در لینک زیر یک ویدئوی مستند دیده می شود که در آن، تهیه کننده این برنامه که ظاهرا در ایران انجام گرفته است از افراد در باره مردمان "تنگستان" می پرسد و پس از چندین سوال و جواب، به آن جا می رسد که دکتر محمد مصدق در مجلس چهاردهم شورای ملی به همکاری و دوستیش با انگلیسی و خدمت به منافع انگلستان و تنبیه مردم تنگستان به جای انگلیسی (مزدوری به انگلیسی ها) اعتراف می کند.
مردم وقتی از این اعتراف او در مجلس به ظلم بر تنگستانی ها آگاه می شوند، بسیار عصبی و ناراحت می شوند ولی تعدادی از همان مردمانی که ناراحت شده بودند، وقتی ماوجه می شوند که مصدق آن کار را کرده است، گر چه قبلا بدون این که بدانند نام آن کس که برای تامین منافع انگلستان، تنگستانی ها را تنبیه کرده است، حمله کرده و محکوم کرده بودند، ولی وقتی متوجه شدند که نام آم مرد، مصدق است، تلاش کردند تا کار مصدق را به نوعی توجیه بکنند.
من خیلی تلاش کردم که بتوانم آن ویدئو را سئیو کرده و در همین جا به نمایش بگذارم ولی نتوانستم. برای همین، لینک آن در فیس بوک یک فردی که نمی شناسم را در اینجا با شما به اشتراک می گذارم.
بعد از نوشتن مطلب زیر، به بررسی متن مذاکرات مجلس چهاردهم شورای ملی
من هم مانند اغلب مردمان "تنگستان" در جنوب کشور ای ان کنونی، نمی دانستم که وقتی انگلیسی ها تصمیم می گیرند تا مردمان تنگستان را بخاطر مقاومت در بدابر اشغال خاکشان توسط انگلستان، مجازات بکنند، دکتر محمدمصدق در مجلس چهاردهم سورای ملی اعتراف می کند که انگلیسی ها اگر مردم تنگستان را مجازات بکنند، انگلستان بد نام می شود. اگر انگلستان به او به لنوان حاکم استان فارس و تنگستان اجازه بدهد تا از طرف انگلیسی ها مردمان تنگستان را مجازات بکند، مردم تنگستان خودشان را محق مجازات شدن توسط والی خودشان خواهند دانست و از انگلستان ناراحتی به دل نخواهند گرف
این ماجرا را که در این ویدئو باز گو می شود، نمی دانستم و فقط فکر می کردم که محمد مصدق السلطنه نفت را دولتی کرد تا شاه و بعدها خمینی و خامنه ای تمامی ثروت مردم را در دست داشته باشند و به تکیه به نفت، دیکتاتوری فردی را عمق بخشیدند. ممنونم که با ارسال این ویدئو، من را به شک بیشتر در باره مصدق انداختید تا بیشتر در باره او تحقیق بکنم و همین نشان داد که نباید به کتاب های یک طرفه تاریخی نوشته شده در ایران اکتفا کرد. چرا که کتاب های ایرانیان در راستای علاقه و نفرتشان تحریف شده است. یعنی نمی توان در ایران کتابی یافت که مصون از تحریف مانده باشد.
با این ویدئو به این نتیجه رسیدم که ایرانی ها افراد و شخصیت ها را هم به "قهرمان ملی" و "ضد قهرمان ملی" تقسیم کرده و تاریخ زندگی آن ها را بر اساس قضاوت خود که فردی را قهرمان و دیگری را ضر قهرمان بدانند، از ریشه تحریف کرده و بر اساس خواست خودشان بازنویسی کرده اند.
یعنی، نه تاریخی واقعی و نه افراد و شخصیت های واقعی مانده است. اگر ایرانیان فارس، از کسی و حادثه ای خوششان آمده است، آن را به قهرمان ملی بدل کرده و همه خوبی و زیبایی ها را به او نسبت داده اند و اگر از کسی و حادثه ای ناراضی بوده اند، همه بدی ها، زشتی و پستی ها را به او نسبت داده و محکوم کرده اند.
به عقیده من، این رفتار دو گانه و متعصبانه یا مغرضانه به منش دایمی و روانی-تاریخی فارس ها بدل شده است. خودش یک نوع روانشناسی اجتماعی خاصی است که قدرت تحریف و بازنویسی تاریخ افراد، ملل و شخصیت ها را بر اساس خیال و تمایلات سیاسی و دینی و ایدئولوژیک نویسنده و متفکر ایرانی فارس دارد. هیچ هم خجالت نمی کشد که در قرن بیستم و بیست و یکم ضد علمی و ضد اخلاق رفتار می کند.
انصافعلی هدایت
چهاردهم (14) سپتامبر 2018
hedayat222@yahoo.com
https://mashruteh.org/wiki/index.php?title=%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AC%D9%84%D8%B3_%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%84%DB%8C_%DB%B1%DB%B6_%D8%A7%D8%B3%D9%81%D9%86%D8%AF_%DB%B1%DB%B3%DB%B2%DB%B2_%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DB%B3
دکتر مصدق- دفاع از وطن واجب عینی نیست واجب کفائی است اگر یک نفر حاضر شد که دفاع از وطن بکند از گردن دیگران ساقط میشود من میخواهم در راه وطن شربت شهادت را بچشم من میخواهم در راه وطن بمیرم من میخواهم در قبرستان شهدای آزادی دفن بشوم، من تا آخر عمر برای دفاع از وطن حاضر میباشم. در روزنامه رعد امروز دیدم که اقدامات آقای سید ضیاءالدین طباطبائی را به مدرک فرمان شاه قرار داده بودند که چون شاه فرمانی بایشان دادند ایشان هم اقداماتی نمودهاند خواستم عرض کنم که کودتا در شب سوم حوت شد و فرمان شاه در ششم حوت بولایات مخابره شد پس فرمان شاه بعد از کودتا بوده و در نتیجه کودتا بوده. اگر فرمان شاه در اثر کودتا نبود چطور مدیر روزنامه رعد رئیس الوزراء میشد دیگر آدم با سابقه و یا قبول عامهای نبود که ایشان بیایند و رئیس الوزراء بشوند! در آن فرمان بایشان مأموریت انجام ریاست وزرائی دادند کدام سابقه حم میکرد که رئیس الوزراء مردم را حبس بکند مردم را گرفتار بکند نیک و بد را با هم بسوزاند. آقا یک روزنامه نویس بودند و فرمانده قوا نبودند، با چه وسیله قشونی که در تحت سرپرستی کلنل ایمانس انگلیسی بوده در تحت اختیار آوردند. اگر قشونی که در تحت اختیار داشتند بامر آقا بوده که آقا قرار داد را ملغی فرمودند وقتی که تلگراف آقا به شیراز رسید قنسول انگلیس گفت که مرده گربه را کسی چوب نمیزند، قرارداد مرده بود محتاج بموت نبود، قرارداد را کی بسته بود؟وثوق الدوله و سرپرستی کاکس که نظر استعمار داشت ولی همه مأمورین انگلیسی صاحب این نظر نیستند بنده مأمورین خوب از انگلستان دیدهام من مأمورین بسیار شریف و وطن دوست از انگلستان دیدهام من مذاکراتی در شیراز و در تهران با اینها دارم یک روزی ماژورهود قنسول انگلیس آمد به من گفت ما حکم دادهایم تنگستانیها را بلند بکنند من حالم بهم خورد گفت شما چرا حالتان بهم خورد گفتم چون این صحبتی که کردید نه در نفع شما بود نه در نفع ما گفت توضیح بدهید گفتم شما از پلیس جنوب شکایت دارید و میگوئید که پلیس جنوب در شیراز منفور است پس وقتی که شما پلیس جنوب را مأمور بیشه تنگستان بکنید بر منفوریت آنها افزوده میشود تنگستانیها اگر شرارت میکنند من تصدیق میکنم اگر بعضی از آنها راهزنی میکنند من تصدیق دارم اگر آنها را پلیس جنوب تنبیه کند آنها جزء شهدا و وطن پرستها میشوند و من راضی نیستم ولی اگر من که والی هستم آنها را تنبیه کنم بوظیفه خودم عمل کردهام و کار صحیحی کردهام گفت توضیحات شما مرا قانع کرد شما کار خودتان را بکنید من از شما تشکر میکنم بعد از چند روز من تنگستان را امن کردم و ماژورهود آمد ازمن تشکر کرد این سابقه ایست که من با ماژورهود قنسول انگلیسی دارم با کلنل فریزر هم که امروز ماژرژنرال فریزر شده سابقه دارم آقای مؤید الشریعه که یکی از ملاکین شیراز است روزی که من استعفا داده بودم و هنوز شاه استعفای مرا قبول نکرده بود آمد به من شکایت کرد و گفت از پلیس جنوب شکایت دارم گفتم شکایت خودتان را بگویید گفت شب عید است و محصول من در اطراف شهر بلند است و آنجا میخواهند پلیس جنوب اسب دوانی بکنند من با پلیس جنوب هیچ مکاتبه رسمی نیمکردم ماژر ادریس میرزا که پسر وکیل السلطنه وکیل دوره اول بود او پلیس جنوب بود به کلنل فریزر پیغام دادم که آقای مؤیدالشریعه شکایت دارند که اراضی او بواسطه اسب دوانی از میان میرود و زراعت او خراب میشود کلنل به من پیغام داد بعد از اینکه اسب دوانی در آنجا تمام شد مقوم میفرستیم هر چه خسارت میشود میپردازیم من خیال کردم که کار بزرگی برای مؤید الشریعه انجام دادهام او را خواستم و باو گفتم او گفت مقصود من انجام نشد مقصود من این است که در این زمین اسب دوانی نشود اگر اسب دوانی بشود این عادت جاری خواهد شد و ملک من همیشه دچار این خسارت خواهد بود گفتم والله بیش از این از من کاری ساخته نیست روز بعد دعوتی تز پلیس جنوب رسید که مرا دعوت باسب دوانی کرده بودند من روی کاغذ خصوصی برای پلیس جنوب نوشتم در جائی که صاحبش راضی نیست اسب دوانی بشود و شما هم اجباری ندارید در زمین مردم که راضی نیست اسب دوانی بکنید من حاضر نمیشوم کلنل فریزر مرا پای تلفن خواست و گفت کاغذ شما یک درس بزرگی برای من بود و فردا میآیم پیش شما و آنچه را که نظر دارید انجام میدهم فردا آمد یکنفر را هم آورد و گفت این کیست گفتم این میرزا محمد خان زند نماینده قوام الملک است گفت دیگر نمایندة کیست گفتم نمایندةفرمانفرما هم هست گفت اگر این نماینده فرمانفرما بگوید که در سلطان آباد ملک فرمانفرما اسب دوانی بکنیم ضرری برای مالک نیست شما به اسب دوانی میآئید گفتم البته. با اینکه تمام دعوتها برای فردا منتشر شده بود و تمام چادرها زده شده بود جار زدند تمام دعوتها را جمع کردند و برای سه روز دیگر اسب دوانی را در سلطان آباد قرار دادند و از من دعوت کردند و بنده حاضر شدم اینهم یک سابقه کلنل شریف انگلیسی است که در شیراز دیدم دیگر از اشخاصی که من هرگز او را فراموش نمیکنم و هیچوقت مراحم او را و محبتهای او را از نظر دور نمیکنم سرپرسی لرن رئیس الوزرای انگلیس است که حقیقتاً مرد بزرگی و وطن پرستی است که هر وقت مرا میدید و من راجع به مملکت خودم با او صحبت میکردم و در مصالح ایران با او نظریاتی میگفتم میگفت من بشما تحسین میکنم که شما وطن خودت را دوست داری حالا اینکه از انگلیسها من تمجید میکنم دول اتحاد جماهیر شوروی نگویند که من از جنبه بیطرفی خارج شدهام من یک کاری هم با رنشتن وزیر مختار دولت اتحاد جماهیر شوروی داشتم از شیراز که آمده بودم من وزارت مالیه را قبول نمیکردم چهار پنج ماه کار وزارت مالیه با کفالت میگذشت روزی که من بوزارت مالیه رفتم دیدم کسی کاغذی آورد گفت این را رنشتن داده که این را امضا کنید دیدم اجاره نامه بانک استقراضی است کابینه قوام السلطنه تصویبنامهای صادر کرده بود که بانک استقراضی برای مدت سی سال باجاره تجارتخانه شوروی داده شود و نظر دولت شوروی این بود که چون انبار نداشتند این بانک را برای انبار اجاره بکنند این اجاره نامه را تنظیم کرده بودند آوردند که من امضا کنم من به مسیورنشتن پیغام دادم که میخواهم شما را ملاقات کنم گفت من فردا نهار منتظر شما هستم فردا رفتم در سفارت نهار که خوردیم گفت اجاره نامه را چرا امضا نکردید گفتم والله حقیقتش این است که من استنکاف از امضای اجاره نامه ندارم ولی این اجاره را برای خود شما صلاح نیمدانم گفت چرا گفتم مردم اینطور تصور میکنند که شما آنچه در نتیجه معاهده دادهاید میخواهید از ما پس بگیرید شما در این معاهده از قرض گذشته خیلی چیزها به ایران دادید بناهای خودتان را به ایران واگذار کردید ولی این اجاره نامه که شما از ما میخواهید بگیرید وقتی عدهای از اتباع شما در آنجا مسکن کردند مردم ایران بشما خوش بین نخواهند بود و خواهند گفت که دولت شوروی آنچه را بما دادهاست تدریجاً میخواهند از ما پس بگیرد گفت حقیقتاً من هم با شما موافقم و من هیچ متوجه نبودم گفت اجاره نامه را پاره کنند وپس بگیرند من آمدم تصویب نامه را هم پاره کردم و امضا نکردم پس حقیقتاً مأمورین متفقین ما حقیقتاً بعضیهاشان بقدری خوب هستند که هر قدر بخواهیم اظهار تشکر کنیم کم است ولی البته مأمورین بدی هم داشتند که آنها مأمورین استعماری بودند مثل کاکس که آمد در ایران قرار داد وثوق الدوله را با انگلیس گذاشت نیمشود همه را پای هم گذاشت هر دولتی خوب دارد بد دارد البته نظریات آنها نظر دولتهای متفقین ما نیست نظریات متفقین ما جز خوبی و احسان چیزی نیست مأمورین آنها فرق میکند سیاست آنها فرق دارد یک مأموری شاید تصور کند که اگر ایران را بطور استعمار اداره بکنند برای دولت خودش خوب باشد یک مأموری هم شاید این نظر را داشته باشد که باید ایران روی پای خودش باشد و آزاد باشد و مملکت مستقلی باشد و در کار او هیچکس دخالت نکند البته ما کدام مأمور را میخواهیم و موافقت میکنیم با آن مأموری که آزادی و استقلال ما را محترم بدارد (صحیح است) قرارداد وثوق الدوله در یک موقع بدی گذشت در چه وقت بود وقتی که جامه ملل درست شده بود نظر جامعه ملل آیا این بود که بیایند دول را تحت الحمایه قرار بدهند و با آنها قرارداد ببندند؟! نه. نظر جامعه ملل این بود که دول آزاد باشند مستقل باشند دول اختیارات خود را از دست ندهند و خودشان در هر کاری که میخواهند دخالت بکنند این نظر جامه ملل بود بود چه جهت داشت که قرارداد ملغی شد: یکی اینکه قرارداد راسرپرس کاکس با نظر دولت انگلیس نبسته بود و البته خود دولت انگلیس هم بعد متوجه شد که این کار خوبی نیست و بعد عدم رضایت ملت ایران. ملت ایران راضی نبود پس از آن بیانیهای که دولت آمریکا داد که ما باید همیشه مرهون آن بیانیه باشیم و این بیانیه را من باید یکمرتبه دیگر برای اظهار سپاسگزاری در این مجلس بخوانم:تهران سفارت امریکا دولت ممالک متحد امریکا به شما دستور میدهد که نزد زمامداران ایران و اشخاص علاقه مند این موضوع را که دولت اتازونی از مساعدت نسبت به ایران امتناع ورزیدهاست تکذیب نمائید. آمریکا همواره علاقه خود را برای سعادت ایران بطرق بسیار ابراز و اظهار داشته نمایندگانی که از طرف دولت امریکا در کمیسیون صلح پاریس عضویت داشتهاند مکرر کوشش و مجاهدت کردهاند که سخنان نمایندگان ایران را در کنفرانس صلح مورد استماع قرار دهند نمایندگان امریکا متعجب بودند که چرا مجاهدت آنها بیش از این به تقویت و مساعدت تلقی نمیشود لکن اکنون معاهده جدید (منظور معاهده ۱۹۱۹) معلوم داشت که به چه علت امریکائیها قادر نبودند سخنان نمایندگان ایران را باصغا برسانند و نیز معلوم میگردد که دولت ایران در تهران با مساعی نمایندگان خود در پاریس مساعدت و تقویت کافی ننمود دولت امریکا معاهده جدید ایران و انگلستان را با تعجب تلقی مینماید.این هم بیانیهای بود که در آن وقت دولت امریکا دادهاست پس وضع قرارداد این بود. آنوقت آقا در بیانیه خود اینطور مرقوم فرمودهاند که قرارداد را من ملغی کردم بنده از آقا سوال میکنم اگر آقا قبل از الغاء با نمایندگان انگلیس داخل در مذاکره شده بودند و الغاء کردند پس البته در یک کلیاتی مذاکره کردند که کودتا جزء آن بودهاست. اگر خیر با نمایندگان انگلیس داخل مذاکره نشده بودند به چه ترتیب قرارداد را ملغی کردند قرارداد یک عقد دو طرفی است یعنی یک عمل دو طرفی است عقد است عقد محتاج بایجاب و قبول است اگر یکی از طرفین موافقت نکند فسخ قرارداد ممکن نیست از آقا تعجب میکنم که میگویند مذاکراتی نفرمودند چطور قرارداد را ملغی فرمودند چطور تصور فرمودند که دولت انگلیس ضعف پیدا کرده باشد و با الغاء قرارداد مخالفت بکند حالا موضوع قرارداد چیست:
ماده اولش مینویسد دولت انگلستان با قطعیت هر چه تمامتر تعهداتی را که مکرر در سابق برای احترام مطلق استقلال و تمامیت ایران نمودهاست تکرار میکند:
ماده دوم: دولت انگلستان خدمات هر عده مستشار متخصصی را که برای لزوم استخدام آنها در ادارات مختلفه بین دولتین توافق حاصل گردد بخرج دولت ایران تهیه خواهد کرد. ایرن مستشارها با کنترات اجیر و به آنها اختیارات متناسبه داده خواهد شد. کیفیت این اختیار بسته به توافق بین دولت ایران و مستشارها خواهد بود.
ماده سوم: دولت انگلیس به خرج دولت ایران صاحبمنصبان و ذخایر و مهمات سیستم جدید را برای تشکیل قوه متحدالشکلی که دولت ایران ایجاد آن را در نظر دارد تهیه خواهد کرد عده و مقدار ضرورت صاحب منصبان و ذخایر و مهمات مزبور بتوسط کمیسیونی که از متخصصین انگلیسی و ایرانی تشکیل خواهد گردید و احتیاجات دولت را برای تشکیل قوه مزبور تشخیص خواهد داد معین خواهد شد.
در واقع دو ماده مهم در این قرار داد است یک راجع به مستشاران است یکی راجع بقشون. اینهم موضوع قرارداد است. اگر آقا قرارداد را ملغی کرده بودند چرا بعد از اینکه رئیس الوزراء شدند قشون جنوب را به رسمیت شناخته و چرا اهمیت مستشار مالیه را که مرحوم مشیرالدوله پس از اینکه رئیس الوزراء شدند بعد از کابینه وثوق الدوله برای تفتیش نفت در کمیسیون انگلیس و ایران به لندن فرستادند ایشان به ایران رجعت دادند. همان قشونی که آقا در تلگراف خودشان مرقوم فرمودهاند که در تحت امر ایشان بوده آقا را از این مملکت بیرون کرد و اگر در موقع تشریف بردن احتیاج بوجه نداشتند چرا از مالیه ایران وجه گرفته و اگر محتاج وجه بودند آقا بفرمایند در این بیست و دو سال با چه سرمایه تحصیل علوم کردند و با چه سرمایه املاکی جمع آوری کردند. اهالی یزد که کاغذ و تلگراف تا آنجا چند روز لااقل میرسد از ورود آقا چطور مستحضر شدند و آقا را که بعد از بیست و دو سال نسیاً منسیاً بوده از روی چه نظر انتخاب نمودند فقط یزدی بودن که برای مدرک انتخاب کافی نیست من اهل آشتیان هستم و از آشتیان یک رأی هم ندارم. از خواص آقا شنیده شد که دو میلیون تومان اهالی یزد برای تشکیلات حزبی آقا دادهاند یزدیها این تمول را از کجا آوردهاند و این سخاوت محیرالعقول را برای چه بخرج داده اند! یا زیر بار این حرف نمیرویم ملت ایران بیدار است، ملت ایران باین حرفها فریب نمیخورد ملت ایران از زمامداران سیاست درخواست تجدید نظر دارد. در این سال که محصول ایران چند برابر سالهای قبل است در این سال که علامت خشکسالی آشکار است و باید آذوقه سال آتی تأمین بشود سیلوی ما دو ماه هم ذخیره ندارد ایرانی باید خانه خودش را اداره نماید. ایرانی حاضر نیست که رؤسای خودش را خارج کند و بجای آنها رؤسای خارجی بگمارد این است موضوع نطق من که چون جنبه تاریخی هم دارد نطقی را که تهیه کردهام آنرا هم میخوانم.
دکتر مصدق- از دوره هفتم تقنینیه که من از سیاست دور شدم قریب ۱۶ سال میگذرد که اغلب در احمد آباد از دهستان ساوجبلاغ بفلاحت مشغول و خیالم ناراحت و از آتیه خود بی نهایت نگران بودم و گاه میخواستم که با پای خود به زندان قصر بروم و در آنجا روحاً و جسماً هر دو مقید بمانم تا اینکه در پنجم تیرماه ۱۳۱۹ بدون جهت و دلیل مرا چند روز در زندان موقت تهران محبوس و از آنجا به زندان بیرجند انتقالم دادند در عرض راه و در زندان دو مرتبه اقدام به خودکشی نمودم و پس از ۶ ماه تحمل سختی و مشقت از آنجا مرا به احمد آباد آوردند و تحت نظر مأمور شهربانی بودم تا شهریور ۱۳۲۰ که تمام مقصرین سیاسی خلاص شدند حکم آزادی منهم رسید و تصمیم گرفتم که در همانجا بمانم و در سیاست مداخله ننمایم انتخابات این دوره که شروع شد بمن نوشتند که دوری از اوضاع صلاح نیست اگر اهل طهران در هفت دوره اخیر نتوانستند بمن رأی بدهند در عقیده خود باقی هستند و چون میگویند انتخاب دوره ۱۴ تقنینیه آزاد است میتوانند اعتماد خود را بمن اظهار نمایند درد اینست که از خدمت سرباز زنم و باز در کنج عزلت و انزوا بمانم اگر امور اجتماعی خوب نباشد امور انفرادی هم بد میشود پس لازم است که اول هر کس در اصلاح جامعه بکوشد و بعد امور انفرادی را اصلاح نماید در مقابل این منطق نتوانستم جوابی بدهم و مردد بودم که چه تصمیمی اتخاذ کنم چنانچه قبول نمیکردم میگفتند همه چیز این اشخاص از این مملکت و از این مردم است و امروز که موقع خدمت است خودخواهی مانع است که قبول خدمت کنند حالا هم که قبول کردهام نمیدانم که با این اوضاع چه خدمتی میتوانم بکنم اگر حرف حساب در این مجلس اثر نکند و اگر ما در سیاست عالیه مملکت آزاد نباشیم چون من عرض خود را ببرم و زحمت آقایان را فراهم نمایم معروف است که در استبداد صغیر مشیر السلطنه صدر اعظم محمدعلی شاه به مردم گفت شاه مجلس را مرحمت میکنند با این شرط که وکلا در سیاست دخالت ننمایند اگر غرض از مجلس آن است که وکیل مانع جریانات شود و با هر چه پیش آید بسازد و دم فرو بندد نه من تصور میکنم که تمام آقایان همچو وکالتی را نخواهند و قبول ننمایند و اگر وکیل آزاد است و میتواند در مصالح عمومی نظریات خود را اظهار کند وقتی که مصالح عمومی در پیش است از هیچ چیز نباید ملاحظه نماید و باید همه چیز خود را برای خیر و صلاح وطن بخواهد اگر وطن پرستی بد است چرا دول بزرگ هر چه خوب است برای وطن خود میخواهند و اگر دموکراسی خوب نیست چرا این رژیم را به تمام معنا در ممالک خود اجرا مینمایند اگر آزادی جرائد مضر است چرا در آن ممالک متعرض جرائد نمیشود اگر اخلاق خوب مستحسن نیست چرا در هر کجا که نفوذ دارند برای توسعه نفوذ خود مشوق مردمان بد اخلاقند مردمان با اخلاق کسانی نیستند که برخلاف مصالح جامعه قیام کنند آنها کسانی نیستند که نیک و بد را با هم بسوزانند و از حیثیات هموطنان خود بکاهند با کسی غرضی ندارند میگویند آنچه را که باید در نفع جامعه بگویند امیدوارم که ما نمایندگان دوره ۱۴پیروی این اصل باشیم و ثابت کنیم که ملت ایران طالب استقلال است و آن را بهیچ قیمتی از دست نمیدهد ملت میخواهد که خارجی از این مملکت برود و در امور مطلقاً دخالت نکنند و انتظار دارد که لفظاً و معناً استقلال او را محترم شمارند. و چون از مطلب نباید دور شد از مقدمه میگذرم و داخل موضوع میشوم. شب سیم حوت ۱۲۹۹ سیم تلگراف شیراز و طهران قطع شد و قریب سه روز کرسی یکی از ایالات مهم از مرکز بی خبر بود و هر کسی این پیش آمد را بنوعی تعبیر میکرد تا اینکه پرده از روی کار برداشته شد و تلگراف سلطان احمد شاه باین شرح رسید از طهران بشیراز شب ششم حوت حکام ایالات و ولایات در نتیجه غفلت کاری و لاقیدی زمامداران دورههای گذشته که بی تکلیفی عمومی و تزلزل و امنیت و آسایش را در مملکت فراهم نموده ما و تمام اهالی را از فقدان یک دولت متأثر ساخته بود مصمم شدیم که به تعیین شخص لایق خدمتگذاری که موجب سعادت مملکت را فراهم نماید به بحرانهای متوالی خاتمه دهیم بنابراین باقتضای استعداد و لیاقتی که در جناب میرزا سید ضیاءالدین طباطبائی سراغ داشتیم اعتماد خاطر خود را متوجه بمعزی الیه دیده ایشان را به مقام ریاست وزراء انتخاب و اختیارات تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزرائی بمعزی الیه مرحمت فرمودیم شهر جمیدی الاخر ۱۳۳۹ چون روز گذشته روزنامه رعد امروز در شماره ۱۰۶ دستخط شاه را منتشر نموده و آن را دلیل برائت مرتکب کودتا دانستهاست تذکر میدهم که کودتا شب ۳ حوت واقع و دستخط شاه شب ششم حوت بولایات مخابره شدهاست و این دستخط در اثر کودتاست والا سابقه نداشت که یک مدیر روزنامه که نه طی مراحل اداری نموده و نه مقبولیت عامه داشتهاست یکمرتبه رئیس الوزراء بشود و دیگر اینکه در این دستخط اختیارات تامه برای انجام وظایف خدمت ریاست وزراء صادر شده و به آقا مأموریت نداده بود که مردم را حبس کند و نیک و بد را با هم بسوزاند چون من مردد بودم که شخص طرف اعتماد مدیر روزنامه رعد است با دیگری تصمیم گرفتم که در صورت اول تسلیم نشوم و خود را برای هر گونه پیش آمدی حاضر نمایم و پس از آنکه بوسیلة رئیس تلگرافخانه تحقیق و معلوم شد که مدیر روزنامه رعد است تصمیم غیر قابل تردید خود را اجراء نموده و تلگراف زیر را به شاه مخابره نمودم.
تلگراف مصدقالسطنه به احمد شاه ۴ اسفند ۱۲۹۹
۶ حوت ۱۲۹۹ از شیراز
بعد از عنوان.
- دستخط جهانمطاع تلگرافی بواسطه تلگرافخانه مرکزی زیارت شده در مقام دولتخواهی آنچه میداند بعرض خاکپای مبارک میرساند که این تلگراف اگر در فارس انتشار یابد اسباب بسی انقلاب و اغتشاش خواهد شد و اصلاح آن خیلی مشکل خواهد بود چاکر نخواست در دولتخواهی موجب این انقلاب شود و تاکنون آن را مکتوم داشته هرگاه تلگراف مزبور بر حسب امر ملوکانه و انتشارش لازم است امر جهانمطاع مبارک صادر شود که تلگرافخانه انتشار دهد.
بلافاصله بعد از مخابره این تلگراف بیانیه رئیس دولت و رئیس کل قواء رسید و مردم بیشتر بعدم صداقت گفتههای آنها پی برده و عموم اهل شهر بر علیه حکومت جدید قیام نمودند بطوریکه فتح الدوله اهل طهران که در شیراز بود و تلگراف تبریکی به رئیس دولت مخابره نموده بود در خطر جانی واقع شده و قونسول انگلیس او را با خود نزد اینجانب آورد و تقاضای تأمین نمود و آقای سید ضیاء الدین طباطبائی هم چون از اوضاع شیراز مستحضر شد شب ۱۰ حوت این تلگراف را به من مخابره نمود.
مطلب ادامه دارد. علاقه مندان می توانند متن آن روز مذاکرات مجلس را در لینک بالا مشاهده بفرمایند
No comments:
Post a Comment