تعصب به تاریخ رسمی، اشتباه و عصیان بتاریخ رسمی-آموزشی حق هر فردی است


تعصب به تاریخ رسمی، اشتباه و عصیان بتاریخ رسمی-آموزشی حق هر فردی است


نوشت:

آقای هدایت این بحث نام ایران چیه که شما درآوردین؟ که نام ایران جعلی هستش و در سال ۱۳۱۳ درست شده.


نوشتم:


لینک مقاله سعید نفیسی را در داخل مقاله منتشر کرده ام. 

بروید و منیم‌ یازیمی‌ اوخویون تا بفهمید که چی به چی هست.


نوشت:


آقای هدایت نام کشور ما دستکم از زمان قاجار ایران بوده و از روزنامه وقایع اتفاقیه، نامه ها ،اسناد و فرمان های حکومتی از عبارت های دولت علیه ایران، ممالک محروسه ایران و ممالک محروسه قاجار استفاده شده است. ولی از زمان روی کار اومدن مشروطه طرفداران این جریان تنها از نام ایران استفاده می کردند که شعرها، روزنامه ها و نوشته های اونها موجود هست.


اما نام بین المللی کشور ما پرشیا بوده و در جامعه ملل که کشور ما هم عضو اون بود از این نام استفاده می شده تا اینکه در سال ۱۳۱۳ دولت رضاشاه به سفارش برخی از چهره های فرهنگی نامه ای به جامعه ملل نوشته و از اونها خواست که از این پس از نام ایران به جای پرشیا در جامعه ملل و همه اسناد،قرارداد ها و نامه نگاری ها استفاده بشه. اونی که الان شما میگین تغییر نام بین المللی کشور بوده از پرشیا به ایران


نوشتم:


جناب …، آیا شما با ترم‌های سیاسی آشنا هستید؟

وقتی نام یک واحد سیاسی تغییر می‌کند، یک ترم جدید سیاسی بوجود می آید.

وقتی رژیم سیاسی تغییر بکند، یک ترم جدید سیاسی بوجود می آید.

به جمله‌های خودتان دقت بفرمایید که در آن‌ها تغییر نام و ترم‌های سیاسی را می بینید.

در عین حالی که با روی کار آمدن پانفارسیسم، سیستم سیاسی، حقوقی، پارلمانی، دموکراتیک تغییر یافت و …


نوشت:


الان شما و برخی از دوستان ترک در اینستاگرام همش دارین میگین نام ایران جعلی هستش و رضاشاه این نام رو از سال ۱۳۱۳ روی این کشور گذاشته که من گفتم اشتباهه و دستکم از زمان قاجار نام کشور ما ایران بوده.


نوشتم:


خوب، این بحث دیگری است.

من، به تاریخ، بر اساس نوشته‌های جدید و جعلی که از حدود دو قرن قبل آغاز شد، نگاه نمی‌کنم.


استعمارگران غرب مسیحی، بخصوص، از زمانی که "هند شرقی" توانست، از خود هندی‌ها، بر علیه خودشان و دیگران لشکر درست بکند و به غارت شرق مشغول بشود، کم هزینه ترین راه برای استعمار ملل شرق، ساخت و تولید تاریخ، فکر، و نوع جدیدی از زندگی بود.


این تاریخ جدید، همانند رمان "قلعه حیوانات" و رمان " 1984 " نوشته شده و با دستکاری حافظه مردم، دستکاری کتاب‌ها توسط متخصصان، جعل مهر، تمبر، تولید نامه، روزنامه، و … همچنین با نابودی کتاب‌ها و نوشته‌ها، تولید روزنامه‌ها و مجله ها و اعلامیه‌ها و ... تاریخ جدید بشکل انبوه تولید شده است. 


در تولید تاریخ جدید و جعلی در دو قرن اخیر، از حافظه کتبی، تاریخی و ملی منطقه استفاده نشده است‌. تاریخ جدید متخصصان غربی خیلی رمانتیک، زیبا و آرمانی نوشته شده است.


طراحان این سیستم جدید، باید برای اثبات آن، خیلی چیزهای دیگر را هم تغییر می دادند تا با رمان‌های رمانتیک آن‌ها همخوان بشود.


حالا نگاه بکنید که قاجار، پرچم ندارد، اردو ندارد، و هر چه دارد، کپی‌برداری لز عثمانی است. از سیاست، قانون، و … عثمانی است.


وقتی آسوری‌ها، ارمنی‌ها و کردها در آزربایجان جنوبی و آزربایجان شمالی، به قتل عام‌ تورک‌ها دست می‌زنند، این اردوی عثمانی است که برای دفاع از مردم این‌منطقه به میدان می‌آید.


یعنی، آیا تصور نمی‌کنید که از دوران صفویه، سرزمین‌های صفوی تا پهلوی، در زیر فرمان مستقیم یا غیر مستقیم عثمانی بوده است؟


چرا که نه تنها جنگی با عثمانی نداشته است. بلکه طولانی‌ترین صلح را با عثمانی داشته است. یعنی در بین آزربایجانی که ایران بخشی از آن بوده و عثمانی، هیچ دشمنی دیده نمی شود.


چرا که مردم آزربایجان، هیچ حافظه جمعی از جنگ میان تورک عثمانی و تورک آزربایجان در ذهن و خاطره هایشان ندارند.


چرا که هیچ علائمی از مقبره شهدای جنگی در بین عثمانی و آزربایجان، در تورکیه و ایران جدید وجود ندارد؟


چرا که قراردادهای میان ایران جعلی با دیگر کشورها، بی معنی و فاقد اعتبار دیده می شوند.


مثلا، صلح میان قاجار و روسیه در دو عهدنامه عهدنامه "گولوستانچای" و "تورکمتنچای‌" توسط شاه قاجار یا فرمانده جنگ: عباس‌میرزا، امضاء و مهر نشده است.


این‌ دلایل، بر عکس آن ‌چه به ما آموخته اند و در کتاب‌ها خوانده ایم را ثابت نمی‌کنند؟


حالا باید پرسید: آیا کسانی یا سیستمی سازمان یافته، با حافظه ملی-تاریخی ملل مسلمان و شرق بازی نمی‌کند و تا به حال بازی نکرده است؟


آیا برلستی، یک سیستم، با این منطقه و ملل شوخی نمی‌کند و این منطقه را دست نیانداخته است؟


 باید از یک زاویه دیگر پرسید که آیا هزینه مالی، جانی و عقب ماندگی اقتصادی یک جنگ، برای غرب بیشتر است یا تغییر تاریخ و حافظه ملل منطقه؟


آیا استعمار و اشغال نظامی یک ملت یا منطقه، پر هزینه تر و دشمن‌تراش تر از اشغال ذهنی و استعمار ذهنی ملل منطقه نیست؟


آیا استعمار، اشغال و دستکاری حافظه تاریخی-ملی و ذهن ملل، آن‌ها را برای پذیرش داوطلبانه استعمار و تسلیم شدن به استعمارگران، آماده‌تر نمی کند؟


 آیل اگر ملل منطقه با هزینه کمتر شستشوی مغزی-آموزشی بشوند، استعمار منابع آن‌ها کم هزینه تر نمی‌شود؟


من هم این دعای شما را در نوشته‌های بالا رد کردم.

علاوه بر آن‌ها، وقتی در تاریخ و در اکثر نقاط جهان، رژیمی تغییر می‌کند، خاندانی و آلی، جای خود را به آل و خاندان جدید می‌دهد، چه در داخل آن منطقه و چه در خارج از آن منطقه، دولت ها نمی‌توانند، رژیم، خاندان و آل جدید را برسمیت نشناخته، آن منطقه را با نام رسمی قبلی یاد بکنند.


اگر قاجار، سرزمین‌هایی را از زندیه و دیگر حاکمان ریز و درشت گرفته است، شکست خوردگان و ملل دیدیگر نمی توانند سرزمین قاجار را نه تحت عنوان نام قاجار، بلکه تحت نام دیگر برسمیت بشناسند؟


این عمل، عین برسمیت نشناختن سلطه، حاکمیت و رژیم جدید (مثلا قاجار) بر آن منطقه است. این رفتار سیاسی، عین اعلام جنگ بر علیه خاندان و آل جدید و پیروز است. دولت‌ها، برای این که وارد جنگ با طرف پیروز نشوند، پیشدستی کرده و حاکمیت آن را برسمیت می‌شناسند.


این هم به معنای جنگ است. یعنی اگر صفویه جانشین عثمانی، قره قویونلو، آغ قویونلو‌، سلجوقی، مغول و ‌‌‌… شده است، دولت های جدید نمی توانند صفوی را برسمیت نشناخته و آن سرزمین‌ها را عثمانی، آغ قویونلو، قره قویونلو و حتی سلجوق یا مغول بنامند. چون این رفتار سیاسی، دشمنی سیاسی و اعلام جنگ است.


وقتی قاجارها، این سرزمین‌ها را به زیر سلطه و حکم خودشان در می آورند، هیچ دولتی نمی تواند و نباید سرزمین‌های تحت فرمان آل قاجار را صفوی، زندی، افشار، عثمانی، آق قویونلو، قره‌قوبونلو، یا سلجوقیان، مغول‌ها یا ... بنامند. 


شناسایی حاکمیت یک دولت بر اساس نام راس هرم سیاسی در گذشته و در آسیا، یک نوع آداب و رفتار سیاسی و روش برسمیت شناختن رژیم‌ جدید و قبول حاکمیت آن بر آن منطقه بوده است.


لذا هیچ ملت و کشوری که با سیاست آشنا باشد، در دوره صفویه، افشاریه، قاجاریه نمی تواند بر این منطقه نام "ایران" اطلاق کرده، حاکمیت، مشروعیت حاکمیت سیاسی و حقوقی تولید شده از شمشیر را خاندان جدید را انکار بکند. 


اگر در این‌مورد، انکاری در کتاب‌های جدید دیده می‌شود، دستکاری در حافظه تاریخی و ذهن اجتماعی-ملی ملت‌هاست.


در نتیجه، استفاده از کلمه ایران برای بیان حاکمیت‌های تاریخی، چه در داخل این منطقه و چه در سطح بین المللی، بر خلاف عرف و روش سیاسی جاری بوده است و به معنی رد مشروعیت حاکمیت سیاسی است.


یعنی؛ در آسیا، نام سرزمین، جدای از نام حاکمان، آل و خاندان نامیده نمی‌شده است. در اصل، خاندان‌ها و آل‌ها، بیش از آن که خودشان فرمانده و شاه بدانند، خودشان را مالک و صاحب سرزمین‌های تحت امر خودشان‌ می دانستند.


لذا، نامگذاری سرزمین‌ها، به غیر از نام خدان و آل مسلط بر آن‌ها سرزمین‌ها، یک روش سیاسی جدید و اروپایی است که بسیار جدید است. 


چرا که در آسیا، خانواده‌ای که در راس هرم قدرت قرار داشته، خودش را تنها شاه ملل و سرزمین‌ها نمی‌دانسته‌اند، بلکه خودشان را "صاحب" و مالک سرزمین‌های تحت فرمان می دانستند.


نوشت:


آقای هدایت من خواهشی که از شما دارم اینه که دست از روش اشتباه ناصر پورپیرار بردارین. سال ۸۷ بود من دانشجوی دانشگاه مازندران بودم نظریات و فیلم ناصر اومده بود که می گفت تخت جمشید، تاریخ ایران باستان و... جعلی و دروغین هستش و ساخته دانشگاه شیکاگو و یهود هستش و همون زمان دانشجویان و دوستان ترک ما نه از سر تحقیق علمی بلکه صرفا از سر دلپری که از برخی مسائل داشتند دیدگاه غیر علمی ایشون رو پذیرفتن. ولی بعدا ناصر پورپیرار بسیار بیشتر از تاریخ ایران باستان به تاریخ و زبان و ادبیات ترکی حمله کرده و همه رو زیر سوال برده. ناصر پورپیرار می گفت کتاب ددقوردد، کتیبه اورخون، جنگ ملازگرد، فتح قسطنطنیه و.. همگی دروغ و جعلی هستش و همه رو ساخته یهود می دونست. اگه بخواهین با این روش بحث کنین قوم ترک و تاریخ و ادبیاتش بیشتر از همه زیر سوال می‌ره.


نوشتم:

این ها بحث جدید و دیگری است.

 من، هنوز کتاب‌های مرحوم پورپیرار را نخوانده‌ام. اما مستندهای تهیه شده توسط پورپیرار و طرفدارانش را دیده ام. 


همچنین، در این‌جا و آنجا هم نوشته‌های کوتاه منسوب به ایشان را خوانده‌ام. 

حرف و سخن ایشان، حرف و سخن جدیدی است. نباید با تعصب و ذهن بسته، در مقابل شک‌ها، سوال ها و ایرادهای انسان‌هایی که مخالف نظر رسمی، آموزشی، اداری و حتی نظر من و تو هستند، ایستاد و بدون تحقیق و بررسی آن‌ها را رد کرد. 


چرا که نظرات مسلط بر جامعه، من و تو، نظراتی هستند که در پی شستشوی مغزی-آموزشی و رسمی در ما و جامعه بوجود آمده است. 


روش علمی و روشن انسان علمی-تجربی، مخالفت قطعی و مخالفت بدون شرط و شروط نیست. بلکه انسان علمی، روشنفکر، غیر متعصب و دارای ذهن و افکار باز، آن است که به اهمیت سوال‌ها، شک و تردیدها، اعتراف کرده، در پی اثبات علمی یا رد علمی برای آن‌ها باشد. نه این که بر اساس تعصب و دیدگاه رسمی و اداری تلقین شده به وی رفتار بکند.


این که پورپیرار با دلایلی (چه درست و چه غلط) تاریخ تورک‌ها را هم به زیر سوال برده باشد، دلیلی نمی شود که بر اساس تعصب، به تاریخی که استعمارگران برای ما ساخته اند، پناه برده و سوال‌ها و شک‌های منطقی و مدلل را رد بکنیم.


نمی توان سوا‌ل‌ها و شک‌ها در باره تاریخ فارس و ایران را پذیرفت اما نقد، شک و سوال ها در باره تاریخ رسمی نوشته شده بدست استعمارگران غربی برای تورک‌ها را نادیده گرفت و سوال کننده را به افترا متهم کرد.


البته، من براساس مطالعات شخصی خودم، با جعل و تحریف‌های تاریخ جدیدی که غربی‌ها نوشته و بر کشورهای شکست خورده از غرب مسیحی تحمیل کرده و به تاریخ رسمی-اداری و آموزشی، بخصوص در دوران بعد از جنگ جهانی اول که جهان مسیحی بر جهان مسلمان تحمیل کرده اند، رسیده ام و بر اساس منطق و دلایل خودم، بسیاری از تاریخ رسمی و آموزشی منطقه را به زیر سوال برده ام.


با احترام


انصافعلی هدایت



Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر