تبریز در اشعار جامی، خواجوی کرمانی، رضی الدین آرتیمانی و سعدی



تبریز در اشعار جامی، خواجوی کرمانی، رضی الدین آرتیمانی و سعدی

1

جامی در باره تبریز گوید:

پخت از دور مه و گردش سال
میوهٔ باغ خجندی به کمال
لیک باد اجل آن میوهٔ پاک
ریخت در خطهٔ تبریز به خاک
آن دو طوطی که به نوخیزیشان
بود در هند شکرریزیشان

2

خواجوی کرمانی در باره تبریز گفته است:

اول بنوش ساغر و وانگه بده شراب
زیرا که بادهٔ شکرآمیز خوشترست
گر دیگران ز میکده پرهیز می‌کنند
ما را خلاف توبه و پرهیز خوشترست
خواجو کنار دجلهٔ بغداد جنتست
لیکن میان خطهٔ تبریز خوشترست

3

رضل الدین آرتیمانی در باره نبریز گفته است:

در عشق حکایت غم انگیز نیست
افسانه مصر و شام و تبریزی نیست
گفتم شاید جز او ببینم چیزی
چون دیدم من بغیر او چیزی نیست

4

سعدی هم در باره مردن تبریز این گئنه داستان سرایی می کند:

عزیزی در اقصای تبریز بود
که همواره بیدار و شب خیز بود
شبی دید جایی که دزدی کمند
بپیچید و بر طرف بامی فگند
کسان را خبر کرد و آشوب خاست
ز هر جانبی مرد با چوب خاست
چو نامردم آواز مردم شنید
میان خطر جای بودن ندید





Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر