یکی باید فریاد بزند


انصافعلی هدایت
هشتم سپتامبر 2017
تورنتو - کانادا
hedayat222@yahoo.com


دوستان گرامی! 
ما اینجا جمع نشده ایم که وقتمان را پر کنیم یا ملت را سرگردان نماییم. هدف، بیان مشکلات و پیدا کردن راه حل های ممکن و متصور است. 
بیش از 90% فعالان سیاسی در ایران که می توان آن ها در در دسته بندی پانفارسیست ها و پان ایرانیست ها قرار داد، معتقدند که قوم و ملتی به نام "فارس" موجود نیست.
ولی بنا به گفته همان افراد و سازمان ها، "اقوام"ی با نام های "تورک"، "عرب"، "تورکمن"، "قشقایی"، "بلوچ"، "گیلکی"، "مازنی" و " ..." در ایرانی امروزی وجود دارند. 
سوال این است: پس چرا باید "زبان رسمی " ما زبان ملتی یا قومی باشد که نیست و در ایران زندگی نمی کند؟ 
اگر بنا بر "واجبیت" و "ضرورت" یک زبان "رسمی" و اداری است، چرا زبان تورکی یا عربی یا هر دوی آن زبان ها به عنوان زبان رسمی انتخاب نشوند که مطمئن هستیم که دو ملت، صاحب آن زبان های زنده موجود هستند و تورکی و عربی در چندین کشور رشد و توسعه یافته اند؟ 
در حالی که بر عکس تورکی و عربی توسعه یافته، زبان فارسی در بخش هایی از ایران، افغانستان و تاجیکستان رایج است. 
تورکی و عربی، زبان علم و ریاضیات، هندسه، جبر، کهکشان، موسیقی، هنر، تکنولوژی، و ... هستند اما (شاید دست لرزان) بتوان ادعا کرد که زبان فارسی، زبان شعر و ادب فارسی است.
قطعا زبان فارسی در همه زمینه های علمی، فلسفی، ریاضی، تکنولوژیک، کامپیوتر و نرم افزار و ... هیچ امکاناتی برای توسعه ذهنی و فکری بشر ندارد. زبان فارسی قابلیت رشد و "آپ دیت" شدن را ندارد 
.لیکن عربی و تورکی، زبان علم، ریاضیات، هندسه، جبر، تکنولوژی، کامپیوتر، نرم افزار و ... هستند. 
اگر شماها با تورکی و عربی به خاطر نژادپرستی تان مخالف هستید و می خواهید حتما باید یک زبان ملت بیگانه بر این ممالک محروسه حاکم باشد، چرا فرانسه، انگلیسی، اسپانیایی، و ... حتی روسی را زبان رسمی نکنیم که زبان علم و تکنولوژی هستند؟ 
مسئله بعدی: فعالیت سیاسی و فکری است
در سیاست و فعالیت سیاسی، فعالیت های حقوقی و حقوق بشری، اندیشه ها و رفتارهای دموکراتیک و دموکراسی خواهانه،  نباید از اقشار عقب مانده و ضد توسعهدر جامعه تقلید و تبعیت کرد و از آن ها هراسید. 
اگر حرکت جامعه را بر دوش افراد ترسو بپذاریم، ترسوها، حرکت جامعه را به عقب گرد بدل می کنند.
برای حرکت به سوی آینده تاریک، افراد جسور با اندیشه های جدید و روشنگر لازم است. ما نمی توانیم با افکار لنگ، در مسابقه دوی که همه جوامع بشری شرکت کرده اند، حضور داشته باشیم و انتظار داشته باشیم که برنده هم خواهیم شد. 
می دانیم که فکر افراد، با کلماتی که در هر زبان رایج است، یا کلماتی که آن زبان تولید می کند، شکل و فرم می گیرد. 
افکار ایرانیان، به میزان توسعه یافتگی و توسعه پذیری زبان فارسی وابسته است اما می دانسم که زبان فارسی مثل یک حیوان چلاقی است که نمی تواند جوامع ایرانی را در میدان سرعت جوامع بشری  پیش ببرد. 
زبان فارسی، همه ما را می بازاند. ما روی وسیله ای (زبان فارسی) شرط بندی کرده ایم که از اول می دانیم، برای نیازهای عصر ما توسعه نیافته و نمی تواند به نیازهای جدید ما پاسخ بدهد.
با زبان فارسی و افکاری که این زبان توانایی ساخت و شکل دهیش را دارد، همه ما می بازیم و خواهیم باخت. شک نکنید! 
چون زبان فارسی، متناسب افرادی هست که از نظر ذهنی خیلی کودک هستند. این جامعه و افکارش، هنوز در دوران شعر و ادب فردوسی و حافظ مانده است. متوقف شده و توسعه نیافته است. 
در حالی که ما به زبان و افکاری نیاز داریم که بتواند وسیله ای برای پرواز و رسیدن ما به جت هایی باشد که سال هاست در حال پرواز به جلو هستند. 
چرا این قدر بر زبان الکن فارسی تعصب دارید؟ 
زبان فارسی چه افکار و امکانات رشد فکری برای جامعه بشری به ارمغان آورده است؟ 
اگر این زبان، هم چیزی داشته که نداشته (اوج زبان فارسی نژادپرستی در شاهنامه و غزلسرایی حافظ است) مربوط و متناسب با 1000 سال قبل بوده است. 
ما باید از کاروان عقب مانده ایران جدا شویم یا پوست اندازی کنیم و از این پوستی که دیگر متناسب رشد جامعه و نیاز جامعه ما نیست، فاصله بگیریم.
چرا که کاروان ایران می خواهد با الاغ راه بپیماید و زبان فارسی همان الاغ چلاق است. 
در حالی که برای رسیدن به جوامعی که از نظر فکری رشد یافته اند، نیازمند طیاره هستیم. 
زبان های تورکی و عربی بومی منطقه و طیاره ملل این منطقه هستند. اگر با این طیاره ها مخالفید، با طیاره دیگری سفر بکنید، نه با الاغ! 
 در سیاست هم باید صریح و روشن بود. باید برای رسیدن به هدف، کوتاهترین مسیر  را انتخاب کرد. 
نه تنها دولت بلکه سیستم فکری، ایدئولوژی، علمی، سیاسی، حقوقی، اجتماعی، آموزشی، تقنینی، قضایی، تکنولوژیک و ... ایران از بن و پایه غیر انسانی، ضد دموکراسی، ضد حقوق بشر، ضد آزادی ها، ضد توسعه، ضد زن، ضد حقوق ملل، عقب مانده، عقب نگه دارنده، ترمز کننده، جامدگر، ایستا و ... است. 
ما مانند قوم یهود در دوران بعد از عبور از نیل شده ایم که به گرد خودمان در صحرایی بی انتها و بدون رهبری و بدون هدف، می چرخیم. 
این گمگشتگی ما 40 ساله نیست. گمگشتگی ما عمری بیش از یکصد ساله دارد. 
چرا؟
چون، هنوز ما به عضر روشنگری مشروطه برنگشته ایم. 
راستی، چرا هنوز نتوانسته ایم به اهداف انسانی مشروطه خواهان باز گردیم؟
چه کسانی ما را، راه و هدف های ما را گم کرده اند و گم می گردانند؟
چه کشانی این ملل را در بیراه برده و همیشه با سخنانی زیبا، فریبشان می دهند؟ 
واقعیت آن است که مسئولیت این گم گشتگی ما بر عهده رهبران و اندیشمندانی است که به نرخ روز نان می خورند و در پی دولت حاکم وعوام هستند.
این، اندیشمندان جوامع ما نیستند که جامعه و نیازهای آن را رهبری می کنند بلکه این، دولت و عوام است که افکار اندیشمندان را رهبری و سازماندهی می کنند؟ آیا می توان این افراد را روشنفکر نامید؟
ما به نیوتون نیاز داریم که حاذبه را از نو کشف کند و ضد راهی برود که دولت و عوام (پوپولیست ها) می روند. 
ما به جسورانی نیاز داریم که بتوانند فریاد بزنند، "زمین مرکز دنیا نیست! ... زمین به گرد خورشید می چرخد!" 
ما به آدم هایی نیاز داریم که بگویند "پدر انسان، نوعی میمون بوده است" 
ما به آدم هایی نیاز داریم که فریاد بزنند "ما همه دروغ می گوییم و شما را گمراه می کنیم!" 
رهبرانی لازم است که باید بنویسند و بگویند "دموکراسی آنی نیست که در دانشگاه ها و کتاب های شما، به شما تلقین می کنند. دموکراسی در زندگی نیمی از دنیا جریان دارد. کافی است، نگاه کنید و یاد بگیرید"
 کسانی که فریاد  بزنند: آزادی یعنی آزادی بیان همه چیز و نفی هر چیزی که دلت می خواهد"
 فریادی که بشنوید که: آزادی یعنی بی دینی، نفی خدا، نفی دین، نفی تاریخ مصنوعی ساخت حکومت ها، نفی مرزهای پر گهر، نفی اخلاقی که بر ما حاکم است، نفی جایگاه زنی که برده مهریه و مرد است و خودش را پیشفروش می کند. 
بگوید: بشر حقوقی دارد و باید تک تک آن حقوق را بدون چون چرا پذیرفت و به آن تن داد و گردن نهاد و برای اجرای آن ها اگر منافع ما را هم تهدید بکند، با صاحب حقوق همراه بود
 ... وگرنه، عقب تز از این هم خواهیم ماند ...



***

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر