منتقد من، موضوع تازه‌ای را برای تفکر در من ایجاد کرد

 


منتقد من، موضوع تازه‌ای را برای تفکر در من ایجاد کرد


نتقد من، موضوع تازه‌ای را برای تفکر در من ایجاد کرد

دوستی از سر لطف، وقت گرانقیمتش را گذاشته، تعدادی از مقالات من را خوانده و نقطه نظرهایش را برایم نوشته است.


 او، انتقادهای جالبی از تفکر من، از سبک نوشتاری من، از زاویه دید من، از فرق زبانی که می‌نویسم با زبانی که می‌اندیشم و ... ارائه کرده است.


با امتنان از وی، نوشتم:


بسیار ممنونم که نقطه نظرات خودتان را با من در میان‌گذاشتید و باعث خوشحالی و ارتقای فکری من شدید.


به عقیده من، انتقاد از فکر، نوشتار و حتی رفتار دیگران، هم بخود منتقد کمک می‌کند تا خودش را بهتر کرده و آینده با گذشته را بهتر از حال ببیند و هم به انسان‌های دیگر، بخصوص با صاحبان فکر، سبک خاص، موقعیت سیاسی و اجتماعی و ... کمک می کند تا خودشان را برای بهتر شدن اصلاح بکنند.


در حقیقت، نقد و انتقاد، یک نعمت، یک محرک چند سویه و چند سطحی هستند.


انتقاد، دارای چند کارکرد علنی و پنهان یا زیر پوستی است.


یکی از کارکرد‌های زیرپوستی انتقاد، آن است که در اغلب موارد، منتقد تلاش می‌کند تا با چوب انتقاد خود یا با فرمان اتومبیل نقد خود، مسیر فرد، فکر یا سیستم مورد نقد را به سمت و سویی که منتقد می‌خواهد، تغییر بدهد.


این نکته در نقد و انتقاد، بسیار حساس است. 

یعنی، اگر منتقد تلاش بکند تا نویسنده یا سیستم را در مسیر علمی، توسعه یابنده (آینده‌نگر)، خیر و رفاه عمومی و ایجاد تغییرات مثبت در آینده رهنمون بشود یا زوایای تاریک و مغفول مانده را روشن بکند، تاثیر بسیار مثبتی در جهت توسعه خود منتقد، انتقاد شونده و جامعه خواهد گذاشت.


اما اگر منتقد بخواهد، بر اساس تجربه، علم،  زوایه دید، منافع، فلسفه، نگرش سیاسی و دینی خود، انتقاد شونده را در مسیر مورد نظر خود، راهنمایی و رهبری بکند، کارکرد منفی نقد و انتقاد خود را نشان خواهند داد.


 متاسفانه، کارکرد منفی نقد و انتقاد، در اکثر موارد، بطور ضمنی اعمال می شوند. آشکار نیستند و جزو افکار و احساسات نانوشته ولی خواندنی و ادراکی هستند.


در اکثر مواقع، منتقد، بطور ناخودآگاه، تلاش می کند تا صاحب فکر، عقیده، روش، سبک رفتاری، نگارشی، سیاسی، دینی، فلسفی، اجتماعی و زاویه دید متفاوت و خارج از چهارچوب استانداردهای رایج در جامعه خودش را با فرمان انتقاد، به درون چهارچوب‌ها، قالب‌های رایج، استاندارد شده و مورد اقبال جامعه باز گرداند.


در حالی که نویسنده، متفکر، سیاستمدار، فیلسوف و ... تلاش می‌کرده تا آن‌ها قالب‌های فکری، دینی، سیاسی، رفتاری، آموزشی، تربیتی، تاریخی و … و حتی مقدس را بشکند.


در اغلب موارد، نقد و انتقاد در پی تحمیل فشار روانی-اجتماعی به انتقاد شونده است تا او را  به تسلیم در مقابل نرم‌ها، هنجارهای جاری واداشته و مجبور به همرنگ شدن با جماعت، تفکر حاکم و سبک زیست جاری در اجتماع خاص، در زمان و مکان خاص بکند. 


گر چه در اغلب موارد، منتقدان تلاش‌می‌کنند تا انتقادگران را تسلیم وضع موجود (در هر زمینه ای که باشد) بکنند اما و با این همه، نقد، نکات بسیاری برای توسعه فکری، تیز کردن چاقو و لبه تیز قوه تفکر، دیدن زاویه‌های تنگ و نادیده، اصلاح اشتباهات و پاسخ به سوال ها یا فرصت دیدن مسایل از زاویه‌اهای دیگر و تازه را می‌دهد.


مثلا، همین نقد شما، من را مجبور به نوشتن این متن و تفکر در موضوع نقد و چگونگی نقد و انتقاد و کارکردهای آن کرد.


من تا این لحظه، به موضوع نقد و انتقاد، از این منظر نگاه نکرده بودم. به نظرم، نقد و انتقاد، حتما کارکردهای دیگری هم دارد که باید در باره آن بیندیشیم.


 باز هم بسیار ممنون هستم.


با احترام

انصافعلی هدایت













Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر