حکومت ملی و رهبران آن از منظری دیگر



حکومت ملی و رهبران آن از منظری دیگر

 

  1. ریشه و تاریخچه و زمان آغاز جنبش حرکت ملی تورک‌ها و آزربایجان جنوبی، (به گفته جناب اوغوز تورک) به زمان انتقال حاکمیت و حکومت تورک‌ها از تبریز به اصفهان برمی‌گردد.
    1. جنگ جهانی اول تحمیلی مسیحیت به همه ملل و مشروطه گری در ممالک محروسه قاجاری، آغازی بر پایان حاکمیت تورک‌ها در آسیا، آفریقا و بخش‌هایی از اروپا بود.
    2.  جنگ جهانی اول و دوم، بزرگترین فریب جنگ‌ها در تاریخ بشریت بوده است. 
    3. ظاهرا در جنگ جهانی اول دولت‌های مسیحی با هم وارد جنگ شدند اما آن‌ها جنگ و هزینه‌های انسانی و مالی آن را بر همه ملل در سراسر جهان تحمیل کردند.
    4.  هزینه‌های آن جنگ‌ها را به تنهایی و مانند تمامی جنگ‌ها در طول تاریخ بشر متحمل نشدند.
    5. گر چه ظاهرا جنگ جهانی اول و دوم در بین دولت‌های مسیحی بود اما تمامی آن جنگ‌ها برای فریب تورک‌ها رخ داد.
    6. وقتی جنگ جهانی اول و دوم پایان یافت، تفریبا هیچ کشور مسیحی یا هیچ امپراتوری مسیحی، از نقشه سیاسی جهان حذف نشد.
    7. وقتی جنگ‌ جهانی اول و دوم تمام شد، تنها امپراتوری بزرگ اسلامی، خلافت اسلامیو حاکمیت جهان تورک‌: "عثمانی" بود که از نقشه سیاسی حذف شد.
    8. وقتی جنگ جهانی اول و دوم تحمیلی جهان مسیحی بر همه ملل به پایان رسید، مسیحی‌ها برنده جنگ شدند و تنها مسلمانان و تورک‌ها باختند.
    9. تاریخ ملل شکست خورده را مسیحی‌های پیروز در جنگ و با شرایطی که به ملل تحمیل کردند، نوشتند.
    10. قدرت‌اای پیروز در این د  جنگ جهانی، بزرگترین شستشوی مغزی و دروغ تاریخ بشر را نوشته و به همه ملل قبولاندند.
    11. وقتی جنگ جهانی اول و دوم به پایان رسید، از تقسیم امپراطوری عثمانی چهل و پنج واحد سیای جدید متولد شدند که خود تورکیه یکی از آن‌ها بود.
    12. خلافت اسلامی، حاکمیت تورک‌ها، یکپارچگی سرزمینی مسلمانان، قدرت فکری، مالی - پولی، منابع سرزمینی، توان نظامی مسلمانان و تورک‌ها  ... به پارچه های تحت اشغال و مدیریت جهان مسیحی در آمدند.
    13. در پی جنگ جهانی اول و نابودی امپراطوری عثمانی و خلافت اسلامی، حاکمیت تورک‌ها در ممالک محروسه هم به فارس‌ها بازانده شد. 
    14. طرف‌های پیروز در جنگ‌جهانی اول، هزینه جنگ در ممالک محروسه را بشدت کاهش داده، به کودتای انگلیسی - فارسی بدل کردند و حاکمیت تورک‌ها و ملل غیر تورک‌ها را به فارس‌ها دادند تا فارس‌ها، منافع‌‌ استعماری و از راه دور جهان مسیحی در منطقه را تامین و تظمین بکنند.
    15.  اولین حرکت سیاسی- نظامی تورک‌های ممالک محروسه قاجاری، در اعتراض به از دست دادن حاکمیت سیاسی تورک‌ها، از طرف شیخ محمد خیابانی رخ داد.
    16. شیخ محمد خیابانی، اشتباهات زیادی کرد که از جمله "رسمیت زبان فارسی در وطن تورک‌ها" بود.
    17. به احتمال بسیار زیاد، شیخ محمد خیابانی تحت تاثیر رفقای فراماسون قرار داشت و بخشی از سیاست‌های آن‌ها در این منطقه را به اجرا گذاشت. 
    18. همان فراماسون‌هایی که ستارخان و باقر خان را در تبریز در مقابل اردوی قاجار قرار دادند تا دولت مرکزی تورک را مشغول جنگ داخلی کرده و به جهان مسیحی، فراماسون‌ها و فارس‌ها فرصت بدهند تا در کوتاهترین زمان، و با کمترین مقاومت، پایتخت تورک‌ها بدون نیروهای مسلح را اشغال نظامی بکنند.
    19. با این همه، شیخ محمد خیابانی اولین حاکمیت سیاسی تورک‌ها را پایه ریزی کرد. 
    20. "آزادیستان"، بعد از جمهوری لائیک تورکیه، دومین واحد سیاسی جهان تورک بود.
    21.  آزادیستان، بعد از جنگ جهانی اول و نابودی امپراطوری تورک‌ها در ممالک محروسه، در کنار تورکیه جدبد بوجود آمد
    22. عیب‌های آزادیستان:
    23.  ممالک محروسه را متعلق به تورک‌ها می دانست و به نوعی ایرانچی یا پان‌ایرانیست بود.
    24. تلاش می کرد، به قانون اساسی بر باد رفته با کودتا و تحت رژیم کودتا وفادار بماند و آن را برای ایران، نه تورک‌ها و نه برای آزربایجان زنده بکند.
    25. شیخ محمد تلاش چندانی برای استقلال سیاسی نکرد. شاید ام از سیاست و کشورداری چیز زیادی نمی دانست.
    26. شیخ، آزربایجان و تورک‌ها را بخشی از فدراسیون ممالک محروسه می دانست و به آن وفادار بود.
    27. شیخ برای مقابله با هجوم احتمالی پان‌فارس‌ها و پان ایرانیست‌ها به آزادیستان ارتش و سیستم اطلاعاتی منسجمی تاسیس نکرد.
    28. شیخ با دول بزرگ‌ دنیا برای برسمیت شناختن آزادیستان به عنوان یک واحد سیاسی جدید در عرصه بین المللی وارد رابطه و مذاکره نشد.
    29. شیخ، تورک‌های ممالک محروسه را از تورک‌ها در قفقاز و آنادولو قطع کرد و به جریان‌های تورک نپیوست. بلکه با تورک گرایی و رابطه با جهان تورک مخالف بود و در مقابل جهان اشغال شده تورکیک مانند پانفارس‌ها عمل و رفتار می کرد. 
    30. سیاست شیخ، همان سیاست قطع ارتباط تورک‌ها از هم و محاصره هر کدام از جوامع ملت تورک با دشمنان تورک‌ها بود که توسط جهان مسیحی و فراماسون‌ها رهبری می شد.
    31. بی تجربگی شیخ و مخالفت او با تورک‌ها باعث شد تا او، از تجربه افسران و سیاستمداران با تجربه قاجاری استفاده نکند.
    32. محاسن اقدامات شیخ محمد خیابانی:
    33. تاسیس اولین دولت تورک در ممالک محروسه، بعد از کودتا اسفند 1299، توسط مسیحی‌ها و فارس‌ها، به عاملیت رضا کودتاچی.
    34. بوجود آوردن واحد سیاسی جدیدی در عرصه بین المللی و با نام آزادیستان که هویت سیاسی جدید و اراده سیاسی تورک‌ها را نشان می داد.
    35. برای ایجاد حاکمیت سیاسی مجدد تورک‌ها و آزربایجانی‌ها و مستقل از ممالک محروسه زمینه سازی کرد. 
    36. ترویج تفکر بازگشت به قدرت و بدست گرفتن هژمونی در تورک‌ها، امچنین مخالفت تورک‌ها و آزربایجانی‌ها با قدرت گیری فارس‌ها و انتقال قدرت و هژمونی از تورک‌ها به فارس‌ها از ثمرات حضور اراده سیاسی تورک‌ها در آغاز قرن جدید مسیحی و با اقدام خیابانی بود.
    37. شیخ، تلاش‌ضعیفی را برای ایجاد ارتش و نیروی مسلح آغاز کرد.
    38.  سرنوشت خیابانی نشان داد که بدون وجود ارتشی قدرتمند، نمی توان یک ملت و اراده سیاسی آن ملت را از تجاوز دشمن مصون نگه داشت.
    39. شیخ برای حفظ ارزش ها دموکراتیک مصرح در اصول قانون اساسی مشروطه و  اراده تورک‌ها و آزربایجان در زندگی و در اجتماع دموکراتیک را بنمایش گذاشت.
    40. شیخ، بر عکس پانفارسیسم، پانفارس‌ها و دیکتاتوری، از حرکت و رهبری فردی دوری کرد و به رهبری جمعی و جریان حزبی و تشکیلاتی روی آورد.
    41. در همان بازه زمانی، روشنفکران فارس‌ که تا دیروز از دموکراسی و ارزش های دنیای جدید غربی سخن می‌گفتند، در حال باز تولید دیکتاتوری فردی و تقدیس دیکتاتوری خود بودند و نام آن را هم دیکتاتوری مصلح و پیشرو می گذاشتند.
    42.  شیخ برای تاسیس حزبی دموکراتیک بر اساس اصول دموکراتیک تاکید می کرد.
    43. شیخ نمی دانست که ابتدا باید کشور، دولت، نهادهای نظامی، امنیتی، حقوقی، و ... را بوجود آورد. وگر نه، با تهاجمی از بیرون، تمامی نهادهای دموکراتیک از هم می پاشد.
    44. نمی دانست که در مرحله تاسیس یک واحد سیاسی جدید، اگر کشور، بر اساس دموکراسی اداره بشود، بازنده خواهد بود.
    45. نمی دانست که باید دموکراسی اولیه تا حدود زیادی تنه به تن دیکتاتوری بزند تا نهادها و سیستم‌هایی که تظمین کننده دموکراسی هستند، جایگاه ویژه خود را پیدا کرده و از نهال دموکراسی حمایت بکنند. وگرنه، مانند دموکراسی مشروطه قاجاری، قربانی چکمه‌های کمتر از دو هزار سلاح بدست قزاق و سیاستمداران فارس خواهد شد.
    46. شیخ برای ترویج روحیه و جهان بینی دموکراتیک و مدرن در سیستم اداری جدید التاسیس تلاش کرد.
    47. شیخ، از  استقلال حزب دموکرات آزربایجان در مقابل حزب دموکرات ممالک محروسه دفاع می کرد‌.
    48. شیخ بر استقلال حزب دموکرات‌ آزادیستان از ممالک محروسه و مرکز تحت حکومت کودتا تاکید می کرد.
    49.  شواهد سیاسی و پراتیک نشان می دهند که پیشه وری هم تحت تاثیر اطرافیان خود و فراماسون‌ها بوده است.
    50.  پیشه وری هم، ممالک محروسه یا ایران جدید و جعلی را متعلق به تورک‌ها می دانست و به نوعی پان‌ ایرانیست بود.
    51. پیشه‌وری هم خواهان حفظ تمامیت ارضی ایران و مخالف استقلال ملل بوده است.
    52. پیشه وری مخالف حاکمیت فارس‌ها و زبان فارسی نبود بلکه هیچ مشکلی با حاکمیت فارس‌ها و زبان فارسی نداشته است.
    53.  پیشه وری، چه در باکو و آزربایجان شمالی، چه در ایران قبل از کودتای مسیحی‌های انگلیسی و فراماسون‌ها، یک پانفارس پان‌ایرانیست، حداقل در سطح فکری بوده است.
    54.  تمامی نشریات و روزنامه‌هایی که او منتشر کرده یا در انتشار آن‌ها نقشی داشته است و همچنین در  نوشته هایش، پیشه وری در قبل از رضا پالانی، در دوره زندان رضاشاه، و در چهار سال جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، او، پان‌فارس پان‌ایرانیست باقی بوده است.
    55. پیشه‌وری تا آخرین سال عمرش، هیچ انگیزه، فکر، طرح و تصوری برای استقلال آزربایجان نداشته است یا اگر هم داشته، آن را نشان نداده است.
    56. پیشه‌وری میراث دار و  ادامه دهنده راه و سیاست شیخ محمد خیابانی و حزب دموکرات بوده است.
    57. ولی پیشه وری هم به مانند خیابانی و تورک‌ها، و برعکس رهبران فکری فارس‌ها، به رهبری جمعی اعتقاد داشت و مخالف رهبری یک فرد دیکتاتور بوده است.
    58. پیشه وری فردی استراتژیست نبوده است. لذا هم نتوانسته است آینده احتمالی و احتمالات آتی را زودتر از زمان دیده و برای هر وضعیت و احتمال سیاسی، استراتژی مجزایی داشته باشد.
    59.  پیشه وری دارای روحیه انقلابی بوده و براحتی می توانسته از یک وضعیت روحی-روانی و سیاسی-فکری به وضعیت دیگر منقلب بشود.
    60. پیشه‌وری، جز در دوره محدودی از حیات سیاسی خود، به فعالیت جمعی، حزبی و تشکیلاتی تمایل شدیدی داشته است. 
    61. پیشه وری اهل تفکر مستقل  نبوده است. همانند ستارخان و باقرخان دنباله رو تفکر دیگران بوده است.
    62.  به همین دلیل هم به تئوری سازی و زمینه چینی تئوریک برای ساخت و پرداخت جنبش اجتماعی اقدام نکرده است یا چنین رفتاری را از خود نشان نداده است و یا  نتوانسته با ملت تورک در آزربایجان و ممالک محروسه ارتباط فکری، ذهنی و عاطفی برقرار بکند.
    63.  پیشه وری هم به مد فکری- سیاسی روز و عضر خود وابستگی عجیبی داشته است که عبارت از سوسیالیسم، فدرالیسم، فدراتیو، مبارزات طبقاتی، دموکراسی، آزادی، حقوق طبقاتی، حقوق جنسیتی، حقوق ملی و ... بوده اند. او در جبهه فکری و عملی بلوک شرق قرار داشته‌ است.
    64.  پیشه‌وری یکی از اعضای هیات موسسات حزب توده ایران بوده است ولی فارس‌ها، او را مجبور به کناره‌گیری از حزب توده کردند.
    65. گر چه پیشه وری یک انقلابی است اما در آن سوی انقلاب ، طرفدار اصلاحات سیاسی، اجتماعی، آموزشی و ... بوده است.
    66. پیشه وری، در بخش مهمی از زندگی سیاسی خود، یک اصلاح طلب و مصلح است. او خواهان اصلاحاتی در چهارچوب ممالک محروسه، اجرای کامل قانون اساسی، حقوق ملل و عدم تغییر مرزهای سیاسی ممالک محروسه بوده است که بعدا و زمانی که پیشه وری در زندان بود، به ایران تغییر نام یافت. او طرفدار یکپارچگی مرزهای ایران بوده است.
    67. پیشه وری امیدوار بود‌ که با ورودش به مجلش شورای ملی در ایران جدید بعد از رضا کودتاچی، بتواند نقش مهمی در اصلاحات سیاسی و از بالا به پایین داشته باشد.
    68.  پیشه وری به اصلاحات از طریق مجلس و در ایران بعد از رضا کودتاچی امید بسیار بسته بوده است.
    69.  تا زمانی که صلاحیت او در مجلس، به عنوان نماینده برگزیده تبریز رد نشده بود، هنوز یک‌ پانفارس پان ایرانیست بوده است.
    70.  وقتی کارنامه سیاسی و فکری او موجب حذف او از نمایندگی در مجلس شد، در رفتاری عکس العملی و بدون داشتن استراتژی قبلی، از ایران و فارس‌ها تجزیه و گریزان شد.
    71. زمانی که پیشه وری از نمایندگی تبریز و حضور در مجلس محروم شد، پان‌ترک، پان آزربایجانچی و بطور جدی هم ملتچی نشد.
    72. صلح و سپس تسلیم سلاح‌ها به تهران فارسزده، نشان داد که پان‌ایرانیسم در عمق وجود پیشه‌وری لانه کرده بوده است.
    73.  او در دوره چهار سال اشغال ممالک محروسه توسط قوای جهان مسیحیت (انگلیس و روس) و آزادی از زندان رضا کودتاچی، برای استقلال آزربایجان هیچ قلمی نزده بوده، فکری ترویج نکرده بوده، هیچ استراتژی برای آزربایجان و تورک‌ها در قالب استقلال، فدرال، کنفدرال، خودمختار نداشته است.
    74. پیشه وری در دوره چهار سال اشغال ممالک محروسه توسط قوای جهان مسیحیت (انگلیس و روس) در باره حقوق ملی ملل و حق حاکمیت ملی ملل مطلبی (چندانی) ننوشته بوده است.
    75. پیشه وری در دوره چهار سال اشغال ممالک محروسه توسط قوای جهان مسیحیت (انگلیس و روس) اذهان ملل تورک، عرب، بلوچ، مازنی و ... را برای حرکت به سمت استقلال، فدرالیسم، کنفدرالیسم و حتی مدل اتحاد جماهیر شوروی هم آماده نکرده بوده است.
    76. پیشه‌وری در دوره چهار ساله اشغال ممالک محروسه توسط قوای جهان مسیحیت (انگلیس و روس) و آزادی از زندان رضا کودتاچی، هیچ اقدامی در جهت فکر و اقدام به تشجیع مردم به قلالیت‌های حزبی در میان تورک‌ها یا دیگر ملل و کار تشکیلاتی انجام نداده بود. 
    77. یعنی کار تشکیلاتی او به همکاری با فراماسون‌ها و فارس ها محدود می شده است. همکاری او با نهضت جنگل یک استثنا محسوب می شود.
    78. پیشه وری زمانی دست بکار تشکیل حزب، تدوین مرامنامه، اساسنامه، اهداف حزبی، ترویج فکر تاسیس دولت مستقل در آزربایجان شد که چهار سال فرصت سوزی کرده و به نفع ایران فارسزده، آن فرصت تاریخی را از دست داده بود.
    79. به احتمال بسیار بالا، پیشه وری در دوره چهار سال اشغال ممالک محروسه توسط قوای جهان مسیحیت (انگلیس و روس) و آزادی از زندان رضا کودتاچی، تصور می کرده است که یا ممالک محروسه در اشغال جهان مسیحی خواهد ماند و یا اتحاد جماهیر شوروی، آزربایجان و تورک‌ها را فدای فارس‌ها نخواهد کرد. 
    80. و این ساده اندیشی و اعتماد کامل به روس‌ها و جهان مسیحی-سوسیالیستی پیشه‌وری را نشان می‌دهد.
    81. به احتمال بسیار بالا، پیشه وری تصور می کرده است که در زیر حاکمیت اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، آزربایجان جنوبی از همان حقوق ملی که  دیگر جمهوری های اتحادیه شوروی برخوردار هستند، بهره‌مند خواهد بود. لذا برای حقوق ملی تورک‌ها در ایران کاری نکرده،  فکری و طرحی ارائه نداده است.
    82. اگر پیشه وری آن چهار سال اشغال ممالک محروسه را از دست نداده، به پرورش و تربیت فکری، سیاسی، حزبی جوانان پرداخته و کار تشکیلاتی انجام داده بود، برای حاکمیت سیاسی تورک‌ها در ایران‌جعلی و یا در آزربایجان، تجربه های عملی، فکری، سیاسی، اجرایی فراوانی بدست می‌آمد.
    83.  اگر پیشه‌وری در آن چهارسال فرصت سوزی نمی کرد و پان تورک یا پان آزربایجان می‌بود، پایه های فکری، سیاسی، اداری، امنیتی، نظامی، کادرسازی، آموزشی،  روحیه ملی، مقاومت و جنگی لازم برای مقاومت در مقابل هجوم پانفارس‌ها و پان ایرانیست‌‌ها را ریخته بود.
    84. در اطراف پیشه وری و رهبران حکومت ملی فرفه دموکرات آزربایجان، تعدادی فراماسون وجود و حضور داشته که قبل از حکومت ملی و بعد از حکومت ملی هم در همان موقعیت سیاسی-اجتماعی مستقر ماندند. قطعا آن‌ها در صلح، تسلیم سلاح‌ها، در شکست حکومت ملی، در قتل لام تودک‌ها و در تبعید آن‌ها نقش مهمی داشته‌اند. 
    85. با این همه، وقتی پیشه‌وری از پان‌ایرانیسم و پانفارسیسم برید و به آزربایجان تورک بازگشت، "دیلچی" شد، نه تورکچو. 
    86. چون تورکیسم با منافع و جریان جهان مسیحی و اتحاد جماهیر سوسیالیستی-مسیحی شوروی در تضاد بود.
    87.  پیشه وری، بعد از رد صلاحیت شدنش در مجلس، به تبریز برگشت و بسرعت حزب دموکرات را تاسیس و عضو گیری کرد.
    88. پیشه وری، در مرحله بعدی، بسرعت، نها هایی چون مجلس ملی، دولت ملی، اردوی ملی و ... را  تاسیس کرد.
    89. زبان تورکی آزربایجانی، زبان ملی، رسمی، اداری، آموزشی و حقوقی آزربایجان شد.
    90. پیشه‌وری در کوتاهترین زمان، دست به  اصلاحات سیاسی، اجتماعی، آموزشی، اداری، برابری جنسیتی زن و مرد، تاسیس نهادهایی مانند آموزش و پرورش، روزنامه، رادیو، دانشگاه، بهداشت و بیمارستان، نهاد تقسیم زمین خان‌ها و فئودال‌های فراری و پناهنده به پانفارسیست‌ها، شهرسازی و نوسازی بافت کهنه و قدیمی روستاها و شهرها، مدرن سازی شهری، تاسیس و آموزش نیروهای نظامی، و... زد.
    91. پیشه وری و حکومت ملی، اجرای نوعی از سیستم عدالت اجتماعی، زمینه سازی برای حقوق مساوی شهروندی و بدون تبعیض برای همه افراد و شهروندان، بدون توجه به دین، نژاد، جنسیت، موقعیت مالی، اجتماعی، سیاسی و جایگاه اداری افراد و ... را بکار بست.
    92. اما حکومت ملی فرصت چندانی برای تاسیس و استقرار یک ارتش و اردوی آموزش دیده و با تجربه را نداشت.
    93. حکومت ملی و پیشه‌وری زمان کافی برای تاسیس سیستم اطلاعاتی و رسوخ عوامل اطلاعاتی خود در دل سیستم دشمن و در جامعه و در میان الیت لمپن نداشت.
    94.  کم تجربگی کادر سیاسی، اداری، حقوقی و عدم قطع رابطه عاطفی-فکری از پان‌ایرانیسم، آخرین ضربه مهلکی بود که به آزربایجان و حکومت ملی زد.
    95.  اعضا و کابینه دولت حکومت ملی نسبت به ایران چنان شستشوی مغزی سده بودند که نمی‌خواستند از ایران جدا شده و آزربلیجان مستقل بشود. 
    96. اغلب رهبران حکومت ملی آماده نبودند تا برای استقلال آزربایجان هزینه جانی و مالی بدهند.
    97. همین تفکر پان‌ایرانیستی باعث فرصت سوزی شد و اجازه نداد تا رهبران حکومت ملی آزربایجان با سازمان ملل متحد و سازمان‌های بین المللی دیگر، با دول مختلف و غیر مسیحی در آسیا، آفریقا، آمریکا و حتی کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی (بلوک شرق) ... وارد مذاکره شده و استقلال آزربایجان برسمیت شناخته بشود.
    98. رهبران شستوی مغزی شده حکومت ملی آزربایجان زمانی بفکر استقلال آزربایجان از ایران افتادند که خیلی دیر شده بود.
    99.  پیشه وری می دانست که باید ملل غیر تورک تحت اشغال فارس‌های متحد مسیحی‌ها را با خود همراه بکند تا در مقابل حمله های سیاسی، نظامی و اقتصادی دولت اشغالگر، متحدانی داشته باشد تا بتوانند قوای ایران را در چند جبهه مشغول بکند.
    100. پیشه وری در اقدامی عجله ای، برای کردها کردیت سیاسی باز کرده و یک شهر و بخشی از وطن تورک‌ها را بطور موقت برای دولت در تبعید کردها انتخاب کرد تا جبهه جدیدی در مقابل ایران فارسزده باز کرده باشد.
    101.  و همین محاسبه و رفتار سیاسی، باعث شد تا بعدها، کردها بر این منطقه ادعای مالکیت بکنند. 
    102. چرا که حرکت زود گذر نشده، در مدت کوتاهی به نتیجه نرسید و حدود هفتاد و هفت سال طول کشید و کردها توانستند، از این فرصت استفاده کرده، یک تاریخ سیاسی برای تسلط سیاسی-فکری بر بخشی از وطن تورک‌ها بتراشند.
    103. در حالی که وضعیت سیاسی کردها، به حکومت ملی آزربایجان و تورک‌ها وابسته بود. حرکت کردها، استقلال مالی، اداری، نظامی، پرسنلی و ... نداشت. 
    104. لذا در حالی که حکومت ملی در آزربایجان، بطور رسمی و اداری، حکومتی جمهوری نبوده است، کردها هم نمی توانند، جمهوری بوده و مرکز اداری آن‌ها مهاباد باشد.
    105. در هر حال، پیشه وری و حکومت ملی، یکبار دیگر، اراده و خواست ملت تورک آزربایجان برای استقلال، آزادی، دموکراسی، حقوق ملی و حاکمیت ملی را نشان داده، تثبیت کرد.
    106. روشنفکران و ملتچی‌ها، تورکچوهای آزربایجان و دیگر نقاط در اشغال فارس‌ها می دانند که بدون حاکمیت و حکومت ملی، هیچ کدام از حقوق آن‌ها قابل دستبابی، حفظ و تظمین نیست. این حاکمیت و حکومت تورک است که با تاسیس و ایجاد نهادهای و قدرت لازم، می تواند حقوق آن‌ها را تعریف کرده و از تهاجم خارجی مصون داشته و تظمین بکنند.
    107. حقوق یک ملت‌ را نهادهای حاکمیتی برخواسته از دل آن ملت می‌توانند تعریف، تظمین و اعمال بکنند. هیچ قدرت خارجی نمی تواند حقوق و اراده یک ملت را بسان همان ملت اعمال و محافظت بکند.
انصافعلی هدایت




Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر