تحول سیاسی-اجتماعی و خارهایی در اندیشه
نوری اعلاء گفته بوده است: "امام خمینی پدیده ای تازه و دلگرم کننده در تاریخ تشیع است. او رهبر سیاسی جنبش است، جنبشی که تعریفی جز برانداختن ظلم و تقلید کورکورانه و شکستن بت های دیکتاتوری سیاسی و مذهبی ندارد."
من (انصافعلی هدایت) فکر می کنم، این تکه از افکار جناب نوری اعلا به همان سال انقلاب برمی گردد. /// مطمئن هستم که نوی اعلاء، اکنون، خمینی و "جمهوری اسلامی ایران" را برسمیت نمی شناسند و عقایدشان تغییر کرده است.
نمی توان در باره یک مقطع از زندگی انسان ها، برای همه عمر آن ها قضاوت کرد.
در نتیجه باید، متوجه شرایط و زمان عقاید یک شخص باشیم.
سوال این است: پهلوی های پدر و پسر چه خیانت ها و جنایت هایی برای ملل در ایران آن روزگار کرده بودند که امثال اسماعل نوری اعلاء، به چنان رفتار سیاسی دست زده و به چنان نتیجه ای در جامعه آن روز رسیده بودند؟
آیا نباید رژیم پهلوی ها را نقد و سرزنش کرد؟
یا به جای پرداختن به رژیمی که همه امکانات مالی، سیاسی، اجرایی، آموزشی، فرهنگی و اقتصادی و ... را در اختیار داشت و دارد، به مواضع انفعالی افرادی چون نوری اعلاء ها بپردازیم؟
من (انصافعلی هدایت) فکر می کنم، این تکه از افکار جناب نوری اعلا به همان سال انقلاب برمی گردد. /// مطمئن هستم که نوی اعلاء، اکنون، خمینی و "جمهوری اسلامی ایران" را برسمیت نمی شناسند و عقایدشان تغییر کرده است.
نمی توان در باره یک مقطع از زندگی انسان ها، برای همه عمر آن ها قضاوت کرد.
در نتیجه باید، متوجه شرایط و زمان عقاید یک شخص باشیم.
سوال این است: پهلوی های پدر و پسر چه خیانت ها و جنایت هایی برای ملل در ایران آن روزگار کرده بودند که امثال اسماعل نوری اعلاء، به چنان رفتار سیاسی دست زده و به چنان نتیجه ای در جامعه آن روز رسیده بودند؟
آیا نباید رژیم پهلوی ها را نقد و سرزنش کرد؟
یا به جای پرداختن به رژیمی که همه امکانات مالی، سیاسی، اجرایی، آموزشی، فرهنگی و اقتصادی و ... را در اختیار داشت و دارد، به مواضع انفعالی افرادی چون نوری اعلاء ها بپردازیم؟
حالا که 40 سال از زمان انقلاب گذشته است، می توان به گذشته نگاه کرد و براحتی، با توجه به مواضع و امیدهای افراد، نتیجه گیری کرده و افراد را محکوم کرد.
یا فکر کرده اید که شما و همین حالا، دارید انفعالی و عکس العملی (تکرار تاریخ در آن زمان) فکر کرده و رفتار سیاسی نشان می دهید؟
آیا فکر نمی کنید که چون از خمینی و خامنه ای و این زمانه ناراحت هستید، در دام تصوری منزهانه و تبرئه گرایانه از محمدرضا و رضا پهلوی افتاده اید؟
همان سلسه ای که با استبداد و دیکتاتوری بی مانند خودشان در تاریخ، هزاران تن مانند نوری اعلاء را به چنان نتیجه گیری رسانده بودند که خمینی را بر شاه ترجیح می دادند.
آیا شما هم در 40 سال بعد از انقلاب، به آن جا نرسیده اید که بطور انفعالی تصور می کنید که نوه یک دیکتاتور برای شما آزادی و دموکراسی بیاورد؟
آیا نمی اندیشید که تاریخ را دارید تکرار می کنید؟
آیا فکر نمی کنید که دارید، آزموده و خطای قبلی نوری اعلاء ها را دوباره می آزمایید و تکرار می کنید؟
با چه تغییر در فاکتورهای سیاسی، اجتماعی و فکری در جوامع و ملل ایرانی، خواهان رژیم سلطنتی هستید؟
یعنی کدام فاکتورهای تغییر کرده اند که شما فکر می کنید، نوه پهلوی ها بهتر از خمینی و خامنه ای خواهند بود؟
آیا تصویر درستی از حقوق ملل مختلف غیر فارس زبان و حتی خود فارس ها در خارح از تهران زمان شاه دارید؟
آیا می دانید وضعیت اقتصادی ایران در آن مقطع تاریخی چگونه بوده است؟
آیا فکر می کنید که به آمدن سلطنت و شاهی شدن ممالک محروسه، باز هم وضعیت اقتصادی به همان شکب خواهد بود؟
آیا تصور نمی فرمایید که جهان و اقتصاد فرق کرده است؟
آیا از وضعیت آزادی و دموکراسی، آزادی فکر و اندیشه، از آزادی بیان، آزادی احزاب و جمعیت ها، از آزادی اجتماعات، از آزادی نقد دولت و شاه و ... در زمان چهلوی خبر دارید؟
آیا فکر نمی کنید که چون پهلوی ها به تاریخ پیوسته اند، شما مانند تاریخ دروغ و راست کوروش، همه چیز دوران پهلوی ها را را نیک و خوش می بینید و به نوستالوژی آن دورانی که ندیده اید مبتلا شده اید؟
یا دورانی که اکنون با آن زمان بسیار فرق کرده است و انتظارات جامعه و ایرانیان 360 درجه متفاوت شده است؟
آیا سلطنت و حکومت مادام العمر می تواند به خواسته های سیاسی و متغیر ملل در ایران جواب بدهد؟
آیا فکر نمی کنید که بر اساس فاکتورهای واقعی اجتماعی و تغییر شرایط و زمان و خواست و نگرش نسل جوان ایرانیان به موضوعات، دارید بیراهه سیاسی و فکری را می روید که به سرزمین موعود در ذهن شما ختم نمی شود؟
آیا می دانید که دوری حدود نیم قرنی پهلوی ها از ایران، باعث عدم درک و فهم و تحلیل درست آن خانواده از ایرانیان و مسایل ایرانیان شده است؟
آیا بر اساس آرزوها و تخیل ذهنی خودتان، ایران آینده را تصور نمی کنید و فکر نمی کنید که تخیل و آرمانشهر ذهنی شما ممکن است با واقعیت متضاد باشد؟
آیا بر اساس باور و خوش بینی خودتان، فکر می کنیدکه همه چیز، نیک و خوش هم خواهد بود؟
آیا می شود توقع داشت که از خار سلطنت و تربیت دیکتاتوری که کاشته شده است، گل رز چیده شود؟
آیا می توان از فرزند بیش از بیم قرن استبداد و دیکتاتوری شاهی در ایران که متاسفانه تحقیر و عقده ها "مرگ بر شاه"، تبعید پدر، مرگ پدر، و ... را هم بر تجربه کرده و به تجربه های پدرانش افزوده است، انتظار داشته باشید که حکومتی دموکراتیک برپا بکند؟
سخن گفتن و وعده دادن به مردم و فریفتن آن ها یا وعده دادن برای آینده ای بهتر بسیار ساده، ارزان، هم هزینه، و ساده ترین راه فریب مردم است.
کاری است که خمینی هم در آن استاد بود. در مقایسه بازمانده پهلوی و خمینی، این سوال مطرح می شود که: آیا خمینی بهتر و انسانی تر از نوه پهلوی ها سخن نمی گفت؟
آیا خمینی وعده های و آرمانشهر خمینی بهتر از نوه پهلوی ها نیست؟
آیا وعده های انتخاباتی، دموکراتیک، آزادی، حقوق بشری، رفاه اجتماعی و ... خمینی از نوه پهلوی روشن تر و شفاف تر نبود؟
آیا در آن مقطع، خمینی می خواست شاه یا رهبر بشود؟ ولی بعد از گذر از پهلوی چه رفتاری کرد؟ کدام وعده های آرمانشهر سیاسی، اجتماعی، رفاهی، حقوق بشری، دموکراتیک و ... را به اجرا در آورد؟
در حالی که می دانیم که این پهلوی، می خواهد شاه بشود. ولی او هم مانند خمینی عقاید واقعیش را پنهان می کند تا در فردای بعد از تحول، خود و دیدگاهش را در شور بیشعوری انقلابی به مردم تحمیل کند؟
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و ششم می 2018
hedayat222@yahoo.com
یا فکر کرده اید که شما و همین حالا، دارید انفعالی و عکس العملی (تکرار تاریخ در آن زمان) فکر کرده و رفتار سیاسی نشان می دهید؟
آیا فکر نمی کنید که چون از خمینی و خامنه ای و این زمانه ناراحت هستید، در دام تصوری منزهانه و تبرئه گرایانه از محمدرضا و رضا پهلوی افتاده اید؟
همان سلسه ای که با استبداد و دیکتاتوری بی مانند خودشان در تاریخ، هزاران تن مانند نوری اعلاء را به چنان نتیجه گیری رسانده بودند که خمینی را بر شاه ترجیح می دادند.
آیا شما هم در 40 سال بعد از انقلاب، به آن جا نرسیده اید که بطور انفعالی تصور می کنید که نوه یک دیکتاتور برای شما آزادی و دموکراسی بیاورد؟
آیا نمی اندیشید که تاریخ را دارید تکرار می کنید؟
آیا فکر نمی کنید که دارید، آزموده و خطای قبلی نوری اعلاء ها را دوباره می آزمایید و تکرار می کنید؟
با چه تغییر در فاکتورهای سیاسی، اجتماعی و فکری در جوامع و ملل ایرانی، خواهان رژیم سلطنتی هستید؟
یعنی کدام فاکتورهای تغییر کرده اند که شما فکر می کنید، نوه پهلوی ها بهتر از خمینی و خامنه ای خواهند بود؟
آیا تصویر درستی از حقوق ملل مختلف غیر فارس زبان و حتی خود فارس ها در خارح از تهران زمان شاه دارید؟
آیا می دانید وضعیت اقتصادی ایران در آن مقطع تاریخی چگونه بوده است؟
آیا فکر می کنید که به آمدن سلطنت و شاهی شدن ممالک محروسه، باز هم وضعیت اقتصادی به همان شکب خواهد بود؟
آیا تصور نمی فرمایید که جهان و اقتصاد فرق کرده است؟
آیا از وضعیت آزادی و دموکراسی، آزادی فکر و اندیشه، از آزادی بیان، آزادی احزاب و جمعیت ها، از آزادی اجتماعات، از آزادی نقد دولت و شاه و ... در زمان چهلوی خبر دارید؟
آیا فکر نمی کنید که چون پهلوی ها به تاریخ پیوسته اند، شما مانند تاریخ دروغ و راست کوروش، همه چیز دوران پهلوی ها را را نیک و خوش می بینید و به نوستالوژی آن دورانی که ندیده اید مبتلا شده اید؟
یا دورانی که اکنون با آن زمان بسیار فرق کرده است و انتظارات جامعه و ایرانیان 360 درجه متفاوت شده است؟
آیا سلطنت و حکومت مادام العمر می تواند به خواسته های سیاسی و متغیر ملل در ایران جواب بدهد؟
آیا فکر نمی کنید که بر اساس فاکتورهای واقعی اجتماعی و تغییر شرایط و زمان و خواست و نگرش نسل جوان ایرانیان به موضوعات، دارید بیراهه سیاسی و فکری را می روید که به سرزمین موعود در ذهن شما ختم نمی شود؟
آیا می دانید که دوری حدود نیم قرنی پهلوی ها از ایران، باعث عدم درک و فهم و تحلیل درست آن خانواده از ایرانیان و مسایل ایرانیان شده است؟
آیا بر اساس آرزوها و تخیل ذهنی خودتان، ایران آینده را تصور نمی کنید و فکر نمی کنید که تخیل و آرمانشهر ذهنی شما ممکن است با واقعیت متضاد باشد؟
آیا بر اساس باور و خوش بینی خودتان، فکر می کنیدکه همه چیز، نیک و خوش هم خواهد بود؟
آیا می شود توقع داشت که از خار سلطنت و تربیت دیکتاتوری که کاشته شده است، گل رز چیده شود؟
آیا می توان از فرزند بیش از بیم قرن استبداد و دیکتاتوری شاهی در ایران که متاسفانه تحقیر و عقده ها "مرگ بر شاه"، تبعید پدر، مرگ پدر، و ... را هم بر تجربه کرده و به تجربه های پدرانش افزوده است، انتظار داشته باشید که حکومتی دموکراتیک برپا بکند؟
سخن گفتن و وعده دادن به مردم و فریفتن آن ها یا وعده دادن برای آینده ای بهتر بسیار ساده، ارزان، هم هزینه، و ساده ترین راه فریب مردم است.
کاری است که خمینی هم در آن استاد بود. در مقایسه بازمانده پهلوی و خمینی، این سوال مطرح می شود که: آیا خمینی بهتر و انسانی تر از نوه پهلوی ها سخن نمی گفت؟
آیا خمینی وعده های و آرمانشهر خمینی بهتر از نوه پهلوی ها نیست؟
آیا وعده های انتخاباتی، دموکراتیک، آزادی، حقوق بشری، رفاه اجتماعی و ... خمینی از نوه پهلوی روشن تر و شفاف تر نبود؟
آیا در آن مقطع، خمینی می خواست شاه یا رهبر بشود؟ ولی بعد از گذر از پهلوی چه رفتاری کرد؟ کدام وعده های آرمانشهر سیاسی، اجتماعی، رفاهی، حقوق بشری، دموکراتیک و ... را به اجرا در آورد؟
در حالی که می دانیم که این پهلوی، می خواهد شاه بشود. ولی او هم مانند خمینی عقاید واقعیش را پنهان می کند تا در فردای بعد از تحول، خود و دیدگاهش را در شور بیشعوری انقلابی به مردم تحمیل کند؟
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و ششم می 2018
hedayat222@yahoo.com
Comments
Post a Comment