پیدایش و مشروعیت حقوق از نوع دیگر

 


پیدایش و مشروعیت حقوق از نوع دیگر 

نوشت: 
در اصل پانزدهم قانون اساسی، آموزش زبان مادری برسمیت شناخته شده است و عدم توجه به آن، خیانت به خون شهیدان است.

نوشتم:

  اگر آموزش نیمه کاره، عجیب و غریب زبان مادری در قانون اساسی ایران جعلی و جدید گنجانده نشده بود، آیا آموزش به زبان مادری جزو حقوق ملل تورک آزربایجان جنوبی، تورک قشقائیستان، تورک تورکمنستان جنوبی، دیگر تورک‌ها، عرب‌ها، بلوچ‌ها و ... محسوب نمی‌شد؟

آیا این قانون اساسی است که حق و حقوقی را برای ملل و افراد ایجاد می کند یا انسان و اجتماع  دارای حقوقی هستند که قانون اساسی و سیستم حقوقی باید آن‌ حقوق را در مقابل دست‌اندازی صاحبان قدرت‌، ثروت و باندهای مافیایی تظمین بکنند؟

معنی دقیق کلمه "اساسی" در قانون اساسی چیست؟

 حقوق اساسی، یعنی حداقل حقوق. 
یعنی، قوانین مصوب مجلس نباید کمتر از آن‌ حداقل‌ها را دربر داشته باشند. 

یعنی، سیستم حقوقی باید آن اساس و حداقل‌های اولیه یا کف حقوق را به ساختمان‌های حقوقی بزرگتر و مجلل بدل بکنند.

 لذا، نباید قوانینی که مجلس مصوب می‌کند، در محدود پایین یا کف حقوق افراد و ملل باشند.

چرا که کلمه "اساس" به معنی حداقل، پایه و زیربنا است.

کلمه "اساسی"، به معنای سقف حقوق فردی و ملی ملل و جوامع نیست.

مجلس و نمایندگان در تصویب قوانین و حقوق، باید به سمت تصویب و تظمین حداکثر حق و حقوق فردی و ملی برلی ملل پیش بروند.

از طرف دیگر، اگر در متن قانون اساسی، حقوق فردی و ملی ملل یا بخشی از جوامع  نادیده گرفته بشود، این، به آن معنی نیست که آن بخش‌ها یا ملل، دارلی چنان حق و حقوقی نیستند.

 بلکه به این‌ معنی است که قانونگذاران، به خاطر امتیازها و برتری طلبی نژادی، سیاسی، نگرش‌ تبعیض آمیز، دینی، مذهبی و ... و همچنین بخاطر منافع استعماری و استثماری، عمدا نخواسته‌اند، حقوق بخش‌هایی از ملل را در متون حقوقی مصرح و تظمین بکنند.

با نادیده گرفته شدن بخش‌هایی از جوامع یا ملل در متون حقوقی، حق و حقوقی از نوع  دیگر را به میدان می آورد.

محدوده مرزهای این حقوق از نوع دیگر را متفکران و روشنفکران ملت بدون حقوق تبیین می‌کنند.

دست‌یابی به این حقوق از نوع دیگر، به عهده خود آن‌ ملت‌هاست و به میزان اراده ملی آن‌ها، به میزان خطر پذیری آن‌ها، به میزان احترام به خودشان و ... وابسته است.

 مجموعه حقوق جدید یا از حقوق نوع دیگر، به آن ملل حق و مشروعیت می دهد تا برای بدست آوردن حق و حقوقی که خودشان را شایسته آن حق و حقوق فردی و ملی-حاکمیتی می دانند، به هر وسیله و امکانات داخلی و بین المللی دست یازند تا آن حقوق را بدست بیاورند و تظمین بکنند. 

مادر حقوق جدید، "حق شورش و عصیان جهت بدست‌آوردن حقوق اجتماعی و ملی" است.

جنگیدن برای حقوق انسانی-ملی، منجر به پیدایش و زایش مجموعه‌ای از حقوق از نوع دیگر می‌شود. 

مشورعیت این حق اولیه، به مجموعه دیگر حقوق هم مشروعیت می‌دهد که شامل حق استفاده از سلاح، جنگ مسلحانه، محاکمه عوامل دشمن، کشتن مخالفان و جاسوسان، تلاش برای استقلال، اتحاد با ... و ‌... می‌شود.

 در این صورت، آن ملت حق دارد با تمامی ملل، دول و قوای فرامرزی متحد شده و از امکانات همه آن‌ها برای دستیابی به خواست‌ها و حقوق ملی-حاکمیتی خود بهره ببرد.

 در چنین شرایطی، نمی‌توان آن ملت، روشنفکران   رهبرانش را متهم به جاسوسی، همکاری با کشورهای دیگر، تجزیه، خیانت و ... متهم کرد.

 چرا که سلب حقوق ملت، ملل یا بخشی از جامعه یا حذف شدن آن‌ها در متون حقوقی، به آن‌ها حق عصیان و استفاده از هر وسیله ممکن را می دهد تا آن حقوق را بدست بیاورند.

 یعنی مقصر اصلی و اولیه برای بروز جنگ (داخلی یا بین المللی) برای دستیابی به حقوق فردی و ملی، دولت و قانونگذاران قبلی هستند که حقوق آن ملل را برسمیت نشناخته‌اند که آن عمل سیاسی و حقوقی آن‌ها منجر به پیدایش و مشروعیت حقوقی از نوع دیگر شده است.

انصافعلی هدایت 





Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر