نقد کتاب «رضا شاه»؛ نوشته دکتر صادق زیبا کلام - 8
نقد کتاب «رضا شاه»؛ نوشته دکتر صادق زیبا کلام
انصافعلی هدایت؛ روزنامه نگار، تحلیلگر و شکاک
انکار
و ستیز با هویتهای تاریخی
در
آخرین سطرهای صفحه دهم به چنین قضاوتی از
دکتر زیباکلام می رسیم:
«گیلان،
آذربایجان، کردستان و خوزستان عملاً و
بعضا رسما از ایران جدا شده بودند و در
بخشهای وسیعی از کشور اساساً اثری از
حاکمیت ملی و قدرت مرکزی به چشم نمی خورد.»
اولاً،
خوزستان نامی جدید بر این منطقه از جغرافیا
است و زیبا کلام حتماً با سابقه این نام
آشناست.
چرا
که او در باره مقطعی از تاریخ این منطقه
مینویسد که هنوز نام آن جغرافیا «خوزستان»
نشده
بود.
نام
تاریخی این منطقه، در گذشته نه چندان دور
و حتی در اوایل حاکمیت دیکتاتوری رضاشاه
هم «عربستان»
بود
که در اثر سیاستهای عرب ستیزانه رضاشاه
و مشاوران پانفارسیست و نژادپرست ضد تورک
و ضد عرب او، بر آن خطه، «خوزستان»
را
تحمیل کردند.
حکما
زیباکلام با تاریخ و سیاستهای فارسیزاسیون
یا فارسیزه کردن همه چیز، در صد سال گذشته
آشنا بوده و آشنا است و میداند که دولت
ها و حاکمیت های قرن اخیر در ایران معاصر،
در فرای نام و ایدئولوژیشان، در مسخ و
تغییر هویت، تاریخ ملل و بخصوص ملل تورک
و عرب سعی وسیعی کردهاند و می کنند.
بنظر
میرسد که فارسی سازی، سیاست اولیه و
اساسی و زیر بنایی مشاوران رضاشاه برای
تحریف واقعیتهای زبانی و تاریخی بوده
است تا بتوانند، برای آیندگانشان هم
اسناد جعلی دست و پا بکنند که بعدها بتوانند
ادعاهای سرزمینی و مالکیت تاریخی بر آن
مناطق داشته باشند.
شاهد
مدعایشان هم نام های فارسی آن مناطق خواهد
بود تا بتوانند ادعا بکنند که این سرزمین
ها، از گذشته تاریخی، دارای هویت
فرهنگی-جغرافیایی
«فارس»
و
سرزمین فارس بوده است.
این
سیاست، تنها به تغییر نام استان ها محدود
نشد، بلکه تا آن جا که ممکن و میسر بود و
حتی به بهانه تغییر موقعیت سیاسی یک روستا
به بخش، یا شهرستان یا شهر یا استان، (با
توجه به نیاز جدید برای ارتقای جایگاه
سیاسی آن مناطق، باید نام ها را تغییر
میدادند و تغییر میدهند تا اصالت
تاریخی و ملی آنها را در راستای منافع
بلند مدت و استراتژیک پانفارسیسم، از نو
سازماندهی بکنند.
نام
کوه ها، دره ها، دشت ها، تپه ها، رودها و
چشمه ها، راهها و ابنیه های قدیمی،
کاروانسراها، گلها و گیاهان بومی،
حیوانات و … هر چه هست و نیست را یا بکل
فارسی میکنند و یا بخشی از آنها را در
ترکیبی با فارسی نگهداری میکنند تا
بتوانند، رد آینده، ادعا بکنند که فرهنگ
تاریخی این سرزمین ها و مناطق، ریشه فارسی
داشته و با هجوم تورکان و عربها و …
تورکی یا عربی شده است.
این
همان سیاستی است که در آزربایجان جنوبی
هم به مانند دیگر نقاط ایران اما شدیدتر
از دیگر بخشها و ملل بکار گرفته شده
است.
عوامل
اجرایی و فکری این سیاست ها، استادان
دانشگاهی و محققانی همچون دکتر زیباکلام
هستند که برای بدست آوردن نام و نانی و
کسب حمایت حاکمیت، تئوری هایی را ارائه
کرده و سپس برای اجرایی کردن آن فرضیه
های غیر علمی و غیر تاریخی، اقدامهای
شبهه علمی انجام میدهند تا اثبات بکنند
که پیشفرض ها، خواست ها آنها و اراده
حاکمیت، صحت داشته است.
این
متخصصان دانشگاهی پانفارس، با انگشت
گذاشتن بر حضور چند کلمه فارسی، تاتی و …
در سخنان روز مره یا شفاهی بخشی از مردمان
چند روستا در آزربایجان جنوبی، زبان،
هویت، تاریخ، فرهنگ، تمدن و … تورک ها را
انکار می کنند.
آنها
با ادعای این که زبان اصلی و قدیمی ساکنان
آزربایجان جنوبی تحت اشغال ایران، «آذری»
بوده
است، هویت، تاریخ، زبان، فرهنگ، تمدن و
مالکیت وطنی تورک ها بر آزربایجان را به
زیر سؤال برده و به هر بی سر و پایی اجازه
میدهند تا بتواند ادعا بکند که تورک ها
صاحبان این سرزمین ها نبوده و نیستند و
اشغالگر بودهاند و باید از این منطقه
به جایی که معلوم نیست، برگردند.
با
همین یک مثال، متوجه میشویم که تغییر
لفظی و املایی در نام یک ملت، زبان، بنا،
محله، روستا، بخش، شهر، شهرستان، استان،
کوه، تپه، دشت، آب و رود، گل و گیاه، صخره،
و ...یک
عمل و رفتاری ساده نیست و در پشت آن تغییر
بظاهر ساده، استراتژی بلند مدتی خوابیده
است.
بر
اساس این استراتژی، ماموران و جیره خواران
دانشگاهی، محقق، نویسنده، سیاسی و …
پانفارسیسم مجری سیاست سلب هویت از ملل
و وطن و تاریخشان، با سلب نام تاریخی و
دستکاری در نام ها هستند.
آن
ماموران تحریف تاریخ و هویت ملل در دانشگاه
ها، مراکز تحقیقاتی، احزاب و جمعیت ها،
بطور روزانه، تویت و تاریخ ملل تورک، عرب
و … را دستکاری می کنند.
در
حالی این تحریف رخ میدهد که همان ماموران
داشنگاهی، محقق، نویسنده، سیاستمدار و
حزب، نگران تغییر نام «خلیج
فارس»
به
«خلیج
عرب»
هستند
و در هر جایی از دنیا که به خلیج عربی شاره
ای بشود، آنها متوجه اهداف استراتژیک
خودشان شده و خطر را بطور جدی احساس میکنند
و نه تنها خودشان که افکار عمومی را به
عصیان و شورش و اعتراض به آن گفته یا نوشته
وار میداند.
چون
آنها آگاهانه میدانند که چنان تغییر
ناچیزی، چه عواقب و پیامدها بزرگ و
استراتژیکی در آینده ایجاد خواهد کرد.
آنها
میدانند که اگر خلیج عربی به جای خلیج
فارس بنشیند، استقرار یابد و تثبیت بشود،
در اسناد مورد ادعا چه اتفاقی رخ خواهد
داد و به احتمال زیاد، پانفارسیسم در
آینده نخواهد توانست، بر مالکیت بر آن
خلیج ادعایی داشته باشد.
متشکرم
انصافعلی هدایت
بیست و هشتم (28) آوریل 2020
تورنتو – کانادا
Comments
Post a Comment