چند قتل عام در آذربایجان ایران و نقش نیروهای ایرانی و عثمانی در آن ها
چند قتل عام در آذربایجان ایران و نقش نیروهای
ایرانی و عثمانی در آن ها
İran Azərbaycanında bir neçə qətliam
və İran və Usmanlı dövlətlərinin rolu onlarda
بنا به گفته های برخی از محققان و تاریخ نگاران ایرانی و غیر ایرانی، از سال
1915 (1294) به بعد و در چندین نوبت، کشتارهای دسته جمعی وسیعی مردم آذربایجان ایران
را دربرگرفته است. ده ها و بلکه صدها هزار تن از مردم آذربایجان ایران به دست ارامنه
و آسوریان کشته شده اند. گر چه سیداحمد کسروی از کشته شدن بیش از 130.000 تن
آذربایجانی سخن می گوید اما بعضی ها تعداد کشته شدگان را بیش از نیم میلیون انسان
بی گناه آذربایجانی می دانند. کسروی ادعا کرده است که ارامنه مسلح، با قتل عام
مردم در شهرهای و روستاهای آذربایجان غربی، تا نزدیکی های تبریز و تا بندر شرفخانه
در شمالغربی تبریز پیشروی کرده بودند. این حرکت همزمان با حضیض ضعف حکومت مرکزی
ایران بوده است و مردم آذربایجان ایران از دولت عثمانی تقاضا کرده اند تا شر
ارامنه را از سر مردم آذربایجان و ایران کوتاه کنند. نیروهای عثمانی، به همراه
نیروهای محلی وارد نبرد با ارامنه شده و آن ها را به ارمنستان و عراق تارانده اند.
مردم ایران در همه استان های این کشور و بخصوص مردن مناطق آذربایجان ایران با
این تقطه سیاه از تاریخ ایران و آذربایجان آشنایی ندارند. در کتاب ها در این باره
چیزی نخواهنده اند. برای روشن شدن چند و
چون این جنایت علیه بشریت، بخش آذربایجانی رادیو صدای آمریکا با چند تن از محققان
تاریخ و تاریخ نگاران، گفتگوهایی را انجام داده است و امیدوار است که محققان مخالف
این حادثه و بخصوص ارامنه و آسوریان نیز پا پیش گذارده و از نقطه نظرات تاریخی ملت
های خودشان سخن بگویند.
یکی از ایرانیانی که با این موضوع تا حدودی آشنا است و کتاب "قانلی سنه
لر" محمدحسین اردوبادی را از ترکی به فارسی ترجمه کرده است، علیرضا نقی پور است. او
یک فعال آذربایجانی هست که در رادیو و تلویزیون دولتی ایران ولی در شهر تبریز کار
می کرده و در ضمن فعالیت های روزانه خود، این کتاب را ترجمه کرده و بچاپ رسانده
است اما بعد از آن، مجبور به ترک وطن مادری شده و اکنون در شهر "ونکوور"
کانادا ساکن است. او نه تنها ترجمه کرده بلکه تحقیقاتی را هم در زمینه و جریان های
حول و هوش قتل عام مردم آذربایجان ایران در شهرهای اورومیه، خوی، سلماس و روستاها
اطراف آن ها، انجام داده است. او مهمان برنامه "ایران آذربایجانئنا پنجره
پرقرامی" (برنامه پنجره ای به آذربایجان ایران) است و به سوال های این رادیو
پاسخ می دهد.
انصافعلی هدایت؛ از بخش آذربایجانی رادیو صدای آمریکا: بگذارید
از همین کتاب "قانلی سنه لر" شروع کنیم که شما آن را ترجمه کرده اید. چه
طورشد که شما با موضوع ارمنی و قتل عام آذربایجانی های ایران آشنا شدید؟ این در
حالی است که مردم ایران و به خصوص مردم آذربایجان ایران از موضوع قتل عام در
آذربایجان غربی بی اطلاع هستند و می توان ادعا کرد که 99 درصد مردم از وقوع این حادثه
تاریخی، خبر ندارند.
علیرضا نقی پور: وقتی به کتاب هایی که در ایران چاپ شده اند و در
باره مسایل قفقاز، ارامنه، مسایل مربوط به مشکلات بین مسیحیت و مسلمانان و
آذربایجان هستند، نگاه می کنیم، متوجه می شویم که در اغلب آن ها یک سویه نگری و
نوعی غرض ورزی وجود دارد. همین غرض ورزی ها باعث شدند تا به بررسی موضوع، آن هم بی
طرفانه علاقه مند شده و اقدام کنم که: اولا، این مشکلات چرا رخ داده اند؟ دوما، به
چه نتایجی منتهی شده اند؟ سوما، در هر دو طرف، چه ضررهایی را گذاشته و چه نتایجی را
برایشان به بار آورده است؟
وقتی به موضوع ارامنه و مسلمانان، یا ارامنه و آذربایجانیان دقیق شدم، با
حوادث 1905 -1906 روبرو شدم که در قفقاز روی
داده است. در این درگیری ها، دسته های
مسلح هر دو طرف با هم جنگیده اند. در این نزاع ها تعداد زیادی از نظامیان و افراد غیر نظامی از بین رفته اند. در همین اثنا بود که با کتاب سعید اردوبادی "سال
های خونین" که در سال 1910 چاپ شده، برخورد کردم. تا آن زمان در این باره
کتابی در زبان فارسی چاپ و منتشر نشده بود. من آن را به این زبان منتشر کردم. چاپ
این کتاب باعث مباحث جدیدی در اجتماع شد و راه های جدیدی را هم باز کرد.
متاسفانه در سال های 1918 هم در آذربایجان ایران قتل عامی رخ داده یوده که هیچ
وقت پرده روی آن مسایل به کنار زده نشده
است. تلاش هم می شود که تا به فراموشی سپرده شوند. این در حالی است که سید احمد کسروی در کتاب
"تاریخ 18 ساله آذربایجان" در باره آن، به طور مبسوطی قلم زده است. این
باعث تاسف است که بنا به گفته احمد کسروی، بیش از 130.000 آذربایجانی کشته شده اند
اما نه در تاریخ ایران و نه در تاریخ آذربایجان، آن چنان که باید، به آن پرداخته
نشده است.
انصافعلی هدایت؛ از بخش آذربایجانی رادیو صدای آمریکا: شما از
زبان کسروی مدعی هستید که 130.000 آذربایجانی در آن حوادث کشته شده اند. ارمنی ها
سلاح هایشان را از کجا تهیه کرده بودند؟ ارمنی ها چه طور وارد آذربایجان شده اند و
چرا مردم ایران و مردم آذربایجان در مقابل آن قتل عام ها، ایستادگی نکرده اند؟
علیرضا نقی پور: حادثه از این قرار بوده که در طول جنگ جهانی
اول، چنگ در بین امپراتوری عثمانی و امپراتوری روس در جریان بوده است. ایران در آن
زمان فاقد یک قشون قدرت مند بوده است. از طرف دیگر، آذربایجان ایران در نزدیکی
مرزهای روسیه و عثمانی قرار داشته است. قشون روسیه برای رفتن به عراق باید از خاک
آذربایجان ایران می گذشت. در همان حال، نیروهای انگلستان هم می خواستند برخی از
مناطق عراق مانند موصول و کرکوک را اشغال کنند. هزاران نیروی نظامی روسیه در خاک
آذربایجان ایران و کردستان ایران مستقر می شوند. در همین دوران است که انقلاب
سوسیالیستی در روسیه رخ می دهد. و انقلابیون سوسیالیست، از نبرد و جنگ جهانی خارج
می شوند. تعدادی از افسران روس به همراه نیروهای خود به روسیه برمی گردند اما
تعداد فراوانی هم برنمی گردند. این هایی که می مانند، به همراه انگلستان، هم با
نیروهای انقلابیون سوسیالیست روسیه جدید مبارزه می کنند و هم با نیروهای عثمانی می
جنگند.
در همین زمان، نیروهای خارجی که در خاک های آذربایجان ایران مستقر بوده اند،
متوجه می شوند که اگر نیروهای روسیه از شرق عثمانی خارج شوند، مخالفان عثمانی در
جبهه شرقی عثمانی تضعیف خواهند شد. این نیروهای خارجی برای تقویت مخالفان عثمانی
در جبهه شرقی، به تاسیس قشون و نیروی جدیدی می اندیشند. آن ها می خواهند این قشون
را در آذربایجان ایران براه بیاندازند.
چرا این کار را در خاک آذربایجان می کنند؟ برای این که 12000 آسوری مسلح که در
استخدام قشون عثمانی بودند ، همه با سلاح هایشان به آذربایجان آمده بودند. هزاران
نفر در قالب دسته های مسلح ارمنی از ایروان، وان ترکیه و ارمنی های قفقاز به اینجا
امده بودند. 20.000 مسلح هم از شمال عراق
جمع آوری شده و به این منطقه منتقل شده بودند. تصور بر این بوده است که اولا در شرق عثمانی جبهه ای را باز کرده
و به آن حمله کنند. دوم این که در این منطقه دولتی مسیحی تاسیس شود.
مسایل مالی آن دسته های مسلح هم به این شکل حل و فصل می شده که دسته های
مسیونر وارد خاک آذربایجان ایران می شوند. پول هایی از آمریکا برای آن مسیونرها
ارسال می شود تا برای مردم گرسنه و درگیر در جنگ در منطقه، مدرسه بسازند،
بیمنارستان درست کنند یا غذا تهیه کنند اما این مسیونرها آن پول ها را به این گونه
مسایل صرف نمی کنند، بلکه از آن پول ها برای خرید سلاح های قشون روس استفاده می
کنند.
همچنین، سوسیالیست ها به قشون روسیه فرمان بازگشت می دهند. به هنگام بازگشت آن
ها، توپ ها و سلاح های آن ها را ارمنی هاف آسوری ها و دسته های مسلح جمع آوری می
کنند. در عین حال، 700 افسر ارشد قشون روس را هم به استخدام این قشون درمی آورند و
آن ها را در قشون جدیدی که در شرق عثمانی ایجاد کرده بودند، بخدمت می گیرند. این
نیروها سلاح های سنگین هم داشتند که توازن قوا در این ناحیه را بنفع دسته های مسلح
به هم می زد. چرا که نیرهای محلی و به خصوص آذربایجانی ها توپ نداشتند. این در
حالی است که توپ، بازیگر بسیار مهمی در معادلات جنگی آن زمان بوده است.
از نظر تاریخی، حادثه چنین بوده که قشون روس عقب نشینی می کند. ارزش پول روس
"مانات" کاهش یافته اما قشون روس به همان نرخ های قبلی می خواهد متاع
مورد نیازش را تهیه کند. سربازان روس به شهرهای آزبایجان غربی و به خصوص به شهر
اورومیه حمله ور می شوند و شهر را غارت کرده و عقب نشینی می کنند. در این عقب نشینی،
هزاران سلاح آن ها به دست دسته های مسلح ارمنی در آذربایجان غربی می افتد. آن ها
با بدست آوردن این سلاح ها باز هم قدرتمندتر شده و به تاسیس یک کشور جدید در خاک
آذربایجان ایران اقدام می کنند. سه تن از رهبران موثر در تاسیس این دولت "مارشمعون"
رهبر دینی آسوری، "پطروس" سر دسته ارامنه و مسیونر آمریکایی "مستر
شوت" هستند. نیروهای این سه برای تسخیر ارومیه اقدام می کنند که موجب قتل و
غارت های فراوان می شود. تنها در شهر اورومیه و در عرض یک روز، 1500 نفر کشته می
شوند. این ها بعد از کشتار فراوان، شهر را تسخیر می کنند.
انصافعلی هدایت؛ از بخش آذربایجانی رادیو صدای آمریکا: یکی از خوانندگان
ما نوشته است که ممکن نیست یک نیروی خارجی وارد جایی شود و بدون دلیلی به قتل عام
مردم منطقه بپردازد. احمد کسروی در این باره چه گفته است؟
علیرضا نقی پور: "آندرانیک" در خاک
عثمانی با نیروهای عثمانی در جنگ بوده است. آندرانیک در میان نیروهای مخالف عثمانی
در آن مقطع تاریخی، فردی شناخته و مشهوری است. آن ها در ترکیه و در هدف تاسیس دولت
ارمنی شکست خورده اند و می خواهند جنگ را به خاک های آذربایجان ایران بکشانند تا
شاید ظفری بدست بیاورند. اندیشه آن ها تاسیس دولتی مسیحی در این منطقه است. اگر
موفق به تاسیس آن دولت در خاک های عثمانی نشده اند، شاید بتوانند در خاک های
آذربایجان ایران موفق به تاسیس آن دولت بشوند.
بولوت مهماندارلی؛ از بخش آذربایجانی رادیو صدای آمریکا: این حوادث
از 1915 آغاز می شود. به نظر می رسد که وقتی ارامنه را به سوریه تبعید می کنند، بخشی
از ارامنه به ایران می آیند و در آن جا متشکل می شوند و حتی آذربایجانیان هم به آن
ها کمک می کنند ...
علیرضا نقی پور: دسته های مسلح یا غیر مسلحی که از عثمانی فرار
کرده اند، هزازان هزار فراری گرسنه و تشنه هستند که وارد خاک آذربایجان می شوند و در روستاهای آذربایجان
اسکان می پذیرند. مردم برای آن ها مواد غذایی، کار و امکاناتی را مهیا می کنند اما
چند سالی نمی گذرد که این دسته های ارمنی به فکر مسلح شدن می افتند و تلاش می کنند
تا این منطقه را بدست بگیرند. مسیونرها هم نقش کمی نداشته اند. چرا که اگر آن ها
موفق به تاسیس دولتی مسیحی در شرق عثمانی می شدند، عثمانی در نوعی محاصره قرار می
گرفت.
بولوت مهماندارلی؛ از بخش آذربایجانی رادیو صدای آمریکا: این ماجرا
چگونه به پایان می رسد و چگونه این ماجرا به فراموشی سپرده می شود؟
علیرضا نقی پور: این قتل عام ها و پیشروی دسته های ارمنی، آسوری
و جیلولوها تا بندر شرفخانه در نزدیکی های تبریز هم ادامه می یابد. دولت مرکزی
ایران هیچ کاری نمی تواند انجام دهد. اما سرکرده های بومی در آذربایجان از دولت
عثمانی برای سرکوب این دسته های قتل عام کننده، یاری می خواهند. قشون عثمانی به
فرماندهی "خلیل پاشا" وارد خاک های ایران می شود. دسته های قتل عام
کننده متوجه می شوند که نیروهای آن ها در مقابل عثمانی ها نمی توانند مقاومت کنند
اما مقاومت هایی را نشان می دهند و در نهایت، مجبور می شوند تا فرار کنند. جیلولوها
به طرف عراق و ارمنی ها به طرف قفقاز می کوچند. قشون عثمانی در تعقیب آن ها تا
تبریز هم می آیند و آن ها را تار و مار می کنند و آذربایجان ایران را نجات می دهند.
Comments
Post a Comment