می
توان ادعا کرد که انقلاب 1357 از آذربایجان و از تبریز آغاز شد. در آن
زمان، حکومت شاهنشاهی پهلوی، هم در عرصه داخلی و هم در سطح جهانی، بسیار
مستحکم دیده می شد. هیچ کس، قدرت و تحلیلگری باور نمی کرد که ایالتی در غرب
ایران، علم عصیان بدست بگیرد و کار را بجایی برساند که چنان حاکمیت قدر
قدرتی، از اریکه، بزیر کشیده شود اما بر خلاف همه محاسبات تحلیلگران، شد.
شاید
در آن روزگار، سیاستمداران حرفه ای و تحلیلگران، به ریش مردم آذربایجان می
خندیدند که سیاست و شرایط داخلی و بین المللی را نمی فهمند و بسبب عدم
شناخت وضعیت موجود، به خیابان ها آمده و با شاهی چنان مستبد و قدرتمند،
مبارزه می کنند.
شاید
می گفتند: سرانجام این عصیان تورک ها، جز انبوه کشته ها، چیزی نخواهد داشت
و به شکستی دوباره بدل خواهد شد و به حوادث فراموش شده تاریخ خواهد پیوست.
اما
آذربایجان، از یک فرصت بدست آمده تاریخی و استثنایی استفاده کرد و با به
میدان آمدن دیگر ملت ها، انقلاب شد و بساط شاهنشاهی را بست و برای همیشه هم
بست.
استفاده
از این نوع فرصت های تاریخی، به تیز هوشی و فراست جمعی و اجتماعی نیازمند
است و مخالف مصلت اندیشی های سیاستمداران حرفه ای ها و تحلیلگران پروفشنال
ست.
این
نوع فرصت های تاریخی، در انبان ها یافت نمی شوند که هر زمانی که جمعی
اراده کرد، دست در توبره کرده و مشتی فرصت تاریخی بیرون آورده و تاریخ را
نوشت بلکه باید تاریخ را با استفاده از فرصت های پیش آمده و کوتاه مدت،
ساخت و با اراده و آگاهانه هم ساخت.
گاهی
هم، ملت ها در اثر سستی و رخوت، می توانند از فرصت های تاریخی که دیگران و
شرایط زمانی و مکانی خلق کرده اند، استفاده نکرده و تاریخ را عوض نکنند.
هیچ
سلسه، حکومت و خاندانی در تاریخ، جای خود را به سلسله و خاندان دیگری
نداده است، مگر آن که ملت هایی از فرصت های پیش آمده استفاده کرده اند.
فرصت هایی که خاندان و سلسله حاکم را در وضیت و شرایط دشوار و سخت قرار
داده و با دشمن داخلی یا خارجی، و یا ضعف اداری و اقتصادی و نبود مشروعیت
در میان عموم مردم مواجه ساخته است.
همیشه،
حاکمیت ها برای ماندن و رفتن، در یک یا چند جبهه می جنگیدند و توان نداشته
اند که در عین زمان، در جبهه جدیدی هم به مقابله برخیزند.
این
جبهه ها می توانند، داخلی یا خارجی باشند. می توانند، جنگ و نبرد مسلحانه،
یا عدم توازن قوا (فیزیکی یا روانی) و اقتصادی، در سطح بین المللی
باشند. بلوک شرق، در نبود توان اقتصادی و ضعف در توازن اقتصاد داخلی با
خارجی و تمایل مردم به سبک زندگی غربی از هم پاشید. شاه ایران هم در نبود
خواست ملت ها و نبود مشروعیت از بین رفت.
در
این روزگار، میدان های سیاست در اطراف ایران بسیار تغییر کرده اند. شاید
ایرانی های وطن پرست، نژادپرست و ضد حقوق ملل فیر فارس نخواهند این تغییرات
را دیده و خود را با آن ها هماهنگ سازند و با تن در دادن به تغییرهایی که
تاریخ و جامعه به ایران تحمیل خواهد کرد، راه از هم پاشیدن ایران را هموار
خواهند کرد. همان طور که روسیه و بلوک شرق از هم پاشید.
بهار
عربی، کار تاریخی خود در منطقه را انجام داده و به طور ریشه ای، سیاست و
جغرافیای منطقه و توازن قوا در خاورمیانه را بهم زده است. تغییرات عمیقی در
منطقه ایجاد شده و این تغییرات در حال شکوفایی و توسعه هستند.
در
کنار بهار عربی، افغانستان، فدرالی شده و زبان های ملل ساکن در آن، بطور
یکسان، رسمی و مورد احترام قرا گرفته اند تا بتوانند مرزهای افغانسان واحد
را نگه دارند.
عراق
هم این پروسه را طی کرده است. علاوه بر رژیم فدرالی، زبان های رسمی و
آموزشی و اداری آن به 4-5 زبان افزایش یافته است تا از تجزیه عراق به
کشورهایی با زبان ها و نژادهای مختلف جلوگیری شود.
یمن
عربی در جنوب هم دستخوش تغییرات سیاسی آرام شد و فدرالیزم را به عنوان
پایه سیاست اداره یمن پذیرفت و یمن را نه تنها از خطر تجزیه بلکه از دایره
خطر دخالت های دایمی ایران، بیرون برد.
در
ایران کنونی، ملت های بسیار زیادی زندگی می کنند. همه این ملت ها، از
حکومت مرکزی به دلایلی ناراضی هستند و خود را مستعمره ایران و تحقیر شده
فارس ها می بینند.
روشنفکران
و پیشروان این ملت ها، رابطه ایران و ملت خودشان را رابطه استعمار و
مستعمره می بینند و برای رهایی ملت هایشان، مبارزه می کنند. ممکن است فارس
های سیاست زده، موافق با خواست و تمایل این ملت ها باشند یا آن ملت ها و
خواست هایشان را منکر شوند. انکار و نادیده گرفتن موضوع، فرق چندانی در
معادله روی میز سیاست و واقعیت ایران نخواهد کرد.
دلایل
گریز از مرکز ملت های پیرامونی در ایران، چندان هم متفاوت نیستند: عقب نگه
داشته شدگی اقتصادی، زبانی، آموزشی، فرهنگی، اجتماعی، رفاهی، تحصیل به
زبان مادری، تحمیل زبان فارسی به آنان، تحمیل دین رسمی، تحمیل سیاست های
نژادپرستانه و یک طرفه و به نفع فارس ها و به زیان دیگر ملل تورک، عرب،
بلوچ، ترکمن، کرد و ... از جمله علل گریز از مرکز هستند.
این
ملل بعد از حدود یک قرن اختناق و شرایط نامساعد، دوباره، خود و هویت
خودشان را شناخته اند و برای بازگشت به خود تلاش می کنند. فرزندانشان، در
مبارزه ای علنی در داخل یا خارج، پنجه نرم می کنند. این ها واقعیت و معادله
هایی هستند که با انکار فارس ها و ایرانگرایان، تغییر نمی کنند.
اما
مسئله در این است که آیا این ملل ناراضی، می توانند از فرصت هایی که خود
دشمن (فارس ها) می سازند یا دشمن خارجی ایران می سازد، بهره برگیرند و
ایران را ویران کنند و کشورهای خود را بر اساس خواست و اراده خودشان تاسیس
کنند؟
یکی
از این فرصت ها که ایران را در لبه سقوط قرار داد و این ملت ها آن را از
دست دادند، مجادله ایران در جبهه خارجی و با غربی ها بود.
ایران
در این جهه، بطور وحشتناکی در زیر تحریم های بی سابقه بین المللی قرار
داشت و توان اداره ممالک را نداشت. خطر چنان تهدیدش کرده بود که راه رهایی
از سقوط را در سازش و نوشیدن جام زهری که خمینی نوشیده بود، دید.
فرصت
تاریخی دیگر، رویا رویی داخلی سبزها و حاکمیت بود که شرایط بسیار مناسبی
را برای ملت ها مهیا کرده بود تا بقچه فارس ها و ایران را بپیچند و برای
همیشه به تاریخ بسپارند اما این ملت ها، از این فرصت تاریخی هم استفاده
نکردند.
اکنون
فرصت مهمی در پیش روی ملل تحت ستم ایران نیست یا اگر هم فرصتی هست، چندان
قدرتمند نیست که توانایی برهم زدن معادله سیاست در ایران را داشته باشد.
ولی به هر حال، هنوز هم ایران با تحریم های بین المللی، با مخالفت های بین
المللی، با موضوع نقض گسترده حقوق بشر، با موضوع حمایت از تروریسم اسلامی
در سطح بین المللی و با افزایش مخالفت ملل تورک، عرب، بلوچ، ترکمن، و ...
در داخل، ضعف اقتصادی درونی، بیکاری گسترده، نارضایتی عمومی حتی در میان
خود فارس ها، نارضایتی کارگران، گسترش تقاضا برای آموزش زبان های مادری و
مخالفت های علنی با آموزش زبان های مادری، و ... پیروزی تیم تراختور
آذربایجان و کسب جام حذفی، اعتراض لرها و درگیری میان لرها و فارس ها
(دلیلش مهم نست، خود بحران مهم است) و ... شرایط را هنوز هم برای استفاده
از فرصت ها آماده نگه داشته اند و ممکن است که ملل غیر فارس و تحت ستم
بتوانند از این فرست تاریخی استفاده کنند.
شاید
مانند 1357 لازم باشد که ملتی با استفاده از شرایط موجود داخلی و بین
المللی جرقه انقلاب را زده و مسیر فروپاشی ایران را هموار کند.
2014-02-19
انصافعلی هدایت
Comments
Post a Comment