نقد یک دروغ تاریخی-فارسی ساخته
نقد یک دروغ تاریخی-فارسی ساخته
یک خانم تحصیل کرده (احیانا فارس)، با سوز و گداز و با استناد به تاریخ پر از دروغهای پانفارسهای پانایرانیست، در باره تاریخ کلمه "عجم" توضیح میدهد.
می گوید: وقتی "قطیبه"؛ فرمانده سپاه عرب، "خوارزم" را تسخیر کرد، روز سوم، همه مردم شهر را در میدان شهر جمع کرد. سپس چهار هزار نفر از فضلای شهر را جدا کرده، سر برید و گفت؛ اگر از این به بعد کسی به فارسی صحبت بکند، زبانش را از بیخ ببرند. مردم از آن روز یا با هم حرف نمی زدند و یا با ایما و اشاره صحبت می کردند. از آن روز، به ایرانیها عجم می گویند. عجم یعنی "گنگ". و چنین شد که به ایرانیها لقب عجم داده شد.
کشف دروعها:
مراد عربها از دو کلمه "عرب" و "عجم"، تفکیک اجتماعی و جامعه شناسانه است. در جانعه شناسی عربهای گذشته تاریخی، به همه افراد و اجتماعات غیر عرب، لهجههای عربی مخلوط با زبانهای دیگر، همچنین خطوط غیر عربی، از کلمه "عجم" و "اجم" می گوید.
یعنی، مراد عرب از عجم، تمامی مردمان نه تنها فارسها که مردمان مالزی، اندونزی، آفریقاییها و ... هم هستند.
فهم ایرانیها از جامعه شناسی عرب، درکی اشتباه، نژادپرستانه و خود حقیر پندارانه است.
لطفا، به ترکیب "خوارزم را تسخیر کرد" دقت بکنید.
تصور تاریخ نویس و جاعل تاریخ پانفارس پانایرانیست از "خوارزم" یک شهر به "معنی جدید" است.
چرا که فارسها، تاریخ حمله عرب، به این منطقه را جدیدا و در دوره رواج شهرنشینی و شهرها، با مفهوم جدید نوشتهاند.
ایرانسهریهای متوهم، مفهوم شهر خوارزم را بشکل شهر جدید در دوران نیمه دوم قرن بیستم می بینند که در آنها چند صدهزار یا چند میلیون نفر زندگی می کنند.
تاریخ-رمان نویس ایرانی فراموش می کند که تا شصت سال قبل، بیش از هشتاد درصد جمعیت در آسیا، در روستاها ساکن بوده یا کوچ رو بودهاند.
تصور دروغ پردازی ایرانی آن است که شهری به نام خوارزم، با "میدان بسیار بزرگ" وجود داشته است که تمامی مردمان شهر را در خود جای می داده است.
حتی در قرن بیست و یکم هم چنان میدان وسیعی که همه اهالی یک شهر در آن جمع بشوند، وجود ندارد. چه برسد به شهرهای قدیمی که اغلب هم در داخل حصارهایی محصور بودهاند.
تصور غلط ایران از روند شهرنشینی، نتیجه غلط داده است.
همچنین تاریخ-رمان نویس پانفارس پانایرانیست آنچنان جاهل است که نمیداند خوارزم نام یک شهر نیست. بلکه نام یک منطقه بسیار گستره چغرافیایی با چند شهر و روستا است.
همچنین رمان-تاریخ نویس فارسزده نمی داند که منطقه وسیع خوارزم در ایران یا در نزدیکی ایران (جدیدا متولد شده) نیست و در وسعت ازبکستان و تورکمنستان پهن شده است.
دروغ دیگر نویسندگان بیشعور ایرانی، در باره تعداد جمعیت خوارزم است. جمعبت فعلی سراسر منطقه خوارزم در دو کشور تورک، کمتر از دو میلیون نفر است.
چطور می توان شهری به این بزرگی، در حدود هزار و سیصد سال قبل تصور کرد که چهار هزار انسان فاضل را از دیگر فضلا جدا کرده و سربریدهاند.
آیا در تهرانچند میلیونی کنونی، چهار هزار انسان فاضل وجود دارد که در خوارزم قدیم وجود داشته باشد؟
آیا متوجه هستید که چهار هزار انسان فاضل، به چهار هزار خانه با خانوادههای گسترده آن زمان ختم می شود که حداقل، نیم میلیون تا یک میلیون انسان را شامل می شود؟
چرا، فرمانده عرب که می خواهد آنها را به مسلمانی تشویق بکند، چهار هزار انسان فاضلی که تسلیم شده و اهل جنگ نیستند، جزیه و مالیات خواهند داد، مسلمان خواهند شد را بکشد؟
مگر خوارزمیها، بعد از دادن کشته در جنگ تسلیم نشده اند؟
جاعل فارسزده ایرانی، در ذهن بیمار خود، تصور می کند که مردم خوارزم، فارس و فارسی زبان بودهاند.
چرا فرمانده عرب، از مردم تورک و تورک زبان منطقه خوارزم بخواهند که دیگر بفارسی صحبت نکنند؟
چرا که رمان نویسان ایرانی، نمیدانند که مردمان منطفه خوارزم تورک زبان بودهاند و هستند.
اگر مردم خوارزم با هم صحبت نمی کردند، چگونه می توانستند اسلام را بپذیرند؟ فلسفه اسلامی تولید بکنند؟
مگر میتوان و ممکن است که با تهدید، ترس و اجبار، مردمانی را در یک لحظه، از یک زبان، فرهنگ و تاریخ بریده، به زبان دیگر کوچ داد؟
حتی کوچ جغرافیایی هم با این سرعت ممکن نیست.
آیا تغییر زبانی بدون آموزش زبانی ممکن است؟
اگر در نگرش پانایرانیستی مسموم، قرار شده است که مردم خوارزم فقط عربی را یاد گرفته و صحبت بکنند، زبان خودشان را فراموش بکنند، چرا زبان مردم خوارزم، عربی نشده است و توکری مانده است؟
چرا زبان ملی تورک مردمان خوارزم فراموش نشده است؟
به چه علت پانفارسهای پانایرانیست فکر می کنند که خوارزمیها فارس بوده اند؟
ایرانیها، بر روی" ایرانی بودن" مردمان برخی از کشورهای همسایه تاکید می کنند.
آنها باید روشن بکنند که چه کسانی، با چه مشخصات و تعریفی از ایرانیت، در هنگام حمله عربها به خوارزم، ایرانی بودهاند و یا خودشان را ایرانی می دانستهاند؟
ایران، یک واژه سیاسی بسیار جدید است که نمیتوانسته در گذشته و تاریخ وجود داشته باشد.
در تاریخ و جغرافیای آسیا، هیچ سرزمینی، کوهی، دشتی، دره ای، جنگلی، روستایی، شهری به نام ایران وجود نداشته است.
می توان از مردمانی با صفت خوارزم و خوارزمی سخن گفت. چرا که خوارزم نام یک منطقه جغرافیایی است و می توان جمعیت ان منطقه را خوارزمی نامید.
ولی جغرافیایی که ایران نامیده بشود و بتوان مردمان آن را ایرانی نامید و آن مردمان خودشان را ایرانی تعریف بکنند، وجود نداشته است.
همه این دروغها و تلاشهای پان ایرانیستها، جهت ساختن شناسنامه جعلی برای ایران جدیدی است که هنوز نود ساله نشده است.
البته کلمه جدید ایران، مفاومی جعرافیایی نیست بلکه نام سیستم حاکمیتی و سیاسی حاکم بر این جغرافیا است که با تغییر نام منطقه از ایران به تورکوستان یا هر نام دیگر، از بین خواهد رفت و اثری از آن جز در کتابهای جعلی که بر اساس ترس، رشوت، طمع و پول نوشته شده اند، نخواهد ماند.
انصافعلی هدایت
Comments
Post a Comment