شطرنج سیاست منطقه ای: نیروهای آذربایجان جنوبی و کردستان/انصافعلی هدایت


شطرنج سیاست منطقه ای: نیروهای آذربایجان جنوبی و کردستان/انصافعلی هدایت

کردها، گر چه قربانی بازی های سیاسی دولت های سرزمین هایی که در آن ها ساکنند و همچنین دولت های همسایه، شده اند اما تفکر و خواست تشکیل دولت خود را از ذهن بیرون نکرده اند.
گر چه کردها مردمی فقیر بوده اند اما چون شکل قبیله ای خودشان را از دست نداده اند، نیروهای اندک و ضعیف آن ها یکدست شده و به قدرت مالی و سیاسی قابل توجهی در داخل و خارج از منطقه یشان بدل شده اند.
کردها، علاوه بر حفظ سبک زندگی قبیله ایشان، شیوه شهرنشینی و مدنیت مدرن: تشکیل حزب سیاسی را هم اخذ کرده و توانسته اند، این دو شیوه متضاد قبیله ای و حزبی را با هم ترکیب کرده و قدرت سیاسی بوجود آورند.
در این راه، شاید ده ها هزار کشته داده اند و از تجربه های تلخ، درس های جدی سیاسی آموخته اند. یکی از این درس ها آن بوده و هست که نباید رهبری سیاسی حزبی، از دست سران قبیله هاخارج شود و تجربه های آموخته به هدر بروند.
کردها، همزمان با تورکان آذربایجان در سال ۱۳۴۵-۱۳۴۶ دولت ملی خودشان را تاسیس کردند. مانند سیدجعفر پیشه وری، پارلمان، مجلس، حزب سیاسی و قوای نظامی و مسلح خودشان را خلق کردند.
 گر چه برخی از رهبران آن ها هم مانند رهبران حکومت ملی آذربایجان جنوبی کشته و یا تبعید شدند، ولی همه سلاح ها و ساختارهای سیاسی گرفته و بچنگ آورده را به زمین نگذاشته و تسلیم قدرت مرکزی یا خارجی نشدند.
بارها، پهلوی و خلفش از یک طرف، صدام حسین و عقبش و بشار اسد و پدرش در سوریه از طرف دیگر، از سلاح و تشکیلات سنتی- سازمانی کردها استفاده کرده و حریف خود در همسایگی را تحت فشار قرار دادند و در نتیجه، کردها، همواره، بخشی از یک بازی سیاسی بین الملل بوده اند.
به نیرویی بدل شده بودند که آمریکا برای حمایت از آن ها وارد میدان شد. در زمان قدرت صدام حسین در عراق، منطقه کردستان را از زیر فرمان صدام حسین در آورده و در اختیار کردها قرار داد. آمریکا به زور، این منطقه را بشکل نیمه مستقل نگه داشت و آموزش های لازم اداری را به کردها ارائه کرده و آن ها را در مسیر توانایی اداره خود، یاری داد.
هیچ تشکیلات کرد با این داد و ستد بین المللی با آمریکا و متحدانش مخالفت نکرد. آن را استعماری، سیاه، خونین، نا پسند و … نخواند. می دانستند که برای به روی صحنه سیاست آمدن در عرصه بین المللی، بدون حمایت خارجی، هیچ امکانی وجود نخواهد بود. در تاریخ هم همینگونه بوده است و می دانستند که اگر فرصت و شانس بدست آمده را از دست بدهند، شاید این شانس هیچ وقت دیگر برای آن ها میسر نشود.
همین توانایی استفاده از فرصت های دیگران ساخته، آن ها را در دوران بعد از سقوط صدام، به تنها نیروی قابل اعتماد آمریکا و متحدانش بدل کرد که دارای تجربه کافی برای مدیریت عراق “فدرال” بعد از سقوط صدام بود.
ولی آیا کردهای ایران، عراق، سوریه و ترکیه به این دست آورد قناعت خواهند کرد یا گام به گام به پیش خواهند رفت؟
نمایندگان کردها بر عکس نمایندگان آذربایجان جنوبی، در مجلس ایران، بسیار جسورتر از دیگر ملت ها ظاهر می شوند. دیدگاه های سیاسی خود در باره مسایل سیاسی و اجتماعی منطقه خود را صریح تر و روشن تر بیان می کنند. با صراحت بیشتری از خواست کردها سخن می گویند و گاهی از زندانیان و حتی از کردهای محکومان به اعدام کرد حمایت می کنند.
نه تنها، بارها، خواستار حقوق خود از دولت ایران شده اند و به این سمت خیزش برداشته اند، بلکه خواستار تاسیس استان جدید کردستان هم هستند و دولت حسن روحانی، برای جلب حمایت کردها در ایران و عراق از یک طرف و دولت های طرف مذاکره غرب از طرف دیگر، در مسیر تاسس استان جدید برای کردها حرکت می کند.
در ترکیه، کردها، اغلب خواست های حقوق بشری خود را بدست آورده اند ولی هنوز سلاح های گرمشان را بر زمین نه نهاده اند. در جنگ سوریه، نقشی متضادی را بازی می کنند و برای غلطتیدن در هر مسیری که قدرت غالب در سوریه حرکت کند، آماده هستند.
کردها قدرت سیاسی و نظامی خود را به دول غربی تحمیل کرده اند و زمزمه هایی از تاسیس کشور مستقل کردستان در عراق به گوش می رسد. گر چه، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا؛ جین ساکی، با لحنی پر از تبسم با تشکیل دولت مستقل کردستان در عراق مخالفت کرده است اما واقعیت آن است که کردها توانسته اند، بحث “تاسیس کشور مستقل کردستان” را تا قلب کاخ سفید پیش ببرند.
این در حالی است که نیروهای سیاسی آذربایجان جنوبی هنوز شکل قدرت سیاسی غالب و موثر در صحنه های سیاسی منطقه و بین الملل را نگرفته اند. هنوز، طیفی در این حرکت، نمی دانند که سیاست و کشورداری یعنی، مبادله و داد و ستد سیاسی با دولت ها و هنوز، به قدرت و استقلال، از زاویه ایدئولوؤیک، شرق کمونیستی و خمینی می نگرند.  
نمی خواهند بپذیرند که هیچ واحد سیاسی در صحنه بین المللی به تنهایی نمی تواند، وجود داشته باشد. باید در مبادله با محیط پیرامونش قرار بگیرد. چیزهایی را به محیط پیرامونش داده، در مقابل، دست آوردهایی را کسب کند. این، همان رفتار یک واحد سیاسی در صحنه بین املل است.
همان طور که یک کشور، به عنوان یک واحد سیاسی در صحنه بین المللی، هیچ واحد سیاسی دیگر را ۱۰۰ در ۱۰۰ دشمن خود نمی داند و با همه واحدهای سیاسی در داد و ستد است (اما میزان بده بستان ها بسیار متفاوت هستند) ، یک حزب پر قدرت و صاحب نفوذ در میان ملتی، خود را به عنوان بازیگر “مهم” و “غیر قابل چشم پوشی”، به دیگر واحدهای سیاسی بین الملل تحمیل می کند و دشمن ۱۰۰ در صد ندارد. بلکه منافع سیاسی را تعقیب می کند و تلاش می کند تا به درصدی از آن منافع دست یابد و می داند که نمی تواند به ۱۰۰ در صد منافع مورد تمنا، دست یابد.
کردها به این مرحله از رشد سیاسی رسیده اند و توانسته اند، آمال های سیاسی و خیال های منطقه ای خود را، علیرغم مخالفت ایران، عراق، ترکیه و سوریه، در میان بازیگران سیاسی مهم دنیا مطرح کنند و آن قدرت ها را به عکس العمل وادار سازند. گر چه آن عکس العمل ها قرین به خواست کردها نباشد اما باید پذیرفت که، دریل سیاست در روی فولاد روابط بین الملل بارها خواهد لغزید تا در نهایت، جایی برای سوراخ کردن مقاومت های فولادین سیاسی ایجاد کند.
باید پذیرفت که لازم نیست تا هر بازیگر سیاسی (بخصوص بازیگری که ناوراد است و تازه به روی سن سیاست بین الملل پا می گذارد) همه رفتارهای سیاسی را خود تجربه کرده و مانند چرخ، خود، آن از نو بسازد. بازیگر سیاسی، می تواند به مانند علم و تکنولوژی به میدان سیاست بنگرد و یاد بگیرد و مانند همه دیگر بازیگران سیاسی، تلاش کند که زیاد نبازد.
میدان سیاست، بخصوص میدان سیاست بین الملل، میدان برد و باخت، سود و زیان و تساوی  هست. هر بازیگر سیاسی، در این بازی، تلاش می کند تا سرباز داده، شاه بگیرد. این به توانایی چانه زنی و تسلط به بازی سیاسی و البته داشتن مهره های کافی، وابسته است که بازیگر سیاسی در صحنه بین الملل بتواند از حریه ها امتیاز بگیرد.
آذربایجان جنوبی، تجربه در جنگ مسلحانه و کشتار، سلاح، پول، لابیگری، احزاب سیاسی استخوان دار، سیستم قبیله ای و … کردها را ندارد اما متوجه است که زیاده خواهی های کردها، منافع آذربایجان جنوبی را تهدید می کند. ملتش در آخرین ثانیه های زندگی و مرگ می جنگد تا دریاچه اورومیه اش را از مرگ حتمی نجات بدهد. اقتصاد ملتش از بین رفته است و …
آذربایجان جنوبی،یا باید دست روی دست گذاشته و تسلیم شرایط نامساعد برای بازیش شود یا باید به اختراع چرخ و گاری بپدازد یا آن که از راه میان بر، به میدان سیاست بین الملل وارد شود و چنان با قدرت وارد این میدان شود که قدرت های اصلی نتوانند آذربایجان جنوبی را نادیده بگیرند.
واقعیت آن است، تا آن زمانی که آذربایجان جنوبی نتواند در سر میز قدرت های مهم و درجه اول: آمریکا، روسیه، چین، انگلیس، فرانسه، آلمان و … بنشیند و با آن ها سر خواست های خود چانه بزند، نخواهد توانست قدرت های ریز منطقه ای را به حمایت از خود وادار سازد. 
برای رسیدن به این سطح از توانایی سیاسی در فرصتی بسیار اندک، به یک معجره نیاز است تا نیل را بشکافد و راه را برای آذربایجان جنوبی باز کند. این قدرت و فرصت را تنها و تنها، یک پارلمان که حداقل، اغلب صداهای آذربایجانیان جنوبی در خارج از وطن را نمایندگی کند، می تواند بچنگ آورد . در مقابل همسایه های زیاده طلب، با اقتدار ظاهر شود و بازنده نباشد و بتواند آذربایجان را متحد کرده و در صحنه داخلی و بین المللی رهبری نماید.
گاماج












http://www.gamac.info/fa/1394/11/23/%D8%B4%D8%B7%D8%B1%D9%86%D8%AC-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A2%D8%B0%D8%B1%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7/

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر