ترس از بالکانیزه شدن ایران
جناب امید سبز گرامی در فیس بوک من نوشته اند
Omid Sabz,mesle Yoguslavi ke be drvazeye temedon resid, gozeshte bayed cheraq rahe ayende bashed v ayende bayed br mebnaye demokrasi v hoquqe besheri bena shevd,hedef vesile ra tojih nemikoned,eger vesile jenge dakheli v kosh v koshtar balkani bashed ke dr menjelab jenghaye khonin feru khahim reft v dr pes ferdayesh aliqolikhanha zohur khahend krd.
در پاسخ
متوجه طنز نیشدار شما هستم. من هم از همین فاجعه احتمالی، می ترسم و برای همین هم برای ایران و ایرانیان ساده ترین و دوستانه ترین و مناسب ترین راه را پیشنهاد می کنم.
در ایران هم شاید جزو اولین نویسندگانی بودم که به طور علنی از فدرالیسم دفاع می کردم.
می دانم و از این نگران هستم که انسان ها به خاطر منافعشان، تعصب هایشان، تبعیض هایی که تحمل کرده اند، به خاطر خاکی که به آن تعلق خاطر دارند، راه افراط را در پیش بگیرند و منطقه در خون غرق شود.
شما شاید مقاله من را ندیده اید که در آن تصویری از ایران فردا و غرق در خون ، کشیده ام. به ایران و دوستدارانش توصیه کرده ام که راه عاقلانه تر سیاسی را در پیش بگیرند و حق و حقوق ملت های ترک، کرد، بلوچ، ترکمن، عرب، شمالی (مازنی و گیلکی) و ... را بدهند. در مقابل خواست های آنان مقاومت نکنند و دشمنی ایجاد نکنند. قبل از این که این بی اعتمادی هایی که در میان ما ملت ها در ایران رشد می کند، به کینه و انتقامجویی بینجامد، جنگی دربگیرد، خون هایی ریخته شود، چاره کار را بکنند.
اما با مقاومتی که روشنفکران و احزاب سراسری ایران در مقابل خواست های مردمان می کنند و خواست ها و حقوق انسانی و اولیه آنان را نادیده می گیرند، راهی به غیر از جدایی، در پیش پای ایرانیان محروم از حقوق انسانی نمی ماند.
سلاح تنها داور و سخنگوی ملت هایی خواهد بود که کسی به فریاد های آنان گوش نمی دهد و حقوقشان را برسمیت نمی شناسد.
شما می توانید به مقاله من در زبان انگلیسی The tomorrow of Iran will be bloodshed مراجعه کنید تا بدانید که من چقدر نگرانم اما کسی نمی خواهد راه حل میانه را در پیش بگیرد و فریادهای چند نفری مثل من، به جایی نمی رسد.
من آن روز را می بینم که روشنفکران فارس و مرکزگرا، دست به سلاح خواهند برد و به ملت ها اجازه نخواهند داد تا سرنوشت خودشان را خودشان تعیین کنند. چرا که این مرکزگرایان فارس محور، خودشان و خواست و آمال های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی و استعماریشان را بر منافع دیگر ایرانیان غیر فارس ترجیح می دهند و آن ها را بنده و زیر دست خودشان می دانند.
شاید آنان نخواهند به این سادگی، به این سخن دلشان اعتراف کنند اما نوع و شیوه کشورداری، دفاع از حقوق انسان ها، مقاومتی که در برابر حقوق اولیه و انسانی، حقوق اجتماعی و سیاسی و فرهنگی ملت ها می شود، این نگرش آن ها را به طور روشن نشان می دهد.
این هم همان روحیه استبدادی و استعماری خشن ایرانیان است که از قضا تنها هم در نزد ایرانیان و بس! و به این شدن و حدت دیده می شود.
شما اگر نگاهی به استعمار انگلستان، بیندازید، متوجه می شوید که آن ها استعمار "نرم" را پیشه کرده اند تا منافع دراز مدت خودشان را تامین کنند.
با آن که هندوستان، کانادا، استرالیا، نیوزیلند و چند کشور دیگر در ظاهر مستقل هستند که در گذشته به طور کامل مستعمره انگلستان بودند، اما هنوز هم عالی ترین مقام سیاسی آن کشورها از طرف ملکه انگلستان تعیین می شوند و آن ها، کشورهای پادشاهی هستند. اما زبان و فرهنگ خودشان را دارند. سیاست و سیستم اداریشان متفاوت از لندن است و در واقع و در عالم سیاست، مستقل از لندن هستند و تنها سمبل هایی از رابطه با لندن را برگردنشان دارند و از این رابطه، همه طرف های معادله، در ارتباط با هم، سود می برند.
اما ما در ایران، این تصور را داریم که نباید به ملت های غیر فارس زبان، حق و حقوق انسانی بدهیم. آن ها نباید حق و حقوق فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، تاریخی، و ... . داشته باشند. و این به آن معنا هست که آن ها انسان نیستند و حق حیات ندارند.
اگر روشنفکران آن ها برای بدست آوردن حداقل حقوق انسانی خود و اجتماعشان، فعالیت می کنند، همه روشنفکران مرکزگرا و احزاب و سازمان ها، آن ها را محکوم می کنند یا در باره آن ها سکوت سنکین و سیاه را پیشه می سازند که به معنای نادیده گرفتن آن ها ، حقوقشان و خواست هایشان است و اگر این گروه ها و احزاب و جمعیت های سیاسی در آینده، در صحنه سیاسی ایران نقشی داشته باشند، عین جمهوری اسلامی و شاه، با آن ملت ها رفتار کرده و آنان و خواست هایشان را سرکوب خواهند کرد. سرکوبی که خونین تر خواهد بود و به شدت هم سرکوب خواهند کرد.
چرا که آنان در حالی که هیچ قدرتی و دخالت تعیین کننده ای در سیاست کنونی ایران و ایرانیان ندارند، سکوت تایید کننده رفتار جمهوری اسلامی را در پیش گرفته اند. شما، دوست عزیز که نگران آینده و بالکانیزه شدن ایران هستید، کدام راه را برای برون رفت از این بن بست ها سفارش می کنید؟
در عین حالی که بخشی از این نگرانی ها به خاطر تبلیغات شدید نظریه پردازان جمهوری اسلامی پر رنگ شده است.
****
Comments
Post a Comment