسیه ای، روزی نقد خواهد شد.

باید بدانیم که آجرهای ساختمان فردا را امروز روی هم می گذاريم ولی ساختمان اجتماع ما، فردا که تکمیل شده، نتیجه داده، خود را بطور کامل نشان خواهد داد. 


گرچه، جنایاتی که هم اکنون در اجتماعات ایرانیان رواج دارند، خبر از فردای بسیار خشن، خونین و غیر انسانی فراگیر هستند.


نویسنده و گوینده متوجه هستند که اغلب ایرانیان، بخاطر عملکرد ملاها و حاکمیت شیعی-فارسی در ایران و ظلم بی حد و اندازه به انسان‌ها، نه تنها از قشر روحانی و ملاها که از دین آن ‌ها و رهبران مقدس دینی آن‌ها هم متنفر هستند. لذا از این احساست به نفع تفکر نژادپرستانه خود سوء‌استفاده می‌کنند.


از طرف دیگر، در ایران و در تاریخ نویسی و تاریخ خوانی ایرانی-فارسی، به جای تاکید بر عقلانیت تاریخی و یادگیری از تاریخ و تلاش برای اصلاح آینده و ساختن آینده‌ای عاری از جنگ و جنایات، بر تحریک احساسات منفی تاکید می‌کنند.

مثلا ان‌ها با آموزش‌های تاریخی، بر تحریک وطن‌پرستی ایرانی-فارسی تاکید می کنند تا شستشوی مغزی-آموزشی در بخش “دمقلای” مغز (در بخش احساسات) و همچنین در بخش “ناخودآگاه ذهن” موثر واقع شده، خواننده و شنونده را تحریک و قانع کرده، در مسیر دلخواه نویسنده و سیستم شستشوی مغزی-آموزشی به حرکت بالفعل یا بالقوه در بیاورند. 


حرکت بالفعل زمانی اتفاق می‌افتد که فرد، بعد از شنیدن یا خواندن متن پر از دروغ و تحریک شدن احساساتش، از آنچه و یا آن کس که در سخن و متن، منفی نشان داده شده است، متنفر می شود. 

در حالی که تحریک شده و آماده اقدام است، در صورت مساعدت اجتماعی، حقوق جاری و سیاستمداران، به رفتار و عکس العمل منفی نسبت به بازماندگان آن افراد منفی در تاریخ دست می‌زند. اموال آن ‌ها را  تخریب می کند‌. به بازماندگان آن‌ها آسیب جانی و مالی می زند. حتی ممکن است، آن‌ها را به قتل برساند.


اما در صورت نامساعد بودن شرایط اجتماعی، حقوقی و نبود چراغ سبز رهبران سیاسی و امنیتی (شرایط بالقوه)، عقده، خشم و نفرت آموزش داده شده در آموزش‌های مستقیم و غیر مستقیم تاریخی، در درون خوانندگان و شنوندگان عقده‌ها، خشم، حقارت،حس انتقامگیری، کشتار دیگران، عدم ترحم به دیگران، لذن بدن از خشونت علیه دیگران و …. رشد کرده، انباشته می شوند تا در شرایط مساعدی که روزی فرا خواهد رسید، فوران بکنند. 


در این ویدیو-متن، نویسنده و گوینده، بارها، چندین دروغ را پشت سر هم تکرار می کنند. 

یکم؛ در زمانی که مسلمانان به سرزمین‌هایی که امروزه در ایران جای دارند، سرازیر شدند، جایی و سرزمینی به نام "ایران" و انسان‌هایی به نام "ایرانی" وجود نداشت و نواشتند.


در نتیجه طبری نمی توانست، در کتاب‌های خود از کلمه و مفهوم جدیدی که هفتصد-هشتصد سال بعد از مرگ طبری اختراع خواهد شد، سخن گفته باشد.

اگر در ترجمه یا حتی در عربی کتاب های امثال طبری، کلماتی مانند ایران، ایرانی، ایرانیان و … دیده بشوند، حاصل جعلیات و دستکاری‌های مصححان دوره پهلوی و جمهوری فارسی هستند.

 اینگونه دروع‌ها، جعل و دروغ‌های عجیبی هستند که در صد سال گذشته و بخصوص در دوره پهلوی‌ها و ملاهای شیعی فارس، اختراع، ساخته، ایجاد و ترویج شده اند و اذهان عمومی به دیدن و شنیدن آن‌ها عدات کرده اند‌.


وقتی ذهن انسان به دروغی عادت کرد، آن دروغ را به عنوان یک فاکت قبول می کند و با آن کنار می آید. 

چرا که انسان نمی تواند در درون ذهن خود، بطور دائم در میان دوگانه دروغ و راست، سرگردان بماند و برای هر کدام از ان‌ها، در شرایط مساعد، نقش بازی بکند. انسان مجبور خواهد بود تا در نهایت به انتخاب دست بزند و هزینه انتخاب خود را بدهد و یکی را به نفع دیگری حذف کرده و از دوگانگی درونی خلاص بشود.


در بیش از هزار سال قبل که عرب‌های مسلمان به این مناطق آمدند، مردمان این سرزمین‌ها، خودشان را ایرانی نمی دانستند. 

چرا که کلمه "ایران"، از حدود نود سال قبل، به مجموعه این مناطق و سرزمین‌ها اطلاق شده است. در گذشته، این کلمه وجود نداشته است.

 لذا این کلمه، واژه ای سیاسی بوده، محصور و محصول زمان بسیار محدود و اخیر است. باید متوجه باشیم که این کلمه، نامی برای جغرافیا نیست. نامی برای نوعی از سیاستورزی است.


نویسنده و گوینده، در متن از کلمه "شهریان" و "شهر" استفاده می‌کنند. شهر و شهریان، کلمه‌هایی هستند که پس از اختراع ماشین بخار و پیدایش حمل و نقل سریع زمینی و دریایی، و همچنین پس از اختراع چاپ توسط گوتنبرگ بوجود آمده‌اند. یعنی جدید هستند. چون بدون نمل و نقل سریع، احتمال تغذیه، سیراب کردن، حفظ بهداشت و … غیر ممکن بوده است.


مفهوم شهر به معنی امروزی و با جمعیت بیش از پنج هزار نفر، مفهوم جدیدی است.

لدا شهر به مفهوم امروزی و با جمعیت زیاد، در زمان عمر علی و عثمان و ...  وجود نداشته و دروغی بیش نیست. 


چرا که می دانیم، در دوره رضا پهلوی؛ جنایتکار جنگی، بیش از نود درصد جمعیت ممالک محروسه، در روستاهایی با جمعیت اندک ساکن بودند و در سراسر ایران کنونی، تعداد شهرهایی با جمعیت بیش از بیست هزار نفر، از تعداد انگشتان دو دست کمتر بوده است.

 در نتیجه، نمی توان از کشتار ده‌ها هزار یا صدها هزار در یک شهر سخن گفت. 

در این متن از "ایرانیان تمیشه" سخن می رود. 

"ایرانیان" تمیشه" یعنی چه؟

 آیا ایرانیان غیر تمیشه هم وجود داشته‌اند؟

 آیا قومی به نام ایرانیان تمیشه وجود داشته است؟

 آیا تمیشه نام قومی بوده است؟

ایا استفاده از کلمه ایرانیان؛ در زمانی که ایرانی وجود نداشته، دروغ، جعل و بی معنی نیست؟ 


کلمه دیگری که در متن استفاده می شود و به طبری نسبت داده می شود، کلمه و پدیده اجتماعی-سیاسی و طبقه ای "آقازاده" است. عمر این کلمه سیاسی-اجتماعی آقازاده در ایران، بسیار جدید و کمتر از بیست سال است.

 آقازاده، مفهوم سیاسی، اجتماعی و کاستی بسیار جدیدی در ادبیات فارسی است.


در نتیجه، طبری نمی‌توانسته از کلمه ایران، ایرانیان، ایرانیان تمیشه، آقازاده و ‌‌‌… سخن گفته باشد. 


در ایران جدید و برای تاریخسازی برای ایران، ایرانیان و فارس‌ها، مترجم کتاب طبری از عربی به فارسی، نویسنده و گوینده این متن، عمدا تلاش کرده‌اند تا هم دروغ بگویند و هم با دورغ، از احساسات انسان‌ها سوء استفاده بکنند.

چرا؟

چون آن‌ها با نوشتن و گفتن این متن، هدفی را تعقیب می‌کرده اند و تعقیب می‌کنند و می خواهند به آن اهداف خود دست یابند. 


از طرف دیگر، نویسنده و گوینده ادعا می‌کنند که طبری نوشته است که آقازاده‌ها چنان قتل‌هایی انجام‌ می‌دهند که در "ذهن درختان هیرکانی مانده است و …”. من مطمئن هستم که طبری در باره درختان "هیرکانی" کلمه ای ننوشته است.

از طرف دیگر اطمینان دارم که نویسنده و گوینده این متن هم‌نمی دانند که، درختان هیرکانی، چه نوع درختانی هستند ولی بازهم آن‌ها را حاوی مغز و حافظه تاریخی می‌دانند.


بقیه دروع ها و جعلیات ایرانی-فارسی با شما.


انصافعلی هدایت 

14 نوامبر 2024

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر