من و تو سیاهفکریم تا روشنفکر!


انصافعلی هدایت
تورنتو-کانادا
سپتامبر 20
2016
hedayat222@yahoo.com

نه جناب دوست گرامی! 
ما در همه یکصد سال گذشته بعد از پالانی ها، تسلیم اراده دیکتاتورهای تاجدار و عمامه دار شده ایم و ملل خودمان را به بیراهه ها برده ایم. 
چرا "ما" می گویم؟
چون، من و شما و امثال ما، خود را روشنفکران و نویسندگان، پیشروان، روزنامه نگارن، سیاستمداران، فعالان مدنی، فعالان سیاسی، تحصیل کرده، دانشگاه دیده، غرب رفته، دارای درک و شعور، دلسوز به حال ملت و ... می دانیم و می خواهیم، ملل منطقه را از گرداب عقب ماندگی بیرون آوریم.
 اما با گذشت بیش از یک قران از جریان اصلاح طلبانه مشروطه، ما هنوز به اهداف و خواست های مشروطه و مشروطه طلبان که در قانون اساسی (نه متمم) آن گنجانده شده است، نرسده ایم. 
چرا؟ 
چون، تسلیم موج سازی های دیکتاتورها شده ایم. دیکتاتورها برای پنهان کردن واقعیت های سیاسی، اجتماعی و نادیده انگاشتن مردم و اراده و خواست هایشان، موج هایی مصنوعی ساخته اند.
 ما فریب آن موج های مصنوعی را خورده ایم. دورتر از نوک دماغمان را ندیده ایم. دیکتاتورها، ما را سوار آن  موج ها کرده اند. ما هم به عنوان ملزمه روشنفکریمان، با امواج مصنوعی دیکتاتور ساخته، مشغول شده ایم و باور کرده ایم که دیکتاتورها، جامعه ما را به "دروازه های تمدن" خواهند برد. 
برده اند و با زور، لباسمان را (زن و مرد)، کفشمان را، کلاهمان را، شلیته یمان را، فرهنگمان را، زبانمان را، تاریخمان را، کیستی مانرا و ... از تن و وجودمان در آورده اند و چیزی که دیکتاتوری پالانی و ملایی می خواسته، بر تن ما کرده اند اما  از دروازه های تمدن وارد نشده ایم.
چرا؟
چون تو، من و امثال ما که خود را بخشی از سیستم روشنفکری می دانستیم و می دانیم، ملت را به در پی واقعیت هایی که ملتمان می خواست، نبرده ایم بلکه در پی امواج مصنوعی حاکمیت ساخته برده و فریب شان داده ایم. 
من و تو پاره ای از کل "سیستم فریب" دیکتاتورها شده ایم اما خودمان در جهل و نا آگاهی مانده ایم و نفهمیده ایم که بخشی از آن سیستم فریب ملت و تغییر مسیر جامعه از اراده ملت، به اراده دیکتاتوری شده ایم. 
برای همین من و تو سیاهفکریم تا روشنفکر!
لذا، باز هم مانند دوران بعد از مشروطه، راه را بخطا نرویم. 
اگر می خواهیم مانند منطقه، در آتش جنگ داخلی و میان ملل نسوزیم، باید قبل از همه چیز، به "انسان به ما هو انسان" یا همان "هیومنیزیم" و به اراده انسانی و خواست های انسانی، انسان هایمان احترام بگذاریم. (در این مسیر، قدم اول آن است که قبول کنیم، اگر ایرانی وجود دارد، کشوری کثیر المله با زبان ها، تاریخ، فرهنگ، تمدن و نژادهای مختلف است و بر انکار واقعیت های اجتماعی نکوشیم)
 انسان ها و خواست های انسان ها را در اولویت نگرش و سیاست های خودمان قرار دهیم، نه خاک ایران (عیران) منهای انسان های تورک، عرب، بلوچ، تورکمن، کورد، گیلک، مازنی، لری، و ... را. 
اگر تورک آزربایجانی را "آذری" بنامیم و به این نگرش ایدئولوژیک ضد تورک خودتان اصرار ورزیم، تورک آزربایجانی چاره ای جز ... نخواهد داشت و عیران محکوم به سوختن در آتش خواهد بود.
اگر زبان تورکی انسان تورک آزربایجانی درهمه گوشه و کنار آن جغرافیا، رسمی، آموزشی و اداری نشود، عیران محکوم به سوختن در آتش خواهد بود.
اگر آموزش زبان های مادری از بدو تولد تا پایان تخصص های دانشگاهی برسمیت شناخته نشود، عیران محکوم به سوختن در آتش خواهد بود.
اگر برای از بین بردن ظلم های مضاعفی که از 1299 شمسی و با آغاز دیکتاتوری رضا پالانی (پهلوی) تا کنون با حمایت شما و من دوام داشته، اقدام نکنیم، عیران محکوم به سوختن در آتش خواهد بود.
اگر خواست یک قوم مسلط "فارث" بر ملل دیگر، ارجح باشد، به حال و روز کنونی  سوریه، عراق، لیبی، مصر، افغانستان، و ... حسرت خواهیم خورد. 
چرا؟
چون، انسان از نظر شما، فقط "فارس" است و دیگران انسان و دارای اراده و خواست انسانی نیستند. 
این جهان بینی، منطقه را تا به کجا می برد؟ 
صلح یا خونریزی؟




Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر