Thursday, September 22, 2016

بابک خوررمدین، امام ریضا ایله گوروشوب و بیعت ادیب دیر؟




انصافعلی هدایت
تورنتو-کانادا
22 سپتامبر
2016
001-647-740-0741

آتا بابک آدلی بیر "تلگرام" قوروپوندا چوخ گوزل یازیلار اولور. بونلاردان بیریسی "آزربایجان خرمدینلی بابک" حاقدا یازیلیب دیر
بو مقاله، فارثلار و عیرانچیلارین یازیلاری اساسیندا تحقیق اولونوب گورونور. بو تحقیق ده فارثلار چالیشیرلار، "حسن" کی بیر موسلمان اوغلو موسلمان دیر کی سونرالار "بابک" (!؟) آدلانیر، اونو ایرانچی گورستسینلر و موسلمان اولدغونودا اینکار اتسین لر
اتا بابک، فارث و عیرانچی یازارلارین مقاله له رینه ایستیناد اده رک، بلکه علمی (!) بیر مقاله یازماق ایستیر اما نهایت ده فارثلارین هر جومله سینده، آزربایجان، تورک، آزربایجان موسلمانی و بابک حاقدا بیر یالان و بیر استعمارچی و ایمپریالیستچی فیکیر وار
مثلن بیر یئرده، بیر فارث یازاری ایددیعا ادیر کی طبریستان و دئیلمی لر ارمنیستانا، اوتا بو تای آزربایجانا صاحیبیمیش لر.
بو مقاله ده گتیریلن فارث یازارلارئنین، هئش بیریسی، بیر تاریخی و غئیری فارث سندله ره بارماق باسیب، دانیشمیرلار بلکه شخصی و پانفارثیسم و پانعیرانیستلیک اساسیندا، تاریخی ایجتیماعی، سیاسی، روانی، اینقیلابی، ایدئولوژیک، مارکسیستی و ... تحلیل وئریرلر.
بو بیزیم وظیفه میز دیر کی ائوز تاریخیمیزی، ائوز میللی منافعیمیز، خالقیمیز موباریزه لری، اینقیلابلاری، اینانجلاری، ایدئولوژیلری، روان و روحلاری، توپراقلاری، وطن لری، سیاستلری، ایقتیصادلاری و ... اساسیندا تحلیل و تفسیر اده ک. نیه بو موضوعلاردا فارثلارا کی بیزلرله دوشمن دیر، باغلی اولاق؟
بوجور اونملی و اساسلی بیر موضوع لاردا نئجه دوشمنلریمیزین تحلیل و تفسیرلرینه اینانابیله ریک؟ 
اگر دوشمنلرین فیکیرلرین اساس آلساق و اونلارا اینانساق، یولوموز آزربایجان میللتینین منافعینه گئدر؟ یوخسا آزربایجانین دوشمه نینین خیدمتینه ختم اولاریق؟
 بللی دیر کی آتا بابک؛ تلگیرام صاحیبی، درین تحیقی ادیب یادا بو مقاله نی بیر باشقا یئردن آلیب و یایئب آمما هر ایکی حالدا دا گوزل بیر ایش دیر
مقاله نین بیر یئرینده بیر قیسسا آمما چوخ چوخ موهوم بیر ایشارت اولوب و مقاله نین یازاری اونون اوستوندن، دیققتسیزجه، گئچیب گئدیب دیر
یازار، مقاله ده ایددیعا ادیر: "بابک خوررمدین ایمام ارضا زامانی یاشیرمیش و حتتا بیر کره ایماملا مولاقات ادیب و اونا بیعت اتمیش دیر."1
من دوستلاردان ایستیریم بو حاقدا هر معلوماتلاری وارسا: کیتاب، یازار آدلاری، منبع لر، مقاله لر و ... هر نه اولور اولسون، منه بویورسونلار
اگر بو سند و ایددیعا دوغرو دوغرو اولورسا (منیم اینانجیما گورا دوغرو اولمالی دیر)، فارثلارین توخودوقلاری یالان تاریخ لر و تحلیل لر، توز اولوب ایتر 
چون کی اگر بابک-یمیز ایمام ایرضا ایله گوروشوب و اونلا بیعت ادیبسه، بس هم موسلمان دیر و هم ده شیعه دیر. اوندا بو "مزدکی" یا "مانوی" و یا "کومونیست" و یا "پایلاشیجی" (ایشتیراکچی) و ... سورلرین هامیسی یالان دیر و نهایت ده بابک خوررمدین، آزربایجانین تورک اوغلو دور. آردبیلین توپراقلاریندان دیر و قارا داغین توپراقلاریندا اینقیلابچب اولوب و ...سوزلرین هامیسی دئییشر


آشاغادا او مقاله نی گورورسونوز:


خـٌٌٌُُّّّّّّّانِِِِِِِ تٍٍٍٍٍـاٌٌٌٌُُُیّّّْْْْْْفـــاسٌٌٌٌٌٌُُّّّّّّّّـــیٍٍٍٍٍٍٍ:
@aharjeyrany
دیگر اینكه آتشكدة آذر گشسب بعد از هزاران سال روشنی خاموش میشود و شاعر درست این زمان را مد نظر قرار داده و چه زیبا فرموده است :
ای دل عبرت بین از دیده عبر كن هان
ایوان مدائن را آئینة عبرت دان

چهل سال بعد از این زمانها حضرت محمد (ص) ظهور میكند و به پیامبری میرسد و نامهای به خسرو پرویز پادشاه ساسانی مینویسد و او را به دین اسلام و اطاعت از خداوند فرا میخواند كه نامة پیغمبر به دست خسرو پرویز پاره میگردد، در این موقعها بعد از سالیان سال حكومت ظالمانه و دیكتاتوری آریائی ، توسط دین جدید و مسلمانان ، در جنگ قادسیه برچیده شده و متلاشی میشودتا انسانهای آزادة دربند كشیده شده نفسی تازه كنند. لیكن طولی نمیكشد دو گروه ستمگر و تشنة قذرت پدیدار شدند،یكی در ایران اعقاب ساسانیان حكومت از دست رفته و عقدهای كه دوباره آرزوی احیای تمدن ساسانی را داشتند كه بعدها افشین ، مازیار ، وشمگیریان و غیره نمونة آن بودند و یكی دیگر به موازای اسلام راستین ، اسلام دروغین بود كه بعد از پیغمبر و ظلم هایی كه به آل پیغمبر و حضرت علی (ع) نموده و حقشان را كه از جانب خداوند تعیین شده بود ، ضایع نموده بودند، از جانب خلفای بنیامیه و مخصوصاً بنی عباس سربرآورده بود.
در زمان خلفای بنی عباس ، فرزند دلاوری در آذربایجان زاده شده كه در دوران قیامش به مدت 22 سال خواب را برای خلفای ظالم عباسی و سرداران زیاده طلب ایرانی حرام نموده و آرامش را به قیمت سلب زندگی ملتهای مظلوم میخواستند ، سلب نموده بود. بابك با نام حسن در یك خانوادة محكوم و مظلوم اما سرافراز در روستای بلالآباد از توابع میمنه در اطراف اردبیل فعلی به دنیا آمد.محمد فریدی مینویسد : « بابك از هنگامیكه میتوانست چوب بدست گیرد و بدود برای كمك به خانوادة فقیرشان كه بعد از مرگ پدر، مادرش به كلفتی افتاده بود به چوپانی رفت و گوسفند چران شد . بدین گونه بابك از طبیعت آزاد و صخرههای بلند و غرش ابرها و پرواز آزادانة پرندگان درسها آموخت ، بلندب همت ، استواری كوه ، آزادگی سرو ، بخشندگی باران ، واحدهائی بودند كه بابك از دانشگاه طبیعت فرا گرفت . مهمان شدن ناگهانی مردی به نام جاویدان (رهبر خرمیان )در خانة فقیرانة آنها در زمستان سخت از زور سرما و كولاك كه پس از گذر از شهر زنگان به آنجا پناه آورده بود و بابك را كه 18 ـ 19 سال بیشتر نداشت با عقاید و اندیشههای جالب آشنا نمود . این درست زمانی بود كه اشراف عرب ، یعنی عباسیان به نام دین دمار از روزگار دین درمیآوردند. اشراف و امیرزادگان ایرانی نیز در پی كسب مقام و جاه از دست دادة خود مردم را به شورش دعوت میكردند در حالیكه همین مردم از دست ظلم و جور اشراف و امیزادگان ایرانی و موبدان زرتشتی به دین اسلام پناه آورده بودند.
هویت بابك به علت كینة دشمنانش از این بزرگ مرد و نوشتن تاریخ جعلی و ساختگی شئونیستها و نژادپرستان به صورت نقیض و ضد نقیض نشان داده شده است كه علما و مورخین فعلی را به شدت تحتالشعاع خود قرار داده و به الگو برداری از آنها وادار نموده است و همین اختلاف فوقالعاده و افراط در منفی نشان دادن شخصیت ایشان خود بیانگر آن است كه منفیات را با سوء قصد و غرض خاصی نوشته و همة آنها پوچ و بیاساس است و اینها همه عظمت بابك را به اثبات میرساند كه چطور سعی در تخریب شخصیت ایشان داشتهاند. دكتر عبدالحسین زرینكوب در مورد بابك مینویسد : «بیشتر مطالبی كه در منابع موجود دربارة بابك آوردهاند ، غرضآلود و افسانه آمیز است .تاریخ نویسان مسلمان كوشیدهاند خاطرة او را تیره و تباه كنند و از تعصب ، سعی كردهاند سیمای او را زشت و ناپسند جلوه دهند . افسانههائی كه در باب او جعل كردهاند به خوبی نشان میدهد كه با غرض و نیتهای خاصی سعی داشتهاند نام بابك را آلوده نمایند.»
بهروز خاماچی نیز مینویسد :« باید گفت جزئیات زندگی بابك در پس پردة تعصب و خودخواهی مورخان وابسته به دربار عباسی از علاقمندان به تاریخ پنهان مانده است.مورخانی كه روابط بسیار حسنه با دربار عباسیان ، خلافت هارون و مأمون و معتصم داشتند ، با دریافت انعام و جوائز فراوان سعی داشتند حقایق را آنگونه كه هست وارونه نشان دهند تاجائیكه خلفای عباسی چون مأمون و معتصم را حامی دین و مذهب انگاشته و مردانی رئوف و مردمدار قامداد نمایند و در مقابل، دلاوران ایرانی را انسانهای بیرحم و ستمگر و خونریز به تصویر كشند.»
نقش بابك به عنوان قهرمان آزادی در اوج اختناق و خفقان در موقع حاكمیت اعراب متظاهر به اسلام (اسلام دروغین ) و اعقاب ساسانیان ، حكومت از دست رفته و عقدهای ، برای تاریخ و حق و حقیقت ، غیر قابل انگار است . بابك از آنگونه شخصیتهاست كه تاریخ مانند او را كمتر و در برههای از زمان به خود میبیند . بهروز خاماچی مینویسد :« در میان مردان بزرگ و برجستهای كه از پی استقلال ایران در عهد خلفای ستمگر عباسی برخاستهاندچهرة بابك از حیث مردانگیهای بسیار ودلاوری شگفتآور و سرسخخـٌٌٌُُّّّّّّّانِِِِِِِ تٍٍٍٍٍـاٌٌٌٌُُُیّّّْْْْْْفـــاسٌٌٌٌٌٌُُّّّّّّّّـــیٍٍٍٍٍٍٍ:
تی و پایداریها و استواری بیمانند ، جایگاه رفیعی دارد ، خاصه اگر روزهای مرگ و یا قتل فجیع وی را در آخرین دقایق زندگی به آنها بافزاییم كه چه مصائب و عذاب جانفرسائی را متحمل گردید و همچنان و همچنان ، گردن به غرور و سرافراز داشت ، شاید بتوان گفت در این خصوص كسی از قهرمانان ایران را یارای برابری با وی نیست . درنتیجه میتوان گفت كه بابك از همة آن سرداران بزرگ ، بزرگتر و لایقتر بوده است.»

دكتر علی شریعتی مینویسد : «برای تحلیل روانشناختی بابك باید دید بابك در كدامین محیط تربیت و نشو ونما یافته و عوامل تأثیر گذار در منش و رفتار و روحیة بابك در كدامین عناصر بودهاند. از عوامل تأثیر بخش و تحولآفرینی میتوان به كسانی چون عبدالله پدر بابك ، مادر بابك و جاویدان ، رهبر نخستین خرمدینان و سلمان و شبل دوستان نزدیك پدر بابك كه همواره راهنما و مشوقش بودهاند اشاره نمود.»
در مورد افكار تأثیر گذار در روحیة بابك ، بهروز خاماچی و رحیم رئیسنیا مینویسد : «مادر بابك روزی شمشیر پدرش را به او و برادرش نشان داد و گفت فرزندانم ! پدر شما یك روغن فروش ساده نبود . او یك بهادر بود ،او در روی شمشیر چنین نوشته بود : « ای جوانمرد اگر شمشیر را در خلاف خواهی كرد بهتر است كه دست به قبضهاش نبری .در روزگاران عباسیان، بیچشم میتوان زندگی كرد ، اما بیشمشیر هرگز!»
بعد از مرگ جاویدان هست كه با وصیت خود رهبری خرمیان به بابك میرسد . دكتر عبدالحسین زرینكوب در این باره مینویسد :«بابك فقط سرداری دلیر و هوشمند بود كه مدتها شورشها و آشوبهای مزدكیان و خرمیان را رهبری كرد. در این كار وی نیز جانشین جاویدان بود كه از رؤسای خرمیة آذربایجان محسوب میشد.» مینویسند كه بعد از مرگ جاویدان زن او با خرمیان چنین گفت كه : « جاویدان بابك را خلیفة خود كرده است و اهل این نواحی را به پیروی او وصیت كرده و شما را وعده داده است كه با دست او فتح و ظفر یابید .» و دوباره مینویسند : « در آذربایجان وضع دیگر گونهبود جاودان بیسهل و بابك آئین خرمدینان را تازه كرده بودند و این شورش خرمدینان در آنجا نه فقط عربها و دستگاه خلفا را تهدید میكرد ،بلكه برای شاهزادگان و امیران ایرانی نیز كه همواره به بهانة دین زرتشت ، مردم را بر ضد عربان و نفع خویش فراز میآوردند خطر بزرگی بود.این آئین خرمی كه ظاهراً بازماندة دین مزدك بود و هنوز در گرگان و دیلمان و آذربایجان و ارمنستان و همدان و دینور و ری و اصفهان عدة بسیاری از پیروان آن وجود داشتند ، با اندیشة دهقانزادگان و امیرزادگان جهانجوی ، كه خواب احیای دولت ساسانی را میدیدند سازگار نبود. بدین جهت بود كه اشراف و بزرگان ایرانی نیز در خفه كردن و فرونشاندن این نهضت با خلیفة عباسی همداستان بودند چنانكه برای مبارزه با این خطر ، این ایرانیان كه خود از عربان نفرت شدید داشتند در دوستی با دشمنان دیرین خویش لحظهای تردید نكردند.عبث نیست كه افشین شاهزادة اشروسنه فرمان خلیفه را در قلع و قمع خرمدینان به جان پذیرا شد و هم بدین جهت بود كه از شاهزادگان طبرستان ، جز مازیار كسی به یلری بابك برنخاست و او نیز جز وعده و نوید یاری دیگری به بابك نكرد.»
مدتها بود كه خرمدینان بر ضد تازیان برخاسته بودند اما قبل از ظهور بابك ، كار خرمدینان هرگز كاری دشوار و خطرناك تلقی نشده بود. خرمدینان ظاهراً باقیماندة مزدك بوندن كه از قهر و سخط انوشیروان جسته بودند و پرویز و جانشینانش نیز چنان سرگرم گرفتلریهای خویش گردیده بودند كه از قلع و قمع آنها غافل مانده بودند .بدین گونه بود كه بابك در سال 200 هجری به نام آئین خرمدینان و برای نهضت جاویدان مزدكی برخاست . به زودی پیروان او بسیار شدند و عدة زیادی از كشاورزان و روسائیان به یاری او برخاستند.
بدین ترتیب بابك توانسته بود دیلمان و دوطرف رود ارس یعنی آذربایجان و ارمنستان را تحت حاكمیت خود درآورد . ابومنصور بغدادی در كتاب الفرق بین الفرق مینویسد :« شمارة پیروان بابك از مردم آذربایجان و دیلمانی كه به او پیوسته بودند به سیصدهزار تن میرسید .» بهروز خاماچی مینویسد : « بدین ترتیب بود كه بابك خرمی موفق شد علاوه بر بیست هزار نفر جنگاور سوار ، بیست هزار نفر جنگجوی پیادة شمشیرزن و زوبین افكن آمادة كارزار بنماید.بابك برای مقابله با خلیفة ستمگر عباسی و تجهیز سپاه خود و آمادگی برای جنگهای آینده به فكر وحدت قبایل و طوائف آذربایجانی افتاد و مردان ورزیده و سرسختی را وارد سپاه خود كرد ، آنگاه چون دریافته بودكه مردم دیلمان شجاعترین و جسورترین جنگاوران شمال ایران هستند لذا برای جلب مردان آن سامان ، خود به سرزمین دیلمان رهسپار شد و این توفیق را در سرزمین دیلمستان بدست آورد كه افراد ارزشمندی را از میان مردم بیباك و متهور آن اقلیم به سوی آذربایجان گسیل دارد تا سپاهیان جنگجوی او را تقویت نمایند.»
ناصر نجمی مینویسد :« بابك پس از انجام این مهم به طبرستان شتافت و در آنجا با مازیار فرزند قارنخـٌٌٌُُّّّّّّّانِِِِِِِ تٍٍٍٍٍـاٌٌٌٌُُُیّّّْْْْْْفـــاسٌٌٌٌٌٌُُّّّّّّّّـــیٍٍٍٍٍٍٍ:
كه او نیز از پی جنگ و ستیز با تازیان برخاسته بود ملاقاتی پرشور به عمل آورد و هر دو دلاور هم پیمان گردیدند كه در رزم با اشغالگران و تازیان نژادپرست هرگز پای سست نگردانند، همت و كوشش از دست ندهند و به پایمردی و دلیری تا روز رهائی شمال و غرب ایران از پای ننشینند . لیكن این پیمان از طرف مازیار در حدسخن باقیماند و به آن عمل نشد .
بابك در سالهای 204 و 211 به سختترین و خونین ترین جنگها برعلیه سپاهیان مأمون خلیفة عباسی دست یازید . بابك در مدت 22 سال توانسته بود 7 بار لشگر مجهز خلیفة عباسی را كه میدان جنگ در داخل آذربایجان بود و در پای قلعه ، متلاشی كرده و درهم بكوبد و شكست سنگینی را متحمل آنان گرداند . ناگفته نماند كه بابك همزمان با امام هشتم علیبنموسیالرضا علیالسلام بوده و ملاقاتی نیز با امام داشته و دست بیعت با امام داده و امام رضا (ع) نیز لقب ذوالیمین به وی داده است.

دكتر علی شریعتی در مورد بابك چه زیبا نوشته است :« وقتی شرح حال بابك را میخونیم میبینیم تمام تهمتهائی كه به او میزنند و فشحهائی كه میدهند (مانند آدم بیسر و پائی است ، پدرش فلان كاره است.)نشان میدهد كه با یك بابك از طبقة پائین است و از این موضوع فهمیده میشود كه علت مقاومت بابك و مقاومتهای دیگران متفاوت است .زیرا بابك موقعیت خانوادگی مهمی نداشته كه از دست داده باشد ، قیام بابك درستترین و انسانیترین قیام علیه خلافت است و برای همین است كه بزرگترین مقاومتها را بابك علیه خلافت داشت . از میان رهبران دو قرن اسلامی ، بابك تنها شخصیتی است كه از میان تودة مردم برخاسته است.» شریعتی علت گرویدن بابك به دین مزدكی را نیز وابستگی طبقاتی بابك میداند . امكان نداشت كه شخصیتهای دیگر به مزدك بگروند ، چه از طبقة اشرافی بودند و بابك كه از طبقة اشراف بری بود خود به خود به مزدك گروید . اما این مزدك چه كسی بود ؟ به نظر شریعتی او مردی بود كه 1400 سال پیش از ماركس و پیش از آنكه صنعت و تولید جمعی و ماشین بخار پدید آید همة نعمتهای زندگی را از زندان تنگ مالكیت فردی آزاد كرد و با زن اندوزی و رزاندوزی طبقة خسرو ، موبد پیكاری را آغاز كرد كه یكی از صحنههایش باغ شهادت بود . باغ هولناكی كه در آن بیست هزار مزدكی عدالتخواه از سر در خاك غرس شده بودند . این درختان مقدس كه در اسلام به بار نشست و ثمرهاش را تشیع انقلاب علوی چید.
مقدسی دربارة مزدكیان و اعتقاداتشان مینویسد : «از ریختن خون ، جز در هنگامیكه علم طغیان برافرازند خودداری میكنند .به پاكیزگی بسیار مقیدند . با نرمی و نكوكاری با مردم دیگر در میآمیزند و اشتراك زنان را با رضایت خود آنها جایز میدانند.
بلاخره پس از 22سال قیام غیرتمندانه و شجاعانة بابك ، با خیانت و دسیسةسماط ارمنی و با كینة افشین ، این قهرمان آزادی اسیر گشته و به خلیفة عباسی تحویل داده میشود. خلیفه ابتدا پیشنهاد سرداری در لشگر خود را به بابك میدهد ولی بابك مرگ را قبول میكند و هرگز زیر بار ننگ نمیرود .خلیفه برای اینكه خود را حق نشان دهد در دربار خود خطاب به بابك چنین میگوید : «شنیدهام كه تو حرامهای خدا را حلال كردهای و بر آن بودهای كه سرزمین خلافت را غصب كنی ؟! » بابك در جواب به خلیفة عباسی چنین میگوید : « هر كس را مادرش هر جا به دنیا آورد مال اوست . سرزمین اوست . وطن اوست .غاصب كسی است كه فرسخها را زیر پا گذارد و با قشون و سلاح بر سر مردم بیدفاع یورش آورده و دسترنج مردم زحمتكش را غارت كند و زندگی را در كامشان تلخ سازد. غاصب كسانی هستند كه اندیشمندان ملتها را میربایند ،غاصب كسانی هستند كه بر كشتگاه مردم اسب میتازانند. مردم را اسیر میگیرند ، مردان را چون حیوان به بیگاری وا میدارند ، زنان شوهردار را میفروشند ، دختران را بیعصمت میكنند، در حرمسرای خلیفه زنان و دختران و رامشگر و رقاصه وجود دارد . حرمسرای این مردان كه در اینجا جمعند ، موج میزند از دختران و زنانی كه روزی برای خود زندگی آزادی داشتهاند.»
بعد از كشتن بابك نوبت به افشین مزدور میرسد.آخرین جملة معتصم كه آخرش نیز خورده شد ، آتش درون افشین انداخت . معتصم سخنانی را كه از روی مصلحت فروخورده بود مروری كرد « آن افشین خائن را هم كه در آرزوی تجزیه قلمرو خلافت من باشد ، خود به سزایش خواهم رساند ، كه هنوز خواب شاهنشاهی ساسانی را میبیند ، پدران من این خلافت را آسان بدست نیاوردهاند كه پسرانشان آسان از دست بدهند . برای حفظ هر ولایتی اگر لازم آید ، جویهای خون به راه میاندازم و با شمشیر دمشق، سرها از تن مخالفان جدا میكنم !»آتش و تلاطم افشین بعد از نگاه شبهه آمیز و كنایهبار ، تصور ناپذیر بود . هرچه تغلا میكرد كه گردنش را از كندة دژخیم خلیفه دور گرداند ، نمیتوانست «كاشكی شرط بابك را میپذیرفتم ، حیف از او ، بزرگا مرد ! استوار و پرصلابت همچون صخرههای بذ و سرافراز مانند كوههای سر به فلك كشیدة آذربایجان!… ای سراب آرزوها تف بر شما ! ای رقیبان، نفرین بر شخـٌٌٌُُّّّّّّّانِِِِِِِ تٍٍٍٍٍـاٌٌٌٌُُُیّّّْْْْْْفـــاسٌٌٌٌٌٌُُّّّّّّّّـــیٍٍٍٍٍٍٍ:
ما ، نفرین بر شما ، ای رقیبان !نفرین بر من ، نفرین بر افشین ……وای كه در دریای خونی كه خود ریخته ام غرق خواهم شد … وای برمن ! فریاد از این پیروزی بیشكوه ،فریاد از این شكست آرزو سوز.»

دكتر علی شریعتی مینویسد :«ابومسلم و بعد از اوخونخواهان او باشعار اسلام منهای عرب قیام كردند و توده برای رسیدن به آن دو هدف دنبال اینها راه افتادند اما نتیجه چه شد ، سازش این قهرمانان ( طاهریان ، سامانیان ، آل زیار ، مردآویج ، وشمگیریان ، افشین ، مازیار ، اسپهبدان طبرستان و غیره ) با خلافت . توده ناگهان چشم باز كرد و دید كه این قهرمانان همان حكام محلی پیش از اسلام بودند كه اسلام قدرت را از خانوادةشان باز گرفته بود و قیامشان نه برای مردم و نه برای ملیت بلكه برای بدست آوردن حكومت محلی و ملی بود و این قهرمانان ملی ، فرزندان نامشروع این دو اشرافیت ، اشراف عرب و ایرانی بودند و از این قهرمانان ملی فقط بابك راست میگفت كه دیدیم همین قهرمانان ملی یعنی اشراف قدیمی ایرانی او را گرفتند و در پای خلیفه ذبحش كردند.»
بدین ترتیب پیشگوئی در مورد تركان صورت گرفته است كه به احتمال قوی هم مربوط به قیام بابك و تركان آذربایجان و دیلمیان و هم آخر زمان را شامل میشود بدین صورت كه در كتاب نشانههای ظهور او اثر حاج شیخ محمد خادمی شیرازی و غیبت نعمانی ابن زینب چنین آورده میشود : در حدیث لوح حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها پس از بیان ویژگیهای ائمه معصومین (ع) نوبت به حضرت بقیه الله (ع) میرسد . خداوند میفرماید : بعد از امام حسن عسگری (ع) دین خود را بوسیلة فرزندش كه رحمت واسعه برای جهانیان است كامل میگردانم .نشانه های غیبت حضرتش این است : اولیا و بندگان صالح من به خاطر ستمگران در زمان غیبت او در ذلت بسر میبرند و سرهای بریدة آنها را بعنوان تحفه برای یكدیگر میفرستند .چنانچه سرهای ترك و دیلم را پیشكش یكدیگر میكردند.بندگان و اولیای مرا میكشند و مرعوب دشمنان باشند.اینها در حقیقت ، دوستان منند و بوسیلة آنها انواع بلاها و فتنه های كور و تاریك را از مردم دفع میكنم و زلزلهها را به بركت وجود انها برمی دارم . بر آنها بار درودها و رحمت پروردگارشان و آنهاهستند هدایت یافتگان .
و روایت فوق و كلمات ترك و دیلم و پیشكش سرهای آنها با قیام و مظلومانه به شهادت رسیدن بابك مطابقت مینماید . بنابر این طبق گفتههای بالا بابك (حسن) را میتوان قهرمان آزادی به حساب آورد و مكان قیامش یعنی (بابك قالاسی ) را به عنوان مكانی برای اعتراض حقوق از دست رفتة تركان آذربایجان قبول كرد و به حساب آورد و فیلمی كه در جمهوری آذر بایجان در مورد قیام بابك ساخته شده است نمیتواند هویت بابك را به طور كامل آشكار سازد و مقام بابك بالاتر از قضاوتها و برداشتهای ما میباشد و ما نبایدطبق قضاوتهای دیگران و بخاطر پارهای مسائل سیاسی جهد در تخریب بهترین شخصیت تاریخی خودمان باشیم و آنهایی كه دانسته و ندانسته تهمتهایی به قهرمان ملی تركان آذربایجان و كل ایران زده اند جزای آنها در پیشگاه احكم الحاكمین محفوظ خواهد بود و از آن هیچ خلاصی نخواهند داشت.
 

No comments:

Post a Comment

در حسرت سنت روشنفکری ملل قبل از سرکوب توسط کودتاچیان

 در حسرت سنت روشنفکری ملل قبل از سرکوب توسط کودتاچیان https://youtu.be/Rw7VQVAIMAU?si=B_nulJvCDnyIaojl ممالک محروسه قاجار روشنفکران و رهبران...