دیالوگ: آیا حاکمیت در ایران، صدای اعتراض های مردم را شنید؟ - بخش اول

 برنامه هفته سی وهشتم دیالوگ 

 مدیر برنامه: انصافعلی هدایت 

 میهمانان برنامه: 

دکتر ضیاء صدرالاشراف

 روح الله مرادی قشقایی

یوسف عزیزی بنی طرف

دکتر رضا حسین بر

گوناز تی وی

 شانزدهم دی ۱۳۹۶


آیا نظام، پیام اعتراضات در ایران را گرفته است؟



هر گفتار و عملی، (چه فردی و چه جمعی، چه در آرامش و چه در عصیان) یک پیام معین و آشکاری به همراه دارد. از طرف دیگر، هر گفتار و عملی، یک مخاطب معین و مشخص دارد. هر پیامی که بشکل گفتار یا عملکرد، تبلور پیدا می کند، مخاطب خاصی را در نظر گرفته است و آن مخاطب، آن پیام گفتاری یا عملی را می فهمد الا این که خودش را به نفهمی و بیشعوری بزند.
حال اگر مخاطب، به این پیام ها بی توجهی بکند یا کم محلی بکند یا آن پیام هخا را نادیده بگیرد و اهمیتی به آن پیام ها ندهد، چه اتفاقاتی ممکن است رخ بدهد؟ آیا آن پیام یا پیام ها، در دور بعدی، به همان شکلی که در مرحله اول، بیان و اظهار شده بود، خواهد بود؟ یا نوع گفتار، شیوه عمل و تن گفتار و عمل، متفاوت، شدیدتر و خشن تر خواهد شد؟
در ایران روزهای اخیر، در حدود 70 شهر ریز و درشت، مردمانی به خیابان ها آمدند. خود نفس "به خیابان آمدن" یک معنا و مفهومی دارد که برای هر فرد ناظر، قابل ادراک است و نمی توان آن را به معنای در خارج از چهار چوب پیام تاویل و تفسیر کرد تا بتوان آن را ناشنیده و نادیده گرفت. چه کسی یا نهادی، مخاطب این پیام های گفتاری و عملی است؟
در بعضی از استان ها و شهرها، مثل اقلیم الاهواز و لرستان چند شهر از دست ماموران دولتی خارج شدند و دولت، کنترل خود بر آن شهرها و مردم را از دست داد؟
،پیام های عرب ها و لرها به نظام، به دولت، به خود ملت عرب و ملت لر، به مردمان ساکن دیگر نقاط ایران چه بود؟ چرا این رفتار از آن ها سر زد؟ آن ها چه خواست های انباشته و توجه نشده و حتی انکار شده ای در گذشته داشته اند که باعث پیام هایی با این درچه از خشونت شد؟
در بعضی از شهرها، مردم نه تنها خیابان ها را اشغال کردند، بلکه اداره های دولتی  را تسخیر کردند. ساختمان های متعلق به نهادهای دولتی یا نیمه دولتی را آتش زدند. بانک ها را سوزاندند. در بعضی از جاها و شهرها، پلاکاردها، تابلوها، نام ها، شعارهای رسمی و متعلق به رهبران نظام را به آتش کشیدند و پاره کردند و سرنگون کردند. پاره کردن تابلوهای خمینی و خامنه ای، چه مفاهیم و پیام هایی را آشکارا به نظام می گوید؟ آن آتش زدن ها به معنی چیست؟ و چه خواست هایی ناگفته ای را برملا می کند؟
در بعضی از جاها، مرگ بر خامنه ای! مرگ بر روحانی! بر بر دیکتاتور! مرگ بر جمهوری اسلامی! و نظایر این شعارها سر داده شدند. چرا؟ چرا مردمی که معترض بودند، رهبر نظام را نشانه گرفته اند؟ چرا رئیس جمهور تازه منتخب را در نوک مگسک اعتراض های قرار دادند؟ چرا خواهان نابودی نظام شدند که برایش این همه سختی کشیده و خون داده اند؟
مردم چرا به نهاد روحانیت که خودش را سمبل دین می دانست، حمله کردند؟ چرا روحانیان را عامل فساد دانستند؟ چرا اعلام کردند که دین بازیچه روحانیان شده است؟ 
چرا مردم در همه شهرها، به خامنه ای، روحانی و ملاهای حمله کردند؟ این همه شباهت در میان پیام های داده شده از طرف مردم، بر علیه نظام و بر علیه نهاد روحانیت شیعه فارس، چه دلایل مشابهی دارد؟
چرا مردم خواهان هزینه نشدن پول ها و حیثیت تاریخیشان در پای سیاست های ایران در لبنان و سوریه و عراق، یمن و عربستان و ... شدند؟ آیا شعار "نه غزه، نه لبنان" به معنی مخالفت مردم با دخالت های ایران، تنها در این دو کشور است؟ یا مقصود مردمان، مخالفت با همه نوع دخالت های و ترورها و جنگ هایی است که نظام و رهبران ایران به مردم منطقه و ملل ساکن در داخل ایران تحمیل می کنند، است؟
آیا درگیریهای گسترده مردم معترض با نیروهای امنیتی در خیابان ها، معنی و پیام مخصوصی ندارد؟ آیا همه این اعتراض ها، به همین عمل ها و گفتارها و شعارهای داده شده، خلاصه می شود؟ یا پیام های دیگری هم در دل این اعتراض ها نهفته است که ممکن است، در آینده، به طوفان بدل شود و از راه برسد؟
آیا در این پیام ها، بی اعتمادی مردم به همه نهادی متعلق به نظام از رهبری گرفته تا شورای مصلحت نظام، مجلس، شورای نگهبان، سپاه، بسیج، نیروهای امنیتی، احزاب و جناح های داخل نظام، از اسلامی و غیر اسلامی گرفته تا اصلاح طلب های رنگارنگ تا اصلاح طلبان پناهنده، محافظه کاران و رادیکال ها و ... را نشان نداد. آیا نشان نداد که از نظر این مردمان، نهادهای حکومتی دارای مشروعیت اعمال حاکمیت و حکومتداری نیستند؟ آیا این به معنی این نیست که حق حاکمیت آن ها باطل شده است و غاصب هستند؟
آیا مردمان شهرها و یالت هایی که به خیابان ها نیامدند و اعتراضات خودشان را به شگل گفتار و عملکرد معترضانه، نشان ندادند، پیام خاصی نفرستادند؟ آیا عدم همراهی این مردمان با اعتراض های کنونی، به معنی حمایت اینان از نظام است؟ آیا این ها پیام مهمتری به قوم حاکم و فارس ها نفرستادند؟ آیا حاکمیت می تواند روی سکوت این افراد و جوامعشان حساب باز بکند؟ و مشروعیت بگیرد؟
 مخاطب پیام آن مللی که به خیابان ها نیامدند و با شعارهای معترضان همراهی نکردند، کیست؟ و پیام های ناگفته اما معترضانه آن ها چه چیزهایی است؟
نظام و سیستم سیاسی مبتنی بر تبعیض در ایران، از این اعتراض ها، کدام پیام ها را دریافت کرده است؟ آیا از این پس، سیاست و روش کشورداری در ایران، به سیاق گذشته ادامه خواهد یافت؟ اگر تغییری در سیاست های ایران در داخل و در صحنه بین الملل اتفاق بیفتد، آن تغییرها به کدام سمت و سویی خواهند بود؟ آیا نیروهای کنونی و امتحان پس داده داخل نهادهای نظام، توانایی پاسخ گویی و راهبرد سیاست های جدید را دارا هستند؟ یا باید سیستم سیاسی، اداری و راهبری کنونی، داغان گشته و افراد جدیدی که در سیستم نبوده و آلوده به بیماری های واگیر سیستم نشده اند؟ وارد سیستم سیاسی-اداری جدید بشوند؟
آیا اگر اراده ای برای اصلاحات در ایران آینده بعد از این اعتراضات باشد، با اصلاح طلبان و اهداف اصلاحی گذشته چه فرق هایی خواهند داشت؟ اصلاح طلبان حکومتی، از مردم معترض چه نمره ای گرفتند؟ اگر اصلاح طلبان بخواهند عمر سیاسی داشته باشند، چه باید بکنند؟
ملی مذهبی ها، ملی ها، پان ایرانیست ها، و ...چه نمره هایی گرفتند؟
در این برنامه "دیالوگ" من تلاش خواهم کرد تا پاسخ بخشی از این سوال ها را از  آقایان
1. یوسف عزیزی بنی طرف - عرب
2. دکتر رضا حسین بر - بلوچ
3. روح الله مرادی قشقایی - تورک قشقایی
4. محسن رسولی -  فارس
بگیرم

انصافعلی هدایت
برای برنامه دیالوگ - گوناز تی وی  

https://youtu.be/XCgbfunPYCU

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر