Saturday, September 22, 2018

مدرسه یا پادگان هایی برای شستشوی مغزی و تربیت سرباز برای استعمار پانفارسیسم

فصل مدرسه از راه رسید و باید فرزندان و نوجوانان ملل تورک، تورکمن، عرب، بلوچ، و ... در کنار فرزندان قوم فارس، به مدرسه‌ها بروند تا بجای زبان‌های ملی تورکی، تورکمنی، عربی، بلوچی و ... زبان بیگانه فارسی را یاد بگیرند.

تعریف مدرسه چیست؟

در مدرسه با فرزندان ما چه می کنند؟

آیا در مدرسه به تفاوت‌های فردی، خانوادگی، دینی، و ... فرزندان ما اهمیتی می‌دهند یا مدرسه به مانند یک کارخانه است که فرزندان ما را بعنوان محصول خام می گیرد و به محصول نهایی مورد نظر پانفارسیسم بدل می کند؟

مدارس پانفارسیسم، با تفاوت‌های فرهنگی، زبانی و ملی فرزندان ما چه می کند؟

آیا موضعگیری های اخیر وزیر آموزش و پرورش بر علیه زبان‌های ملی تورکی، تورکمنی، عربی، بلوچی و ...، دشمنی با ملل و زبان ملل غیر فارس است؟ اگر دشمنی است، چرا فرزندان ما مجبور به یادگیری زبان چنان دشمنی هستند؟

در چنین شرایطی، وظیفه افراد باسواد در زبان‌های ملی، وظیفه خانواده ها، وظیفه معلمان، و ... در مقابل زبان اجباری و همچنین در مقابل زبان‌های ملی چیست و چه می‌توانند بکنند؟

آیا عدم آموزش زبان‌های ملی تورکی، عربی، تورکمنی، بلوچی، و ... در مدرسه‌های ایران، به معنی حذف رسمی خود آن ملل و زبانشان از ایران نیست؟

آیا عدم آموزش زبان های مادری، به معنی دیکتاتوری و استبداد زبانی نیست؟
چه فرقی در بین استبداد سیاسی و استبداد زبانی هست؟

آیا حذف زبان‌های ملی به معنی تجزیه ایران به بهانه رسمیت زبان فارسی و دشمنی طرفداران و صاحبان زبان فارسی با زبان‌های «ملی ممنوعه» نیست؟

آیا مدرسه در ایران، محل شستشوی مغزی کودکان ما، برای تأمین منافع بیشتر پانفارسیسم نیست؟

نقش مدرسه‌ها در ایران، در مسیر استحکام هر چه بیشتر رابطه استعماری و مستعمرگی پانفارسیسم با ملل تورک، تورکمن، عرب، بلوچ و ... چگونه می بینید؟

اگر در من، تمایل زیادی برای استفاده از زبان فارسی باشد و من بخواهم با فرزندانم به فارسی صحبت بکنم، این تمایل، در رابطه با استعمار و مستعمرگی و از خود بیگانه شدن من، چه می گوید؟

من، چطور می‌توانم با این استعمار شدگی و از خودبیگانگی خودم و فرزندانم مبارزه بکنم؟

بعضی‌ها مدعی هستند که سیستم آموزشی در ایران، نه تنها زبان بلکه فرهنگ، تاریخ و دستاوردهای ملی-تاریخی تورکان، تورکمن ها، عرب ها، بلوچ ها و ... را یا انکار می‌کند و یا آن‌ها را به سود پانفارسیسم و ضرر این ملل تحریف می کند، آیا شما، چنین ادعایی را قبول می کنید؟

وقتی در پایان سال یا در پایان 12 سال آموزش در سیستم پانفارسیست و دیکتاتوری، دیپلم دبیرستان می گیریم، از کجا به کجا رسیده ایم؟ چه بودیم و چه شده ایم؟ پدر و مادرانمان، چه به مدرسه فرستاده اند و حالا چه از مدرسه می گیرند؟

حقوق خانواده‌ها در سیستم آموزشی فرزندانشان چگونه است و باید چگونه باشد؟

آیا سیستم آموزشی در ایران دموکراتیک است یا بر اساس یک سیستم مرکزی استبدادی و دیکتاتوری اداره می شود؟ فرق این دو سیستم در چیست؟

اگر آموزش در مدرسه‌ها دیکتاتوری است، چه نتایجی خواهیم گرفت؟
چه تاثرهایی روانی، اجتماعی، اخلاقی، جهان بینی بر روی ما و فرزندانمان خواهد گذاشت؟

علایم و نشانه های مدرسه دموکراتیک و آزاد چیست؟

مدرسه در ایران، دین، جهان بینی و آرزوهای کدام ملت را نمایندگی و ترویج می کند و با حقوق، دین، جهان بینی و آرزوهای کدام ملل دشمنی می ورزد؟ چرا؟

چرا تمامی امکانات مادی و معنوی همه ملل در ایران، صرف آموزش زبان یک قوم، آن هم قوم حاکم فارس در مدارس ایران می شود؟

چرا آموزش زبان های تورکی، عربی، بلوچی، تورکمنی، و ... غیر قانونی و خط قرمز قوم حاکم است؟

آیا افراد، احزاب و جریان هایی که مخالف آموزش و رسمی شدن زبان های غیر فارسی در ایران هستند را می توان دیکتاتور، مستبد، ضد حقوق انسان ها و ضد قوانین بین الملل نامید؟

آیا عدم آموزش زبان های تورکی، تورکمنی، عربی، بلوچی و ... در ایران، نشان نمی دهد که قوم حاکم، این ملل و زبان های آنان را ایرانی نمی داند بلکه پانفارس های حاکم، به بهانه تهدید آن زبان ها به زبان فارسی، می خواهد صاحبان آن زبان ها از بین ببرد؟

با دشمنی که برای نابودی همه زبان های غیر فارسی در ایران، همه امکانات و توانائی هایش را بسیج کرده است، چه باید کرد؟

آیا این شعارهای رهبران قوم حاکم فارس که "ایران برای همه ایرانیان" و "ایران ملک مشاع همه اقوام ایرانی است" و "ایران یک سرزمین موزائیکی رنگارنگ با زبان ها و اقوام متفاوت است" را می توان باور کرد؟

بر فرض این که ملل تورک، تورکمن، عرب، بلوچ و ... ملل مهاجر به این منطقه هستند و در کمتر از یک صد سال قبل به سرزمین ها کوچیده اند، و باز هم بر فرض این که زبان پدران این ملل مهاجر، فارسی بوده و این نسل، زبانی کنونیشان را به جای زبان فارسی انتخاب کرده اند، و باز هم فرض بگیریم که فارس ها قومی مهاجم و مهاجر نیستند که می دانیم با خونریزی و قتل عام، این سرزمین ها را اشغال کرده اند و فرض بگیریم که از اول زبان فارس ها هم فارسی تهرانی بوده است، آیا با وجود همه این فرض ها، قوم فارس حق دارد، دیگر ملل را از حقوق انسانی خود محروم سازد؟ آیا مهاجر بودن این ملل موجب می شود که این ملل، حق نداشته باشند تا در سرزمینی که زندگی می کنند، زبانشان رسمی و زبان اداری، آموزشی و درآمدزایشان باشد؟ آیا مهاجر بودن و تغییر دادن زبان، فارس زبان ها را محق می کند که برای نابودی زبان آنان همه توان و امکاناتش را بسیج بکند؟

آیا آن کس، جمعیت، قوم، نهاد و حکومتی یا فکری که این ملل را مهاجر می داند و اجازه نمی دهد که زبان این ملل هم مانند زبان قوم حاکم (فارسی) رسمی بشود، تخم دشمنی در میان این ملل را نکاشته است؟

آیا استبداد و دیکتاتوری زبانی، راه تجزیه ایران را به روی مللی که حق و حقوقشان ضایع می شود، باز نمی کند؟ آیا این ملل حق ندارند در مقابل دیکتاتوری زبان فارسی قیام کرده و بر تسلط زبان فارسی و قوم حاکم پایان بدهند؟

یکصد سال آموزس اجباری و تحمیلی زبان فارسی در مدارس ایران، کدام نتایج توسعه ای را، بخصوص برای ملل تورک، تورکمن، عرب، بلوچ . ... به بار آورده است؟

آیا تحمیل زبان فارسی در مدارس و ادارات به همه ملل در ایران، موجب نزدیکی ملل غیر فارس با فارس ها شده است یا باعث پیدایش دشمنی و عمیق تر و گسترده تر شدن شکاف میان فارس ها و دیگر ملل شده است؟

چطور می توان به نفرت و دشمنی ملل در ایران که یکی از ریشه های آن، دشمنی فارسیسم با زبان های دیگر است، پایان داد؟

آیا آموزش و رسمیت زبان های مادری هزینه بسیار زیادی را به سیستم تحمیل می کند؟

تحمل هزینه های مالی-مادی آموزش و رسمیت همه زبان های مادری، بیشتر منافع بلند مدت همه ملل در ایران را تامین می کند یا مخالفت و دشمنی با آن زبان ها و تلاش برای حذف همه زبان های مادری منافع بیشتر و دراز مدت را تامین می کند؟

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
بیست و دوم (22) سپتامبر 2018
hedayat222@yahoo.com

No comments:

Post a Comment

چند سوال از خانم شیرین عبادی و نقد یک سند منسوب به دوره ناصرالدین شاه قاجا

  چند سوال از خانم شیرین عبادی  و  نقد یک سند منسوب به دوره ناصرالدین شاه قاجا بو گونکو دانیشیقدا بیر نئچه قونون اوستونده دایاندیم. بیر یاند...