چرا ایران مفهوم بسیار جدیدی است؟
چرا ایران مفهوم بسیار جدیدی است؟
باید پرسید: آیا ملل و مردمانی که در یکصد سال قبل، در مناطق مختلفی که امروزه "ایران" نامیده می شوند، زندگی میکردهاند
آیا آنها خودسان را "ایرانی" می دانستهاند؟
آیا مردمان نواحی مختلف و مللی که در ایران جدید و کنونی، اما در گذسته زیست می کردهاند، "تصوری جمعی" از "جا و منطفهای" با نام ایران داشتهاند؟
اگر آن ملل و مرومان مختلف یک "تصور جمعی و ذهنی" از ایران نداشتهاند، آیا ایران برای آنها مانند ژاپن، آمریکا و فرنگ، غریبه و ناشناخته نبوده است؟
آیا چنان ایران ناشناختهای میتوانسته برای آنها وجود خارجی داشته باشد؟
آیا آن افراد و ملل "احساس تعلق خاطری" به مجموعه سرزمینهایی که امروزه ایران نامیده می شوند، داشتهاند؟
آیا آن ملل و مردمان، همدیگر را هموطن میدانستهاند؟
آیا در زمانهایی که یکی از آن ملل، با یکی از همسایگانش وارد جنگ میشده، دیگر ملل برای حمایت از آن ملت، به عنوان هموطن و به عنوان یک ملت وارد جنگ میشدهاند؟
مثلا در زمانی که تورکان قاجار و آزربایجانیها با روسیه تزاری میجنگیدهاند، آیا مردمان فارس زبان، ملل عرب، بلوچ، لور، گیلک، هماحساس تورکها بوده و در حمایت از آنها، از مال و جانشان میگذشتهاند؟
مثلا وقتی آسوریها، ارمنیها، کردها در سالهای بین هزاد نهصد و سیزده تا هزار و نهصد و بیست و پنج در غرب آزربایجان و در مناطقی که امروزه کردها ساکن هستند، به قتل عام مشغول بودند، آیا احساسات ملی غیر تورکها در حمایت از تورکها تحریک می شد؟
چرا که می بینیم، تنها تورکهای عثمانی در حمایت از تورکهای آزربایجان وارد جنگ با گروههای قتل عامگر میشوند.
اگر مسئله را امروزی بکنبم، درک موضوع سهلتر خواهد شد.
آیا ملل مختلف در ایران کنونی، نسبت به جنگ اشغالگرانه ارمنستان با جمهوری آزربایجان، جنگ و خونریزی در افغانستان، در عراق، در سوریه، در لبنان، در فلسطین و ... احساس هموطنی می کنند؟
اگر ملل و مردمان نسبت به همدیگر، احساس تعلق درونی و داوطلبانه نداشته باشند و یا هم اکنون ندارند، نمیتوان آنها دا یک ملت نامید.
در نتیجه، در گذشتهها هم احساس تعلق خاطر داوطلبانهای، تصور ذهنی جمعی به ملل و مردمان خارج از جغرافیای زیستی هیچ ملتی نسبت به ملت دیگر وجود نداشته است.
در چنان شرایطی نمیتوانسته ایرانی هم وجود داشته باشد. ایران جدید ساخته شده، نمیتوانسته برای مجموعه ملل در آن زمان وجود خارجی با مفهوم هموطنی با احساس تعلق ملی و تصور ذهنی مللی داشته باشد.
چرا که احساس تعلق و تصور جمعی-ملی داشتن از وطن و ملت، شرط اصلی پیدایس حس ملی و هموطنی است.
احساس تعلق و تصور جمعی، عمل و احساسی داوطلبانه و خود خواسته هستند.
اگر احساس تعلق و تصور جمعی با زور و تبلیغات و با تزریق دیگران (دولت) و بخاطر ترس از مجازات ایجاد شود و اگر نپذیرفتن نتایج آن تبلیغات، همراه با مجازات باشد، آن تصور و احساس هموطنی ساختگی و مصنوعی بوده و فاقد هر نوع ارزش ملی است.
آن ملل و مردمانی که اغلبشان هم هیچ شناختی از ملل و مناطق پیرامونب خود نداشتهاند (چون وسایل حمل و نقل سریع و کتاب و مدرسه ارزان و رایگان وجود نداشته) آیا آنها قادر بودهاند که درکی امروزی از چنین مفهومی داشته باشند؟
آیا آنها میتوانستهاند بدانند که جایی به نام ایران وجود دارد و آنها مالک مجموعه سرزمینهای ایران هستند که دیگرانی با اویتهای ملی متفاوت از آنها، در آنجاها ساکن هستند و در داشتن ایران، همه افراد و ملل سهم یکسانی دارند و ایران به همه آنها تعلق دارد، و همه آن ملل و مردمان در قبال حفظ آن ایران مسئول هستند؟
اگر چنین احساسات ملی بدای ایران و ایرانیت وجود خارجی داسته است؟ چرا سربازی راو آموزش فارسی را و یکسانی لباسها را و ... با مفهوم "اجباری" همداه و ادراک میکرده اند؟
آیا کلمه "اجباری" که به اغلب کارها، سازمانها، نهددها و ... دولت و ایران چسبیده بوده است، نشان از نارضایتی ملی و نشانگر اشغالگری ایران فارس نبوده و نیست؟
آیا تورکها، عربها، بلوچها، کردها، گیلکها، مازنیها، حتی فارسها خودشان را بخشی از ایران می دانستهاند؟
معلوم است که با گذشت یک قرن تلاش و هزینه های بسیار کلان دولتی ایران-فارس، هنوز تعداد زیادی از ملل و مردمان، تصوری ذهنی و ملی از ایران ندارند.
همچنین آن نلل و مردمان احساس تعلق خاطر ملی به ایران و تعلق ایران به آن ها هم ندارند.
چرا که هنوز و با گذشت یکصد سال از اشغال سرزمینها و ذهن آن ملل و مردمان، اراده ملی و فردی آنها در اداره ایران جدید نقشی بازی نمیکند.
برای همین است که آن ملل و حتی بخشهایی از مردمان فارس هم خواهان نابودی ایران و از بین رفتن دولت و حاکمیت در ایران بودهاند و هستند.
به همین دلیل است که آن ملل و مردمان، همدیگر را به ایرانی بودن و ایرانی نبودن متهم می کنند.
ایرانی بودن و ایرانی نبودن، نه تنها به عنوان اتهام، بلکه برای تحقیر طرف مقابل و در جهت سوق دادن طرف مقابل به تسلیم استفاده می شده و استفاده میشود.
یعنی مفهوم ایران و ایرانیت دارای ارزش مثبت مورد قبول همه افراد و ملل، بخصوص روشنفکران و گروه های مرجع اجتماعی نیستند.
یعنی هنوز مفهوم ایران برای بسیاری از ملل و افراد وطن محسوب ننیشود و بسیاری از ملل و مردمان هیچ احساس تعلقی به ایران و ایرانیت و ایرانی شدن ندارد و ایران را هم متعلق به خودشان نمی دانند.
آیا همه افراد و ملل، چه در گذشته و چه در حال، آماده کشته شدن برای ایران هستند و بودهاند؟
اگر افرادی (روشنفکران و رهبران اجتماعی) و مللی، در هر فرصت ممکنی، علم استقلال ملی منطقه ملی خودشان را برداشته و برای تاسیس دولت ملی و منطقهای خودشان با ویژگیهایی متفاوت از آن چه از ایران و مرکز به آن ها تحمل میشده و میشود، اقدام کرده یا میکنند، آیا این رفتادهای گریز از ایران به ان معنی نیست که مفهومی به نام ایران هم وجود نداشته و هم اتفاقی در قبول آن، نه در گذشته وجود داشته است و نه اکنون وجود دارد؟
لذا احساس تعلق ملی به ایران و احساس تعلق ایران به ملل و افراد، در نواحی مختلف، در گذشته وجود نداشته است.
اکنون هم، با چشم کور هم میتوان ملاحظه کرد که هیچ احساس و تعلق ملی و مشترکی در میان هیچ ملتی برای ایران موجود نیست.
چرا که تاریخ معاصر بارها شاهد بوده است که تورکهای آزربایجان، تورکمنها، قشقاییها و ... برای تاسیس دولت ملی خود و رهایی از اشغال ایران اقدام کردهاند.
حتی آن ملل و نواحی، برای مدتها دولت ملی مستقل خودش را داشته اند.
حتی امروزه هم، ملت تورک پراکنده در سراسر ایران جعلی و جدید، خواهان یکپارچگی سرزمینی خود، زیستن در سایه هویت های ملی خود، داشتن وطن ملی با نام و مرزهای مشخص ملی و تحت نام ملی آزربایجان جنوبی، تورکمنستان جنوبی و قشقائیستان هستند.
اراده سیاسی تاسیس و یکپارچگی سرزمینی تاریخی استان قشقایی، تورکمنستان جنوبی و آزربایجان یکپارچه و تاریخی متحد هم یکی از مهمترین خواسته و اراده ملی ملت تورک است.
عربها، بلوچها، گیلکها، مازنیها، و ... ام دولتهای ملی خودشان را داشتهاند و در همین یکصد سال هم برای رهایی از اشغال ایران و دستیابی به استقلال ملی بارها اقدام کرده اند.
با کمی دقت در روند حوادث، پیدایش تکنولوژیها، تحمیل و اجبار رسمی دولتی، دسترسی به پول حاصل از فروش نفت و غارت منابع ملی ملل، و ... متوجه خواهیم شد که احساس تعلق به ایران و تعلق ایران به آن ها بسیار جدید است و همزمان با پیدایش صنعت چاپ، حمل و نقل ماشینی و سریع، آموزش اجباری مدرسهای و همهگیر، سربازگیری همگانی و اجباری، استخدام گسترده در سیستمهای دولتی، گسترش رسانه های تبلیغاتی، سرازیر شدن پول نفت، ترس از مجازات، اعدام، زندان و ... ایجاد شده است.
برای درک راحت موضوع، اگر هر کدام از این عوامل یاد شده در ایجاد یکسانی و شبیه سازی ملل و مردمان در ایران را حذف بکنیم، متوجه خواهیم شد که کمتر کسی خود را ایرانی می دانسته و میداند.
امروزه هم، در عکس العمل به ظلم و ستم ایران به آن ملل، اعمال تبعیض منفی در حق حقوق ملی غیرفارسها، محرومیت شدی و امه جانبه آن ملل، غارت، چپاول، قتل عام و کشتار آن ملل، اجبار آن ملل به مهاجرت برنامهریزی شده و هدفمند، نقض حقوق فردی و حقوق ملی آن ملل و ... آن کسانی را که احساساتی هم در آنها برای تعلق به ایران ایجاد شده بود، بتدریج از ایران و هر آنچه رنگ و بوی ایرانیت بدهد، متنفر شده و از آن دوری می کنند.
نه تنها تورکهای آزربایجان جنوبی، تورکمنها، قشقاییها، عربها و بلوچ ها و ...از ایران و ایرانیت متنفر هستند، بلکه کسانی که هویت ایرانیت سیاسی را حمل میکنند اما مجبور به مهاجرت به دیگر واحدهای سیاسی شدهاند و در آن کشورهای دیگر ساکن شدهاند هم از ایران و ایرانیت متنفر هستند.
اغلب آن مهاجران سیاسی و غیر سیاسی، تمایلی به آشنایی و رفت و آند. گفتگو و سناخت ایرانیها در منطقه خود ندارند.
لذا نه تنها ایران مفهوم سیاسی و جدیدی است، بلکه برای این که ادراک بکنیم که کشوری با چنین نامی وجود داشته، باید به حس تعلق ملی به ایران و تعلق ایران به تک تک افراد و ملل توجه بکنیم.
اگر چنان حسی وجود نداشته و تمامی یکصد سال را صرف ایجاد آن کرده اند، پس چیزی وجود نداشته و تلاش می کردهاند تا چیز و احساست جدیدی را بسازند.
ولی سازندگان این مفهوم، تنها برای ساخت مفاوم ایران اکتفا نکردهاند، بلکه به تاریخی و قدیمی نشان دادن آن هم امت گماشتهاند.
احساس تعلق ملی و فردی، اصلی ترین منبع و سنجه تشخیص هستی ازران و ایرانیت و تشخیص راست از دروغ بوده و است.
انصافعلی هدایت
Comments
Post a Comment