مهندسی جهل 028: زبان، جنگ ها، خونریزی ها، قتل عام ها، اعدام ها و … را شکل می دهد
مهندسی جهل 028
مهندسی جهل 028: زبان، جنگ ها، خونریزی ها، قتل عام ها، اعدام ها و … را شکل می دهد
در قسمت بیست و هشتم از برنامه های "مهندسی جهل" به بررسی و معرفی دو کتاب در دو زمینه متضاد از هم یکی علمی و دیگری اعتقادی و درون دینی پرداختیم.
کتاب اول به عنوان "فضیلت لر" نامگذاری شده است. این کتاب در رابطه با دین، دینداری، عقاید درون دینی، باورهای منسوب به دین، ثواب و گناه، دعاها و ذکریات و ... بحث می کند.
طبیعتا کسانی که به یک دین و عقیده اعتقاد یافته و ایمان آورده اند، ممکن است آن ها بعضی سخنان مطرح شده در کتاب های دینی را بطور مطلق و بدون چون و چرا باور و قبول کرده به عمل به آن ها اقدام بکنند.
از طرف دیگر، ممکن است افرادی هم به هر سخنی که می شنوند یا می خوانند را باور نکرده و در مقابل آن ها منتقدانه بیاندیشند و آن ها را به چالش بکشند.
معلوم است که دین افراد و اجتماعات بشری از همدیگر متمایز هستند. افرادی که به دینی و مذهبی و عقیده و جهان بینی خاصی ایمان و اعتقاد یافته اند، به اعتقاد دیگران باور ندارد و بر دین متفاوت از دیگران سینه می زند. صاحب هر دینی، می تواند به دین دیگران نقد وارد بکند اما ممکن است همان نقدها در رابطه با دین و اعتقاد خود را درست نداند یا آن ها را از نظر زبانی و عقلی، به نوعی تاویل و تفسیر بکند که هم برای خودش و هم برای دیگران عقلانی به نظر برسد. این نوع از توانایی هم مهمترین توانایی اختراعی زبانی-عقلی بشری در ساختن تعبیر، تفسیر و فلسفه برای ادراک جهان اطراف است.
در همان حال، ممکن است کسانی هم باشند که به هیچ دینی به طور مطلق باور نداشته باشند و مفاهیم دینی که دیگران به آن ها ایمان و اعتقاد دارند را غیر عقلانی بدانند. این هم نوعی تاویل، تفسیر و فلسفه زبانی -فکری است که عقل همان بشر و به خاطر منافعی یا دوری از مضاری اختراع کرده است.
بعضی ها هم می توانند هم بخشی از دین را عقلانی بیابند و هم بخش هایی را غیر عقلانی ادراک بکنند. این هم ثمره زبان و عقل بشری است که در جوامع و شرایط دیگری بروز یافته است.
چرا که عقل انسان ها با توجه به شرایطی که در آن رشد کرده و شکل داده است، سنتز سازی می کند. یعنی، عقل زندانی محیط و میزان توسعه یافتگی اجتماعات بشری است. در نتیجه، چیزی، صفتی یا توانایی که از آن به عنوان عقل نام می بریم، مسائلی را عقلانی و مسائلی را غیر عقلانی ادراک و توجیه می کند.
برای همین است که "عقلانیت" در میان انسان ها و اجتماعات، نمودهای بیشماری دارند و راه هایی که انسان ها برای زیست عقلانی در اجتماعات در پیش گرفته اند، و نتایجی که با آن ها دست و پنجه نرم می کنند، محصول عقل جمعی-اجتماعی، محیط، شرایط آن اجتماع و تولیدی و میزان رشد تمدنی آن جمعیت است.
گر چه می توان ادعا کرد که چیزی یا توانایی به نام “عقل جمعی”، بر هیچ جامعه ای حکمرانی نمی کند، بلکه آن عقلی که بر جوامع حاکم بوده، راه و رسم و نوع زندگی فردی و جمعی آن جوامع را ترسیم و هدف گذاری می کند، عقل رهبران و صاحبان زر و زور آن جامعه است که جامعه و جماعات را در راستای نیازها و اهداف و اراده خودشان کنترل کرده و به سمت و سویی که می خواهند و اراده می کنند، پیش می برند.
در هر حال، این کتاب به زبان تورکی استاندارد و تخصصی در رشته اعتقادات اسلامی، آن هم نه اعتقادان عام مسلمانان که در حوزه تفکر دینی نحله خاصی از شیوه های مسلمانی نوشته شده است.
به اعتقاد “ما”ائی که در زبان تورکی بی سواد، بدون آموزش و بدون شناخت علمی و ادبی هستیم، زبان استاندارد شده این کتاب تورکی درون دینی، به لهجه ای از یک از زبان تورکی رایج در یک منطقه خاص جغرافیایی-جمعیتی نگاشته شده است.
به عقیده ما، به عنوان یک خواننده ناشی که فقط چند سطر از این کتاب را خوانده است، این کتاب بیشتر به زبان تورکی رایج در آزربایجان نوشته شده است.
بخاطر رسم الخطی که در نوشتن این کتاب مورد استفاده قرار گرفته است، خیلی به راحتی و آسانی می توان این کتاب درون دینی تورکی را خواند و ادراک کرد.
نویسنده کتاب، به هنگام نوشتن این کتاب (احتمالا با لهجه یک منطقه خاص در تاریخی معین) از علایم صدا گذاری بر روی حروف استفاده کرده است تا من و مای خواننده بی سواد در تورکی در صدها سال بعد، در خواندن این کتاب، حروف، کلمات و جملات را با "صدایی" بخوانیم، بشنویم و ادراک بکنیم که نویسنده قصد ادای آن صداها را در قالب تصاویری از صداها (حروف +صدا)، کلمات و جملات داشته است.
برای همین، به هنگام قرائت این کتاب، خواننده، خود را به صدایی که در دهان، زبان و مغز نویسنده جریان داشته است، نزدیکتر احساس می کند و احساسات، زبان و فکر او را بهتر ادراک و لمس می کند.
کتاب دومی که امروز معرفی کردیم، در موضوع حساب و در 184 صفحه نوشته شده است. این کتاب دست نوشته وخطی، به موضوع حساب و ریاضی پرداخته و کتابی بس تخصصی است که قبل از آغاز بحث، و در همان صفحه اول قبل از معرفی کتاب و موضوع آن، به طرح 14 مسئله حساب و ریاضی اقدام کرده است تا اذهان خوانندگان را با موضوع محاسبات ریاضی در طول کتاب و سمت و سوی کتاب آشنا بکند.
نویسنده کتاب، خود آگاه بوده است که موضوع کتاب بسیار تخصصی است. او می دانسته است که خوانندگان و مخاطبان علاقه مند به موضوع حساب و ریاضی، باید دارای تحصیلات اولیه در زبان تورکی استاندارد و ادبی و همچنین علاقه مند و آشنا با حساب و ریاضیات باشند. خوانندگان او باید اندکی با موضوعات علمی و تخصصی موجود در رشته حساب و ریاضیات آشنایی داشته باشند تا بتوانند مسائل مطروحه در این کتاب را خوانده و ادراک کرده و به کار بگیرند.
لذا از تورکی استاندارد؛ به این مفهوم که در استفاده از صداهای کوتاه و بلند، ساکن، تشدید، و سه صدایی که مختص زبان تورکی بوده و زبان عربی و فارسی فاقد آن ضداها و علایم خطی هستند، خودداری کرده است.
از طرف دیگر، کتاب با دست خط زیبایی نوشته شده است که افراد بی سواد در زبان تورکی استاندارد، ادبی، تخصصی، علمی و نا آشنا به رسم الخط انواع خوشنویسی ها، در خواندن آن با کمی مشکل رو به رو خواهد شد ولی هرچه زمان بیشتری را صرف تلاش برای خواندن کلمات و جملات بکند و بر خستگی اولیه ظفر یابند، در سطور و صفحات بعدی چشم، گوش، ذهن، حافظه و قدرت عقلی خواننده، با رسم الخط، چگونگی چرخش قلم بر روی کاغذ و شکل دادن به کلمات آشنا شده، دید، و تفسیر خطوط به صداهای تورکی و ادراک معانی نهفته در پس پرده آن حروف و صداها و کلمات در متن جمله و صفحه ها، برای خواننده روشنتر خواهند شد.
با این وجود، هر خواننده ای باید با اصطلاحات علمی و تخصصی رشته های مرتبط با ریاضیات، حساب، هندسه، ووو هم در قرنی که خواننده زیست می کند آشنا باشد و هم به مفهوم و اصطلاحاتی که این رشته های علمی و تخصصی در هنگام نوشته شدن این کتاب رایج بوده است، آشنا باشد تا درک درستی از معنی و مقصود نویسنده کتاب از هر کلمه را ادراک بکند.
این کتاب به غایت تخصصی، علمی و آموزشی است که زبان تورکی به راحتی توانسته است از هعده بیان مفاهیم این رشته علمی برآید.
ما در برنامه های گذشته هم یک کتاب در رابطه با موضوع حساب و ریاضی معرفی کرده بودیم ولی این کتاب به روشی متفاوت و با مسایلی متفاوت تدوین گشته است.
در عین حالی که این کتاب دارای توضیحات بسیار بیشتری نسبت به کتاب قبلی، آن هم با متن تورکی است. در کتاب قبلی، بیشتر صفحات کتاب را حل محاسباتی مسائل ریاضی و حساب اشغال کرده بود. در حالی که در این کتاب، متن و توضیح مسایل و توضیح راه حل های حل معادلات، بیشتر از حل معادلات به شکل ریاضی دیده می شود.
با دیدن این کتاب ها، می توان فهمید و ادراک کرد که عمق مهندسی جهل در ایران بسیار عمیق تر از آن چیزی بوده و هست که تا کنون به ادراک و فهم آن نایل گشته بوده ایم.
چگونه یک استاد دانشگاه، یک تحصیل کرده، می تواند باور بکند که آن چه تاکنون طرفداران "کشتار تمدنی تورک ها" ادعا کرده اند و ادعا می کنند، زبان و تمدن تورکی چیزهای مکتوب زیادی برای عرضه به بشریت نداشته است و آن چه تورک ها در تمدن خود به شکل آثار مکتوب خلق کرده اند را می توان در نیم ترم تحصیلی به دانشجویان تدریس کرد؟
باور به چنین مهملاتی و بیان آن در مراکز علمی، جز اذعان به بی سوادی، بی اطلاعی، عدم تحقیق، تعصب بی جا و چشم بسته، ضدیت با تمدن و ملت تورک، تسلیم شدن به سیستم مهندسی جهل، تبدیل شدن به بخشی از سیستم مهندسی جهل، تبدیل شدن به عاملی از عوامل مهندسی جهل، تسلیم شدن به آموزش های اجباری و تحمیلی سیستم های شستشوی مغزی-آموزشی، بدل گشتن به یک مامور برای ترویج آن سیستم، رفترا بر اساس ماموریتی اداری در راه شستشوی مغزی آموزشی نسل حاضر و نسل های آینده، خودفروشی به نهادهای قدرت و ثروت برای تامین رفاه شخصی، پرهیز از روش علمی برای مطمئن شدن و … معنای دیگری ندارد.
البته که در ایران جدیدی که کمتر از یکصد سال عمر دارد، سیستم مهندسی جهل با به راه انداختن سیستم های شستشوی مغزی-آموزشی، نه تنها در تضعیف تمدن های بشری در این منطقه نقش بسیار مهمی به عنوان قاتل تمدن ها و آثار مکتوب در زبان های مختلف و از جمله در زبان تورکی بازی کرده است، بلکه این قتل عام های تمدنی، فرهنگی، زبانی، و … شکل و شمایل رفتار و عمل، همچنین دشمنی، تندخویی و بی اخلاقی و عدم به رسمیت شناختن وجود و هستی افراد از جنبه روانی و جسمی و فرهنگی، همچنین عدم به رسمیت شناختن تفاوت های هویتی جوامع، ملل، تمدن ها، فرهنگ ها و زبان ها را بخود گرفته است.
لذا زبان فارسی به یک سلاح کشنده و ویرانگر بدل شده است. چرا که اکنون، زبان فارسی، نقش بمب و دینامیت ها را در اجتماعات مختلف بر عهده گرفته است که با انفجار آن بمب و دینامیت در هر کجایی؛ آبادانی و تمدن، همین طور هم زبان و آثار مکتوب تمدنها را نابود می کند.
نمی توان تصور کرد که خود زبان فارسی از این خشونت رفتاری، عملی، کرداری و خشونت های زبانی، فکری، اعتقادی و ... در باره خود فارس ها و فارسی در امان مانده باشد.
اگر با انفجار بمبی، جایی، مکانی، چیزی، آثاری و ... تخریب می شود، قبل از تخریب آن چیز، فکر، جهان بینی، زبان، آثار تمدنی، آثار مکتوب، و ... خود آن بمب (زبان فارسی) هم منفجر و نابود می گردد.
زبان و تمدن متعلق به فارسی، در قرن گذشته به بمب هایی بدل شده اند که با انفجار هر بمب، در هر کجا و با هر هدفی، خود زبان فارسی هم منفجر شده و به نابودی تن داده است.
چرا که آثار خشونت فیزیکی، روانی، رفتاری و احساسی نهفته در زبان فارس را می توان در رفتار خود فارس ها با هم و در بین غیر فارس ها دید که متاسفانه تحت تاثیر انفجارات و تخریب های روانی، اجتماعی، اخلاقی و رفتاری فارس ها و زبان فارسی، قرار گرفته اند.
شما می توانید پیامدهای فردی و اجتماعی انفجار بمب های فارسی را در رفتار، روان، و نوع احساسات، و درفکر افراد فارس زبان و فارسیزه شده در قرن اخیر ملاحظه بفرمایید.
رفتار زبان فارسی و فارس زبان ها، نه تنها نسبت به خارجی های غیر فارس زبان، دشمنانه، خصمانه و دگرستیز است، بلکه نسبت به خود فارس ها و پانفارس ها هم بسیار خشن و نامحترمانه است.
چرا که رفتار ما، از رابطه ما با زبان حاکم بر ما ریشه می گیرد که وضعیت روانی ، وضعیت اخلاقی و اعتقادی ما را آن زبان حاکم بر ما شکل می دهد. یعنی، رفتار، احساسات، تفکر، عمل و عکس العمل های ما از زبانی که با آن می اندیشیم، ریشه می گیرند و زاییده می شوند.
رفتار، روان و اخلاق فردی و جمعی هر جامعه ای محصول زبان حاکم بر آن جامعه است. اگر جامعه ای دچار خشونت زبانی، فکری، رفتاری، اعتقادی است، سبب و دلیل آن نفوذ خشونت و حضور خشونت در آن زبان است.
برای همین خاطر است که همه سخنوران آن زبان و علی الخصوص سخنورانی که دارای تحصیلات عالی هستند و جزو گروه های مرجع اجتماعی محسوب می شوند، همچنین آنانی که جوامع را اداره و مدیریت می کنند، آن هایی که در آن جوامع حقوق را تدوین و تصویب می کنند، آنانی که آن حقوق را به اجرا در می آورند، سیستم های آموزش عمومی مستقیم و غیر مستقیم در مدارس، دانشگاه ها، رسانه های عمومی، مساجد و مراکز علمی و تحقیقاتی ... به خشونت فکری، کلامی، زبانی، حقوقی، سیاسی، رفتاری و عملی مبتلا شده اند.
قاعدتا این ابتلا، حداقل باید در میان طبقات عالی اداری، آموزشی و مرتبط با حقوق و سیاست در حد صفر یا بسیار ناچیر و نادر دیده بشود اما ملاحظه می کنیم که خشونت در همه سطوح زندگی فردی، جمعی، اداری، حقوقی، سیاسی، تخصصی، ووو در ایران فارس زده، رایج بوده و امری عادی است.
یعنی دامن خشونت، نه تنها در میان همه اقشار، اصناف، طبقات اجتماعی ریشه دوانده، بلکه مورد توافق و قبول عمومی در همه عرصه ها شده و هر روز هم بر میزان و حجم درندگی زبانی، فکری، اعتقادی، حقوقی، سیاسی و … ایرانیان افزوده می شود.
می توان انواع خشونت ها را هم در عرصه ایرانیان درون ایران و در میان ایرانیان در بین دیگر ملل و ممالک مشاهده کرد. می توان خشونت ایرانیان را هم در عرصه بین المللی و هم در میان رهبران عالی سیاسی خود ایران دید که به امر، تفکر، رفتار و احساساتی رایج، عادی و طبیعی بدل شده است.
در گذشته، روشنفکران و طبقه اشراف و حاکم، رفتار ها، احساسات، تفکرات و … را با صفت "لمپنیسم" مشخص کرده، آن را محکوم می کردند اما با به روی کار آوردن فارسی و فارس ها در ممالک محروسه تورکهای قاجار که به رهبری رضاخان قلدر بی ادب، بی نزاکت، بی اخلاق، بدون آموزش دیده و نا آشنا به سیاست و حقوق انسانی افراد و ملل، خو گرفته با توهین و تحقیر بسیار زشت و غیر قابل قبول، به بدنه سیاست و حقوق در ایران راه یافت.
به تدریج، آن لمپنیسم رضاخانی دیگر بخش های روشنفکری، آموزشی، رسانه ای، دینی و دینداری، مساجد و تکایا، پارلمان، دولت، حقوق، و … را هم به انواع خشونت های کلامی، روانی، فکری، رفتاری و مالی آلوده کرده، بنیان های اجتماعی، اداری، خانوادگی و انسانی را بسیار سست کرد.
نتیجتا، ایران و ایرانی، به لمپنیسم آلوده گشت. روشنفکران ایرانی، دیگر، نه تنها به شناخت و محکومیت این لمپنیسم اقدام نکردند، بلکه منافع آن ها در ترویج علنی و رسانه ای، در سایه سلطه لمپنیسم سیاسی-حقوقی بیش از پیش تضمین می گردید.
لذا است که در ایران کنونی و در زیر مهمیز زبان و فکر فارسی و فارس ها و فارسیزه شده ها، خشونت در همه زمینه های زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی به جزئی از زندگی و به امری عادی و طبیعی بدل شده است.
نمونه آن را می توان در سکوت جامعه و روشنفکران و حتی در حمایت ضمنی آنان از اعدام ها، مجازات های سنگین، همچنین آن خشونت را می توان در نامه اخیر هشتصد تن از تحصیل کردگان عالی دانشگاه، حوزه، مدرسه، هنر، سیاست، حقوق، و دیگر تخصص ها دید.
این هشتصد تن لمپنیست پانفارس پان ایرانیست آماده قتل عام تورک ها هستند. آنها در نامه اخیرشان که به شکل گسترده ای در رسانه های پان فارس منتشر شده است . می خواهند آن را به افکار عمومی تحمیل بکنند، نه تنها در راستای انکار حقوق فردی و ملی تورک ها قلم زده اند، بلکه دولت ایران فارس و نهادهای سرکوب را به اقدام به خشونت بر علیه تورک ها فرا خوانده اند.
آن ها در مخالفت با آزادی فکر و اندیشه تورک ها در وطن شان، آزادی عمل تورک ها، حقوقی تورک ها براساس قوانین و کنوانسیون های بین المللی، همچنین با اراده و خواست تورک ها به ستیز برخاسته و باز هم موضعی دشمنانه گرفته اند.
این هشتصد لمپن، در جهت دشمنی و نابودی هستی، تمدنی، هویتی و زبانی تورک ها در ایران، با انتشار بیانیه ای از نهادهای خشونت، اعدام، شکنجه، زندان، پلیس، اطلاعات، سپاه، بسیج و دیگر نهادهای سرکوب می خواهند تا تورکان را تحت شرایط و مجازات های سخت تری قرار داده و آن ها را به خاطر اراده برای دستیابی به حقوق فردی، ملی و حاکمیتی تورک ها محکوم و مجازات بکنند.
آن لمپن های دانشگاهی، هنری و نویسنده، شرایط را برای حمله فیزیکی به تورک های آزربایجان جنوبی و کشتار و قتل عام تورک ها مهیا نمی بینند.
اگر رهبران سیاسی و امنیتی ایران، چراغ سبز را برای آن ها روشن بکنند و به آن ها اجازه بدهند که "آتش به اختیار" باشند، آن روشنفکران جامد المغز،خودشان دست به خونریزی و کشتار تورک ها در شهرها خواهند زد.
یعنی سیستم توپ و بمب های فکری و مغزی، حقوقی، روانی، اخلاقی، دینی، اجتماعی و حتی تخصصی آن ها برای کشتار تورک ها در شهر و روستاها آماده شلیک هستند.
بر اساس همین نوع تفکر و منش روانی و رفتار است که آن ها در هر مرحله از رشد اجتماعی، مانع توسعه، آزادی ها، قانونگرایی، دموکراسی، حاکمیت حقوق، توانایی و وسعت دید ارائه تفسیری واسع از حقوق اولیه و گسترش دایره نفوذ حقوق در زمینه هایی که آزادی ها و حقوق انسان ها و ملل را محدود می کرد و می کند، ندارند.
امثتل این لمپن ها، بارها، برای حفظ منافع شخصی خودشان، و در دشمنی با حقوق عموم ملل و اراده آنان برای تغییر، به سلاح های آتشین برای کشتار و حاکمیت دیکتاتوری دست یازیده و توسعه ملی و اجتماعی را متوقف کرده اند.
چرا از خود نمی پرسیم که ریشه این همه خشونت طلبی در ایران و در تمامی عرصه های زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی در کجاست؟ آبشخور اصلی این مشکل روانی همه گیر از کجاست؟
ملاحظه می فرمایید که در پی انقلابیون 1357 به سفارتخانه ها حمله کرده، سرزمین دول خارجی در ایران را اشغال و ماموران ارشد دول خارجی را دستگیر و زندانی می کنند.
مردم و روشنفکرانی که بر علیه دیکتاتوری شاه انقلاب کرده بودند، خود دستگاه اعدام، شکنجه، زندان را برپا می کنند.
آنان هر کسی را که با کشتار مخالفان مخالفت می کرد را ازندانی، شکنجه و اعدام می کردند.
همان روشنفکران ضد دیکتاتوری سابق، دیکتاتوری جدیدی را در زیر نام اسلام و روحانیت تاسیس کرده و به تقویت نهادهای سرکوب همت گماشتند و مخالفان دیکتاتوری دینی و جدید تحت سلطه پانفارسیسم را به انواع اتهام ها متهم کرده، آن ها را به اشد مجازات رسمی، علنی (نه قانونی)، غیر رسمی و غیر علنی محکوم می کردند.
روشنفکران پانفارس آن زمان که هنوز هم در راس امور هستند، به توهین و تحقیر مخالفان، منتقدان دست زدند. آنان به اشغال سرزمین های ملل دیگر، کشتار دیگران، بمبگذاری در شهرها، اماکن عمومی دیگر ملت ها، حتی بمبگذاری و کشتار کسانی که آنا ها را هموطن خود می نامیدند، آن هم در اماکن مقدس داخل ایران پیشه خود کردند.
پان فارسیسم و پان ایرانیسم فارس زبان، دشمنی و مخالفت با دولت ها و رهبران دولت ها، توهین به و تحقیر آن ها، تلاش برای ترور و کشتار رهبران کشورهای دیگر را به امری عادی در سیاست و حقوق علنی و غیرعلنی ایران بدل کردند.
همه این خشونت های درون ایران و عرصه بین المللی با همان زبان فارسی، با شعارهای دگر ستیز و خشونت بار به راه افتاد و ترویج شد و اکنون هم ترویج می شود.
روشنفکران انقلابی ایران، بر علیه مخالفان سیاسی، حقوقی، فکری، دینی، و … خود، شعارهای "مرگ بر ..." سر دادند و خشونت کلامی بدون هیچ واهمه ای را به سر فصل رفتار سیاسی و حقوق عمومی بدل کردند. آنان خشونت را در انواع مختلف خشونت، به عرصه های نهادهای عمومی و سراسری بردند و به بخشی از آموزش عمومی بدل کردند.
آن چه در همه ابن ها و در چهار- پنج نسل گذشته مشترک بوده است، زبان فارسی، سیستم مهندسی جهل و سیستم های شستشوی مغزی-آموزشی بر اساس زبان فارسی بوده و هنوز هم هست.
نتیجه آن شعارهای خشن به زبان فارسی، کشتارها، تجاوزها، بمبگذاری ها، و ... نه تنها به حقوق و آزادی های افراد و ملل آسیب زد، بلکه خشونت های نهادینه شده در نهادهای اجتماعی باعث از بین رفتن حقوق و آزادی ها، اخلاق، جهان بینی، انسانیت، فکر و روان خود فارس ها هم بشدت متزلزل شده، شاید هم از بین رفته و غیر قابل بازگشت شده است. برای همین هم جوامع طوری فاسد شده اند که قابل درمان در کوتاه مدت نیستند.
زبان وسیله ای مثل رادیو، تلویزیون، تلفن، اتومبیل، لپ تاپ و … بی طرف و خنثی نیست که صداها را از یک مبدئی به مخاطبانی در اقصا نقاط دور و نزدیک برساند.
زبان؛ هویت، کیستی، شخصیت، رفتار، فکر، گفتار، روان، و احساسات شما به عنوان فرد و ملت به عنوان جمع و متخصصان به عنوان افراد دارای بینش مترقی و تحصیل کرده، در حال و آینده را آن هم اکنون شکل می دهد و خود زان هم در زبان، رفتار، احساسات، عمل و عکس العملتان به نمایش به نمایش درمی آید.
یعنی شما چیزی و موجودی جز محصول زبان نیستید. این زبان است که به شما توانایی جهان بینی، اندیشه و اندیشیدن، ترجمه ای از احساسات، نوع رفتار و عکس العمل شما در حال و اینده را دیکته می کند.
انصافعلی هدایت
08 آپریل 2025
https://youtube.com/live/gUliR_CGMNs
Comments
Post a Comment