تبریز در اشعار شاعر نامدار پاکستان: علامه اقبال لاهوری



نام مبارک تبریز هفت بار در اشعار شاعر نامدار پاکستان:علامه اقبال لاهوری، به تکرار آمده و حاکی از معنایی نهفته در این شهر است

1


گرد و پیشش بود انبار کتب
بر لب او شرح اسرار کتب
پیر تبریزی ز ارشاد کمال
جست راه مکتب ملا جلال
گفت این غوغا و قیل و قال چیست
این قیاس و وهم و استدلال چیست
مولوی فرمود نادان لب ببند
بر مقالات خردمندان مخند
پای خویش از مکتبم بیرون گذار
قیل و قال است این ترا با وی چه کار
قال ما از فهم تو بالاتر است
شیشه ی ادراک را روشنگر است
سوز شمس از گفته ی ملا فزود
آتشی از جان تبریزی گشود
بر زمین برق نگاه او فتاد
خاک از سوز دم او شعله زاد


2


از خاک سمرقندی ترسم که دگر خیزد
آشوب هلاکوئی ، هنگامهٔ چنگیزی
مطرب غزلی ، بیتی از مرشد روم آور
تا غوطه زند جانم در آٹش تبریزی

3


بهر زمانه به اسلوب تازه میگویند
حکایت غم فرهاد و عشرت پرویز
اگرچه زادهٔ هندم فروغ چشم من است۔
ز خاک پاک بخارا و کابل و تبریز

4


اشارتهای پنهان خانمان برهم زند لیکن
مرا آن غمزه می باید که بیباک است و خونریز است
نشیمن هر دو را در آب و گل لیکن چه رازست این
خرد را صحبت گل خوشتر آید دل کم آمیز است
مرا بنگر که در هندوستان دیگر نمی بینی
برهمن زاده ئی رمز آشنای روم و تبریز است

5


ز عهد شیخ تا این روزگاری
نزد مردی بجان ما شراری
کفن در بر بخاکی آرمیدیم
ولی یک فتنهٔ محشر ندیدیم
گذشت از پیش آن دانای تبریز
قیامتها که رست از کشت چنگیز
نگاهم انقلابی دیگری دید
طلوع آفتابی دیگری دید



Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر