نقد کتاب «رضا شاه»؛ نوشته دکتر صادق زیبا کلام - 1


نقد کتاب «رضا شاه»؛ نوشته دکتر صادق زیبا کلام
انصافعلی هدایت؛ روزنامه نگار، تحلیلگر و شکاک
از چند روز قبل، شروع به گوش دادن به کتاب «رضاشاه» نوشته جناب دکتر صادق زیبا کلام کرده ام. معمولاً از خواندن چنین کتاب‌های یک سویه و پر از پیش‌فرض های ثابت شده و مورد قبول عامه، می پرهیزم و آن‌ نوع نوشته ها را دنباله صد سال تاریخ سازی مصنوعی حکومت های حاکم بر ایران می دانم.
در این اواخر، در همه جناح های فکری در داخل ایران و خارج ایران و حتی در میان مردمان عوام هم صدای «رضاشاه روحت شاد» و آرزو برای بازگشت دوران شکوفایی (!) ایران رضاشاهی بگوش می رسد.
این آرزوها در میان نویسندگان و روشنفکران داخل و خارج هم دیده می‌شوند و حتی می‌توانم ادعا بکنم که امثال دکتر زیباکلام ها بستر لازم برای رشد دوباره دیکتاتوری نظامیان در ایران و بازگشت دیکتاتورهایی از جنس رضا شاه را کاشته و آبیاری کرده اند.
به نظرم، روشنفکران ایرانی که متأسفانه روشنفکر نیستند، بلکه در پی منافع شخصی خود هستند، هر وقت به بن بستی در روند اصلاحی جامعه می‌رسند و از «اصلاحات مورد نظر خودشان در عرصه سیاست» ناامید می شوند، به آغوش اندیشه دیکتاتوری پناه برده و از لوله تفنگ و چکمه نظامیان درمان درد خود را می جویند.
من پی برده‌ام که از لوله تفنگ و از زیر پوتین های نظامیان، گرد و خاک توسعه، رفاه و امنیت نمی آید. تفنگ و جکمه نظامیان، به همراه خود، تنها صدور فرمان‌های پیاپی و طلب اطاعت مطلق، سرکوب، کشتار، خفقان، خشونت عدم تحمل دیگران، رقبا، افکار و نقشه های دیگر بیرون می‌آید تا همه افراد مانند نظامیان، بسان سربازان، یک شکل یا متحد الشکل، یک صدا، بی صدا، فرمانبر، خاموش، بدون تعقل و تفکر، مطیع اوامر فرماندهان و رهبران، اطاعت کرده امربر باشند.
اما من طغیانگر وعاصی هستم و نه می‌خواهم و نه می‌توانم تن به فرمان نظامیان بدهم. یکرنگی، فرمانبری، اطاعت، حفه کردن توانایی اندیشیدن، آزادی را از دست دادن، و کشتن دموکراسی و … بدهم.
برای همین، تصمیم گرفتم تا «رضاه شاه» و در نتیجه افکار دکتردکتر صادق زیباکلام را به نقد بکشم.
من، به عنوان یک تورک و بازنگرنده در همه گفته‌های فارس ها یا فارسی نویسان صد سال گذشته؛ با تردید و شک به همه پیش‌فرض ها و پس فرض های آن ها می نگرم. تصورم بر این است که یا دروغ می‌گویند و یا چرخه دروغ‌ها را می چرخانند.
به این آگاهی رسیده‌ام که با خواندن نوشته‌های این افراد به ظاهر روشنفکر، بیش از پیش و گذشته، در باتلاق اندیشه‌های دگمانه پانفارسیسم و پان ایرانیسم فرو می‌روم. بهترین راه در امان ماندن از فرو رفتن در لجنزار افکار عقب‌مانده و دروغ‌های شاخدار آن ها، دوری از خواندن آن هاست.
برای رسیدن به آگاهی و دستیابی به اندیشه‌ای برای توسعه خود و اجتماعم، باید از خواندن این دسته از نوشته‌ها دوری بکنم اما با خواندن چند مقاله کوتاه دکترسید جواد میری مینق تورک اردبیلی، تمایلم به خواندن و نقد نوشته‌های آن‌ پان ایرانیست ها، به من بازگشت. فقط به این شرط که نوشته‌های آن ها را سطر به سطر نقد کرده و به زیر ده‌ها سؤال برنده ببرم و علامت های سؤال بی شماری را بر جلوی اندیشه‌های استادان و نویسندگان پانفارسیسم و پان ایرانیسم بگذارم.
در این روزها بود که سیزده بخش صوتی کتاب رضاشاه با صدای نویسنده محترم آن، در فضای مجازی پخش شد و من به آن‌ها گوش دادم ودوباره متوجه شدم که در بین استادان و دانشگاهیان ایرانی هیچ فرقی وجود ندارد. اغلب آن‌ها سر و ته یک کرباسند و تغییری نرکده اند. تنها عنصر تغییر کرده، عصر و زمانه است نه اندیشمندان ایرانی. یعنی، اس و اساس افکار و نوع نگرش آن‌ها به گذشته، همچنان آلوده به تعصب، پانفارسیسم و پان ایرانیسم و به دور از نگرش نقادانه و علمی بنظر می رسد.
در نتیجه، تصمیم گرفتم تا فایل آن کتاب را پرینت کرده و هر روز چند صفحه آن را خوانده و به نقد بکشم و دوستان و نسل جوان را با روش نقد سؤالی و ایجاد شک و تردید در همه باورهای رایج تاریخی، سیاسی و فکری و اجتماعی نویسندگان و بخصوص با دکتر زیباکلام آشنا بکنم.
خیلی خوشحال خواهم شد که هر کس که این متن و نوشته‌های دیگر من را می خواند، نه تنها به نقد بیرحمانه من اقدام بکند بلکه به سؤال‌ها، تریدید ها و شک‌های من هم پاسخی به دور از تعصب به دکتر زیباکلام، رضاشاه ، قاجاریه و من بدهد.

متشکرم
انصافعلی هدایت
بیستم (20) آوریل 2020
تورنتو – کانادا


Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر