دیالوگ: دیکتاتوری: پناهگاه سیاسی و فکری ایران - بخش دوم
برنامه هفته پنجاه و دوم دیالوگ ـ بخش دوم
مدیر برنامه: انصافعلی هدایت
میهمانان برنامه:
دکتر محمدحسین یحیایی
دکتر رضا حسین بر
عودی غفور چاریار
فرامرز بختیار
برنامه "دیالوگ"، هرهفته، در روزهای شنبه، از ساعت ۲۱:۳۰ به وقت تبریز، از تلویزیون "گوناز تی وی" بطور زنده پخش می شود
سال هاست و بخصوص در چند ماه اخیر، "الیت ها"، "روشنفکران" و "سیاستمداران" ایرانی، آرزو می کنند تا یک دولت نظامی در ایران بر راس هرم قدرت مسلط شود. این گروه، با وقاحت و پر رویی تمام، از تمایل خود به "ظهور دیکتاتوری رضاخانی" سخن می رانند. حتی نام چند فرمانده سپاه پاسداران را هم بر زبان آورده اند.
این دسته، می توانند، برای این خواسته هایشان دلایل گوناگونی یان بکنند ولی حقیقت آن است که سخن گفتن از بازگشت نظامیان بر قدرت سیاسی، همان آرزو و تمایل به بازگشت دیکتاتوری و استبداد در میان الیت، روشنفکر و سیاستمداران ایرانی است. این گروه ها، دوباره می خواهند استبداد و دیکتاتوری رضاخانی را مسلط بکنند.
دیکتاتوری، زمانی در جامعه حکمفرما می شود که از طریق ترویج احساس نیاز به یک منجی، آن هم از نوع منجی نظامی، افکار عمومی را برای پذیرش حاکمیت دیکتاتوری آماده می کنند.
برای تهیه چنین زمینه ای، طرفداران اندیشه سیاسی دیکتاتوری، پذیرش استبداد را اجتناب ناپذیر نشان خواهند داد. برای رسیدن به این هدف، به ایجاد نا امنی ساختگی در اقتصاد جامعه یا در مرزها، بزرگنمایی احتمالی هر خطری دست خواهند زد.
در حقیقت، طرفداران حاکمیت دیکتاتوری، با ترساندن مردم، ذهن آنان را به پذیرش دیکتاتوری آماده می کنند.
آن ها می خواهند بگویند، دیکتاتوری یک انتخاب نیست بلکه یک ضرورت سیاسی و امنیتی برای ایران است تا بدین وسیله، "حق حاکمیت" و "حق انتخاب" رهبران توسط مردم را از دست مردم در بیاورند.
این، یعنی، دیگرانی در اتاق های فکری، از بین بد و بدتر، "بدترین" اندیشه و رفتار سیاسی را برای ملل و ممالک ایران انتخاب می کنند و مردم را هم به پذیرش آن مجبور می سازند.
این، یعنی، دیگرانی در اتاق های فکری، از بین بد و بدتر، "بدترین" اندیشه و رفتار سیاسی را برای ملل و ممالک ایران انتخاب می کنند و مردم را هم به پذیرش آن مجبور می سازند.
ما در هفته گذشته، به پیشنهاد دکتر هوشنگ امیر احمدی به رژیم در ایران، برای برقراری دیکتاتوری نظامیان در ایران، به عنوان یک نمونه، آن هم، پیشنهادی از خارج از مرزهای ایران، اشاره کردیم و خود ایشان هم تا حدودی توضیحات لازم را ارائه دادند.
بر همین اساس، تنها برهه ای از تاریخ که ایرانیان تا حدودی از بین "بد و بدتر" تا "خوب و عالی"، "خوب" را انتخاب کرده اند، دوران جنبش اصلاحی مشروطه در دوره حاکمیت تورکان قاجار بوده است.
از آن زمان تا کنون، ایرانیان حقی، جز در انتخاب میان "بد" و "بدتر" نداشته و ندارند.
در حالی که، در دوران جنبش اصلاحی مشروطیت، مدارس عمومی زیاد نبود، دانشگاه ها یا دارالفنون به چند شهر محدود می شد، تعداد تحصیل کردگان عالی بسیار اندک بودند، فارغ التحصیلان اروپا و آمریکا انگشت شمار بودند، رادیو، تلویزیون، مطبوعات، اینترنت، شبکه های اجتماعی، اتومبیل، راه آهن سراسری، هواپیما و در کل، وسایل ارتباط جمعی یا نبودند ویا بسیار ضعیف بودند اما شباهت انتخاب و فکر سیاسی مردمان دوره قاجار، به جوامع پیشرفته امروزی، بسیار نزدیکتر از مردم ایران امروزی بوده است.
فرض بر این است که با افزایش وسایل ارتباط جمعی، مردم به حق انتخاب مدرن تر و انسانی تر، افکار مفیدتری در اندیشه های سیاسی، حقوق فردی و جمعی و ... دست می یابند.
از طرف دیگر، برقراری هر نوع سیستم سیاسی حاکم و تسلط رهبران بر ملل، به میزان شیوع نوع خاصی از اندیشه سیاسی در میان مردم و رهبران فکری جامعه بستگی دارد. در حقیقت، نوع حاکمیت و حکمرانان، نوع اندیشه رایج و مورد قبول مردم یک جامعه را نشان می دهد.
اگر این فرض ها درست هستند، چرا توسعه صنعتی، آموزش عمومی، کثرت مدارس و دانشگاه، توسعه صنایع و تکنولوزی های بظاهر مدرن در ایران صد سال اخیر، به چنان نتایجی منتهی نشده اند؟
چرا بعد از عصر روشنگری، جنبش مشروطه، تصویب قانون اساسی مشروطه، تاسیس نهادهای مردمی یا دموکراتیکی مانند مجلس، دادگاه، انتشار نشریات روشنگر، محدودیت قدرت پادشاه مطلق، ایران، دوباره به دیکتاتوری از نوع دیکتاتوری رضا خانی سقوط کرد؟
آیا ممکن است ژن های یک ملت، معتاد به دیکتاتوری شده باشند؟
آیا استقلالخواهی شیخ محمد خیابانی، میرزا کوچک جنگلی، حکومت ملی سیدجعفر پیشه وری، جنبش دولتی کردن نفت در ایران، انقلاب 1357، حرکت آیت الله سیدمحمدکاظم شریعتمداری و مخالفت آزربایجان با ولایت فقیه در قانون اساسی را می توان اندیشه های سیاسی در مخالفت با حاکمیت یکتاتوری در ایران نامید؟
آیا انقلاب 1357 به رهبری روحانیت را می توان، بازگشت ایران به دیکتاتوری رضاخانی توصیف کرد؟
شباهت های بین شخصیت رضا پهلوی و خمینی دیکتاتور و شرایط اجتماعی این دو دوره، از نظر فکری و سیاسی چه هستند؟
چرا ایرانیان نمی توانند، ذهن و جسم خودشان را از اسارت اندیشه های حاکمیت دیکتاتوری رهایی ببخشند؟
آیا تاریخ و آموزه های تاریخی، باعث عادت مردم به پذیرش دیکتاتوری می شوند؟
آیا دین و باورهای دینی، باعث استقبال رهبران فکری جوامع از پیدایش استبداد و دیکتاتوری می شود؟
آیا روحیه ملی و روانشناسی یک ملت، موجب می شود که آن ها دلبسته دیکتاتوری بمانند؟
آیا شرایط اقتصادی باعث روی آوردن ایرانیان به دیکتاتوری می شود؟
آیا شرایط امروزی ایران آماده پذیرش استبداد و دیکتاتوری نظامی مجددی است؟
آیا می توان گفت که ایران چهل سال گذشته، در چنبره دیکتاتوری نبوده است؟
در برنامه امشب "دیالوگ" به اتفاق آقایان:
دکتر رضا حسین بر: فعال سیاسی بلوچ
فرامرز بختیار: فعال سیاسی لربختیاری
عودی غفور چاریار: فعال سیاسی تورکمن
دکتر محمدحسین یحیایی: اقتصاددان تورک
Comments
Post a Comment