Saturday, March 22, 2014

چند میلیون ایرانی معتادند؟





چند میلیون ایرانی معتادند؟

February 8, 2013 at 11:38pm
مواد مخدر در ایران و آذربایجان جنوبی
انصافعلی هدایت

تلخ ترین سخنان عمرم را امروز و از دهان 50 معتاد به انواع مواد مخدر شنیدم که از شهرهای مختلف ایران و آذربایجان من، به برنامه زنده من در گوناذ تی وی  تلفن کرده و سخن دلشان را می گفتند. اگر امکان داشت و همه خط ها و تلفن ها را برای روزها به این دسته از مردم اختصاص می دادیم تا حرف دلشان را بزنند، سخنانشان باز هم تمام نمی شد. شاید راه حلی را هم  می دادند. 
با این حال، 50 نفر، بعلاوه من و متخصص برنامه؛ دکتر تالاس افشار سخن گفتیم. من در طول این برنامه زنده تلویزیونی شیر فهم شدم که جامعه ایران، در غیاب ما، بسیار عوض و بحران زده شده و در شهرهای آذربایجان هم، مواد تا استخوان جامعه نفوذ کرده و حداقل و بنا به گفته معتادان، بیش از 60 درصد جامعه آذربایجان و 80 درصد فارسستان معتاد شده است (تفننی یا دایمی)
گر چه به نظر می رسد، در این ارقام بسیار غلو شده است اما نشان می دهد که مشکل مواد مخدر بسیار عمیق تر از آن است که ما تصور می کنیم. 
به گفته همان تلفن کنندگان، بیش از 80 درصد برخی از شهرهای فارسیستان: همچون شیراز، یزد، و ... به مواد مخدر آلوده گشته است. البته، روی سخن آن تلفن ها با مردان بود و سهم زنان در این مرگ تدریجی به وسیله  انواع مواد مخدر بسیار اندک از مردان دیده می شد.
با این حال، به گفته این 50 معتاد، راه دختران هم به این کویر بدبختی باز شده است. اغلب ما فعالان، کار سیاسی می کنیم. سیاست ، از فعالیت های کم خرج است. سواد چندانی نمی خواهد. لازم نیست از خانه و کتابخانه خارج شویم. می توان در خانه نشست و اندیشه کرد اما  در برون از لاک ما و سیاستی که در باره اش لاف می زنیم، جامعه در آتش مواد مخدر می سوزد.
این معتادان می گویند: 60 درصد تبریز، اردبیل، ارومیه، کرج، تهران و ... در آتش و دود مواد مخدر جان می دهد. یعنی میلیون ها انسان. میلیون ها آدمی که ما سیاسیتمداران و قهرمانان خانه نشین، برای آن ها برنامه ای نداریم، در آن جامعه با مرگ دست و پنجه نرم می کنند.
فرض کنیم، خامنه ای کشور را به ما داد و رفت. اگر این رقم را 60 درصد نه، 50 درصد هم نه، 40 درصد هم نه، 30 درصد هم نه، بلکه 25 درصد جامعه یمان بدانیم، چه برنامه هایی برای آنان داریم؟ می خواهیم با آن همه معتاد چه برخوردی بکنیم؟ 
راه حل ما برای این وضعیت چیست؟... و ...و ... و... و... 
آیا می خواهیم خرید، فروش و مصرف مواد مخدر را آزاد بگذاریم؟
آیا می خواهیم برای معتاد، خریدار، فروشنده، تولید کننده، انبار کننده، حمل کننده و  برای هر کس که  در ایرن فرایند قرار دارد، مجازات تعیین کرده و باز هم زندان ها را پر کنیم؟
آیا می خواهیم آن همه آدم را اعدام کنیم؟
آیا می خواهیم بر بازار عرضه و تولید مواد مخدر سخت بگیریم؟
آیا امکان دارد، بتوانیم بر بازار تقاضا و عرضه مواد مخدر سخت گیری کنیم؟
می خواهیم با این بازار چند ملیون نفری و متقاضی و میلیاردها دلار یا تریلیون ها تومان پول خوابیده در این رشته ، در هر سال، که وسوه انگیز هم هست، چه بکنیم؟
اگر این جامعه تا خرخره آلوده را به ما بدهند، چه طور می خواهیم آن را اداره کنیم؟
برای فرزندان، زنان، مادران آن همه آلوده به مواد مخدر چه برنامه هایی داریم؟
سیاست، تنها سخنرانی نیست بلکه اداره و مدیریت اینگونه بحران های بسیار گسترده و اینگونه مسایل است
اگر اداره یک کشور آسان بود، جمهوری اسلامی هم تا حال آن را  مدیریت کرده بود.
این رژیم با آن همه اعدام هایش در 34 سال گذشته، بر  مشکل مواد مخدر نه تنها غلبه نکرده بلکه هر روز بر گستره آن افزوده شده است.
اگر چه نوک پیکان اتهام گسترش سریع مواد مخدر، متوجه خود مسئولان رده بالای حکومت جمهوری اسلامی هست که در تولید و توزیع مواد مخدر نقش اصلی را دارند اما نمی توان انکار کرد که در جامعه ایرانیان، برای مصرف مواد مخدر تقاضا هم بسیار زیاد و شدید هست
اما واقعیت دردناک آن است که جوانان و میان سالان جامعه ما وقتی از "تفریح" سخن می گویند، منظورشان سکس، الکل و مواد مخدر است. در نبود یکی، به سراغ دیگری می روند. انگار، راه دیگری برای سرگرمی و دلخوشی موجود نیست؟
نمی توان ادعا کرد که  فعالیت ها، گرایش ها و رفتارهایی  از قبیل سکس، الکل و مواد مخدر، در غرب نیست و در ایران آینده هم نخواهد بود. ا
ین بحران اجتماعی با  ایران و ایرانیان خواهد ماند حتی اگر به چند کشور تجزیه شوند. تنها  شدت یا قلت آن متفاوت خواهد بود.
مشکلاتی از این دست، در کشور و جوامع غربی هم هست اما مردم این سرزمین ها آن چنان با کار ، زندگی ، آموزش و آزادی پر کردن اوقات خود درگیر هستند که وقت نمی کنند به سراغ مواد مخدر بروند. نمی توانند هر روز مشروب و الکل بخرند و بخورند اما اگر خواستند، می توانند هر چه خواستند بکنند ولی تحت شرایطی.
بیست و پنج  (25) درصد 77 میلیون ایرانی، چیزی در حدود 20 میلیون انسان می شود. ما روشنفکران و سیاستمداران چه برنامه ای برای این همه انسان داریم؟
آیا می خواهیم آنان را به چنگال مرگ تدریجی بسپاریم و به سرنوشت آنان بی تفاوت بمانیم؟
این در حالی است که مواد مخدر، تنها و یگانه مشکل جوامع ایران و ما فعالان نیست بلکه مشکل (ها) بسیار فراوان هستند  مشکل، تمایل همه (اغلب مردم) به دزدی از دولت و همدیگر و کلاه گذاردن بر سر دیگران را چگونه حل کنیم؟
برای مشکل زن بارگی و مرد بارگی مردان و زنان جامعه چه راه حلی داریم؟  مردانی که نه به دستور دولت و حاکمیت که با اراده خود، هر کدامشان (اگر نه همه یشان، اغلبشان) هم زن و هم چند دوست دختر دارن
بیشتر زن ها نیز، هم شوهر دارند و هم در کنار شوهر، چند دوست پسر دارند
بیشتر پسرهای چوان هم چند دوست دختر یا معشوقه دارند
بیشتر دختران جوان، چندین دوست پسر دارند.گاهی، دختران جوان می دانند که دوست پسرشان چند دوست دختر دارند و بر عکس اما و بر عکس آگاهی خودشان از واقعیت های اجتماعی در روابط خودشان، به این رابطه ها ادامه می دهند.
اکنون، جامعه ایرانی نه دین دارد. نه خدا برایش مانده. نه به سرزمین و خاک ایمان دارد و نه به اخلاقی معتقد است.
به هیچ صراطی مستقیم نیست. اگر هم نمی خواهیم دینی باشد اما باید به اصول اخلاقی خاصی اعتقاد داشته باشد؟
مثلا به زور به دیگری تجاوز نکند. نمی دانم نسل من و نسل فردا چه خاکی برسرمان خواهیم ریخت؟
گر چه ما فرار کرده ایم اما آن هایی که مانده اند، چه خواهند کرد؟
* * * * * * * * *





ttps://www.facebook.com/notes/ensafali-hedayat/%DA%86%D9%86%D8%AF-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%AA%D8%A7%D8%AF%D9%86%D8%AF/10151301485258882

No comments:

Post a Comment

دوشونجه باغی و دوشونجه نین شرطلری

دوشونجه باغی و دوشونجه نین شرطلری دوشونجه‌نین اوزللیک‌لری و «دوشونجه‌ باغی» اوتاقینین قونوسو، قوناقلاری و ایش قوراللاری   بو جانلی یایئندا، ...