یک چشمی سیاسی و ایدئولوژیک ایرانی
یک چشمی سیاسی و ایدئولوژیک ایرانی
جوابیه ای به نوشته جناب علی اوغازیان در فیس بوک من
من
هم با علی اوغازیان موافقم. چون یک فرد یا یک ملت یا قومی، به دیگری توهین می کند،
نباید به همان شیوه غیر
انسانی عکس العمل نشان داد و رفتار کرد و خود را آلوده
پستی ها ساخت.
اما دوست عزیز! نه همه فارس ها مثل شما فکر می کنند، نه همه آدم های
تحقیر شده، آن قدر شخصیت قدرتمندی دارند که رقیب را ببخشند.
بخشش!؟
بخشش زمانی است
که یک فرد یا ملت، کار و عمل غیر عمدی را علیه فرد یا ملت دیگری و از روی ناخود
آگاهی انجام دهد اما اگر عملی بارها رخ دهد و تکرار شود، آگاهانه و از روی عمد و هدف است
و نمی توان و نباید آن را نادیده گرفت
بخشید و با احترام به طرف مقابل و رفتار زشت و غیر
انسانی او یا آن قوم و ملت مقابله کرد.
طبیعی است که در چنان شرایطی، رفتاری از همان جنس و نوع و
متقابلا رخ خواهد داد. حالا، سوال این است که چرا بعضی از ما ایرانی ها، تنها از طرف تحقیر شده که به
رفتار تحقیر کننده اعتراض می کند و به همان شیوه مقابله به مثل می کند، ناراحت می
شویم؟
معترضیم؟
انتقاد می کنیم؟
و روحیه انسانیمان گل می کند؟
در حالی که رادیوها،
سخنرانی ها حتی در دانشگاه ها، برنامه های تفریحی، برنامه های روشنفکری و سیاسی و
ضد رژیم اسلامی و برنامه های اپوزیسیون خارج از کشور، پر از توهین به ملت ها و نژاد
پرستی های کثیف آریایی است و ما اعتراض نمی کنیم. چرا؟
برای این که آن فکر و رفتار
را برای آریایی ها (کسانی که خودشان را از نژادی برتر می دانند) طبیعی می دانیم .
اگر همان رفتار از ملت دیگری سر بزند که مخالف نژاد پرستی ماست و خودش برای خودش
نژاد پرستی است، از همان شیوه عمل، بر می آشوبیم. آن ایدئولوژی و رفتار را از غیر
آریایی ها قبول نمی کنیم و در حقیقت و در عمل مان، با همان سخنران، نویسنده،
گوینده، مجری، و جوکر نژاد پرست در رفتار و ایدئولوژیش، هم فکریم.
ما انسان ها از
رفتاری که به آن عادت کرده ایم، ناراحت نمی شویم. از آن رفتاری ناراحت می شویم که
برایمان عادی نیست و تازگی دارد و به ما و باورهای ناخود آگاهمان تلنگر می زند، و
ما را تحریک می کند . حال که بر ضد ما عمل کرده و در ما ناراحتی و بی قراری
ایجاد کرده، ما می خواهیم علیه آن، جبهه گیری کنیم.
اگر طرف اصلی همان معادله
تحقیرگر، در همان شرایطی که خودش ایجاد کرده، قرار بگیرد، بر می آشوبیم؟ .
من بر این
باورم که اگر ما غیر فارس ها، از اول، نمی گذاشتیم در ایران که مال ما هم به اندازه
دیگران است، فقط یک فرهنک و آن هم نژاد پرستی کور کورانه آریایی فارس رشد یابد و حاکم شود، و
در همان اول، به آن فرهنگ و ایدئولوژی پنهان اعتراض می کردیم، کار به اینجا نمی
کشید.
اما ما بیش از حد به تحقیر کننده هایمان احترام گذاشته ایم و فارس ها بیش از
اندازه گستاخ شده اند که آن حس برتر بینی و پژاد پرستی را به بخشی از رفتار روزانه
و اجتماعی خودشان تبدیل کرده اند.
علی جان!
ما نباید قربانی نژاد پرستی و تبعیض
نژادی را محکوم کنیم. این رفتار ما و شما، نشانگر آن است که ما با اصل موضوع که
نژادپرستی و تبعیض نژادی است، مخالفتی نداریم و تنها با تحقیر شدن و تهدید فرهنگ و
ایدئولوژی غالب نژادپرست (که در اینجا نژاد و فرهنگ فارسی آریایی است) مخالفیم.
بلکه ما به عنوان روشنفکر، باید بر ظالم ستمگر نژاد پرست حمله ببریم و آن ها و
رفتار و ایدئولوژیشان را زیر سوال ببریم تا به خود آیند.
فکر و اندیشه تجزیه در ایران، از عدم و بدون پیشینه بوجود نیامده است. اندیشه تجزیه، رفتاری عکس العملی است
و معلول علتی است که شما نمی خواهید در باره اش چون و چرا بکنید و برای یک بار هم
که شده از خودتان بپرسید: میتجزیه طلبان چرا می خواهند ایران را تجزیه کنند؟
چه چیز و حقوقی را
می خواهند که به آن ها نمی دهیم و آنان را وادار به تجزیه طلبی کنیم؟
آیا آنان
راه و چاره دیگری دارند؟
اگر خود من و نژاد من در همان شرایطی بود که او هست و
تجزیه طلب شده است، بودم و بودیم ، تجزیه طلب نمی شدم؟ همان رفتار را انتخاب نمی کردم؟
آیا
در هر شرایطی بودم و زندگی می کردم، حاضر می شدم با ایران و نژاد پرستی که به من
توهین می کند و حقوق اجتماعی و انسانیم را از من گرفته است، در زیر یک سقف و درون
یک جغرافیا بمانم؟
پس چرا با خامنه ای و رژیم جمهوری اسلامی نمی خواهید بمانید؟ تازه ، این جمهوری اسلامی که برای شما بد نیست.
من تجزیه طلب نیستم و از نظر سیاسی،
فدرالیست هستم اما دارم به این نتیجه می رسم که در شرایط روانی، اجتماعی، اقتصادی،
فرهنگی، و رفتار و اخلاق نابرابر (ایدئولوژی مسلط) حاکم بر ایرانیان فارس، نمی
توان در زیر سقف ایران و با هم زندگی کرد و باید راه طلاق و جدایی را در پیش گرفت
و رفت. تا فارس ها و روشنفکرانش از نتیجه رفتار و ایدئولوژی خودشان آگاه شوند و بدانند که با هم بودنمان
نعمت بزرگی بوده است که با رفتار غیر قابل قبول و نژادپرستانه خودشان که در عرصه بین
المللی و طبق قوانین بین المللی محکوم و غیر قابل قبول است، نمی توان یک کشور را برای همیشه ، یک کشور نگه
داشت.
باید بدانند که ایدئولوژی تجزیه ایران، از خارج و کشورهای دیگر وارد
خودآگاهی جوانان این مملکت نمی شود. بلکه خود فرهنگ و ایدئولوژی مسلط است که آن را
در خمیره این آب و خاک می کارد و با رفتار روزانه اش، اندیشه تجزیه را آبیاری می
کند تا روزی، به بار نشیند و ثمر دهد و با همین روش فکری و رفتاری خودمان، پایه
های اتحاد که برای قرن ها در این خاک بوده را نابود می کنیم.
البته که این جدایی اگر رخ دهد،
قربانی های ایدئولوژی نژادپرستی آریایی، برای نجات خود از این شراکت یک طرفه که منافع یک طرف را تامین می کند، اقدام کرده است و تجزیه حق
قانونی و انسانی آنهاست.
چه شما و من موافق باشیم چه مخالف، این حق انسانی آن هاست
که به هر شکلی که می خواهند زندگی و خاک خودشان را اداره کنند و من و شما و ایران
کنونی، حق و حقوق جلوگیری از آن را نداریم، مگر آن که خودمان را برتر از آن ها
بدانیم و آن ها را برده و مستعمره خودمان انگارییم.
در چنین شرایطی نیز، جدایی حق
انسانی اوست و ملالی متوجه او نیست.
راستی! تا حال، روی چند جوک، و نوشته و
سخنرانی تمسخر آمیز ملت های ایرانی، همچون لرها، کردها، ترک ها، عرب ها، بلوچ ها،
ترکمن ها، شمالی ها، رشتی ها و .... کامنت منتقدانه گذاشته ای؟ و از گوینده،
نویسنده و سخنران، به خاطر آن نوع رفتار ضد انسانیش انتقاد کرده ای؟
چند بار با
زندانیان سیاسی این ملت ها، هم دردی کرده و حق را به آنان داده ای؟
چند بار جدایی
طلبان آن ملت ها را تحسین کرده ای که برای گرفتن حقوقی که به آن ها و آن هم برای
سالیان بسیار داراز داده نشده است، صبر و تحمل حقارت ها را کنار گذاشته و سلاح
بدست گرفته اند؟
چند بار با عرب ها، کردها و بلوچ هایی که در مبارزه مسلحانه برای
بدست آوردن حقوق انسانیشان، دستگیر، زندانی و شکنجه شده اند، هم صدا شده اید؟
چند
بار فعالان سیاسی آن ملت ها را لایق تمجید و تشکر و قدردانی دانسته اید؟
آیا آن ها
را فعالان سیاسی می دانید که آخرین راه مانده را رفته اند و باید در زندان ها از
حقوق انسانی و از حقوق زندانیان سیاسی برخوردار شوند؟
از افکار شما خواننده ام،
مطمئن نیستم اما می دانم که اصلاح طلبان و ملی گرایان، ملی مذهبی ها، چپی ها،
جمهوریحواهان ایران و حتی سکولارهای ایرانی با این شیوه رفتار سیاسی کردها، عرب
ها، بلوچ ها مخالفند و مبارزان سیاسی این ملت ها را شایسته برخورداری از حقوق
انسانی زندانیان سیاسی نمی داند.
باید اعتراف تلخی هم بکنم ؛
تجربه و دانسته های
من می گوید که اکثر این گروه ها و احزابی که نامشان را در کلیت، ذکر کردم، ترک ها،
کردها، عرب ها، بلوچ ها، لرها، ترکمن ها، شمالی ها و ... را در آن حد و اندازه، انسان
نمی دانند که به آنان حق داشتن مدرسه و آموزش به زبان مادریشان در ایران را بدهند.
این گروه های سیاسی برای آن که وجدان نداشته خودشان را آرام کنند و تسکین دهند ، نام آنان را تروریست
می گذارند و از بکار بردن واژه سیاسی خودداری می کنند تا بگویند، چون کردها، عرب ها، بلوچ ها تروریست هستند، نباید حقوق انسانی
داشته باشند و فراموش می کنند که حتی تروریست ها هم باید از حقوق انسانی برخوردار باشند.
اکثر گروه ها و احزاب ایرانی در ایرن باره سکوت کرده اند و به طور علنی در این باره سخن نمی گویند و از پاسخ به این نوع سوال ها طفره می روند. اگر به
تنهایی با آن ها گفتگو کنید، متوجه خواهید شد که از نظر آن ها، ترک ها، کردها، عرب
ها، بلوچ ها، ترکمن ها، شمالی ها و ... جزو ایرانی ها نیستند و حق ندارند در ایران بمانند و از حقوق انسانی خودشان سخن بگویند و همان نوع حقوقی اجتماعی که قوم فارس دارد را داشته
باشند.
این ایدئولوژی، تنها در نزد ایرانیان است و بس و بدترین نوع نژاد پرستی و
تحقیر انسان هاست که گاها ما به آن افتخار هم می کنیم
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
2012
چهارم آپریل
* * ** ** *** * ***
Comments
Post a Comment