دوستی پرسیده است:
در کتابهای قدیمی، از کلمههایی چون ایران، ایرانی، پارس، شاهان ایرانی، شاه پارس و ... استفاده شده است.
یا در همان منابع، در باره تاریخ دقیق تولد یا مرگ، یا آغاز شاهی و آغاز پیغمبری افراد، تخمینهایی با فاصله چند ساله وجود دارد.
آیا همه نویسندگان و تاریخنگاران چنین کتاب هایی خائن هستند و نباید به نوشتههای آنها اعتماد کرد؟
پاسخ:
بخشی از آنچه تاریخ و تاریخنگاری را به زیر سوال می برد، نرم افزاری و محتوایی و بخش دیگر هم سخت افزاری یا مادی است.
در بخش محتوایی:
در دوره ای که سرزمینی، حکومتی، سلسلهای، به نام ایران یا پارس وجود نداشته است، استفاده از کلمات ایران، ایرانی، پارس، پارسی و ... برای توصیف فرد، سرزمین، تاریخ و ... تحریف و دروغ محسوب می شود.
در چنین حالتی، یا آن تاریخنگاران دروغ نوشتهاند یا در صد سال اخیر، در آن کتابها دست برده شده و متن آنها را با توجه به نیازهای تازه، برای تهیه مستندات جدید، در ترجمه و تصحیح آنها، دستکاری کرده و تغییر داده اند.
اگر در منابع تاریخی، در تعیین تاریخ دقیق تولد، آغاز شاهی و شروع پغیمبری یا مرگ هر فرد مهم، تردیدی وجود داشته و چند تخمین با فاصله چندین سال وجود داشته باشد، نمی توان به آن کتابهای تاریخی و نوشتههای تاریخی آنها اعتماد کرد.
چرا که مهمترین لحظات زندگی یک شاه، پیغمبر یا امام، روز آغاز شاهی یا پیغمبری و همچنین روز مرگ اوست.
پیروان یک پیغمبر یا شاه، اگر هم در روز تولد و گمنامی او، شک داشته باشند، نمی توانند، در روز، ماه و سال آغاز شاهی یا پیغمبری و همچنین در روز مرگ آنها و محل دفنشان، تردید تاریخی داشته باشند.
چطور می توان باور کرد که یک تاریخ نویس، در باره سخنان و رفتار محرمانه یک شاه، پیغمبر، اطلاعات بسیار زیادی از جزئیات زندگی وی ارائه کرده باشد اما از روز دقیق آغاز شاهی و روز دقیق مرگ او با تردید چند ساله سخن بگوید؟
چطور ممکن است که تاریخنگاران، از محل تولد و مرگ آنها، آن هم در اوج شناخته شدنشان، اطلاعات دقیقی نداشته باشند؟ یا در تعیین دقیق محل دفن آنها، شک و تردید وجود داشته باشد؟
قطعا، نمیتوان به چنین کتابهای داستانی، خیالی- تاریخی اعتماد کرد.
چطور ممکن است که در تاریخ مرگ شاهان فارس، دانشمندان مشهور، امامها، پیغمبرها و ... بین دو تا پنجاه سال (حتی بیشتر) اختلاف باشد؟
گاهی تخمینها، در باره تاسیس سلسلهها، به چند قرن میرسد.
در حالی که آنها، افراد گمنامی نبودند که مرگشان در خفا رخ داده باشد یا در خفا دفن شده باشند؟
چطور ممکن است که حضرت علی در کوفه ترور شده اما در نجف دفن شده باشد؟
چطور ممکن است که تاریخ و محل دقیق دفن دختر پیغمبر اسلام نامعلوم باشد؟
چطور ممکن است، دهها هزار مسلمان ندانند که معراج رسول الله، در چه روزی بوده است؟
سوالهای سخت افزاری در باره کتابهای قدیمی:
در زمانی که کاغذ نبود یا بسیار گران بود، نمی توان انتظار داشت که کتابهای قطور چند هزار صفحهای، با توصیفها و جزئیات فراوان نوشته شده باشد یا در سفر نوشته و حمل بشود.
برای مثال، گفته شده که فردوسی، مرد فقیر و کشاورز روستایی بوده که از گرسنگی مرده است.
چنین فردی، چگونه می توانسته به اطلاعات تاریخی، بدون کتاب تاریخی و کتابخانه دسترسی داشته باشد و بنویسد؟
فردوسی فقیر، شاهنامه، با چند هزار صفحه را بر روی چه نوع ماده ای نوشته است؟
در تاریخ کتابت، مواد مورد استفاده برای نوشتن، خشت و گل خام یا پخته، پاپیروس یا کاغذ چینی، پوست حیوانات یا چوب بوده است؟
فردوسی، تاریخنگاران و مفسران دینی و جمع کنندکان احادیث، کتابهایشان را روی کدام یک از آن سختافزارها نوشته اند؟
اگر روی خشت و گل نوشته باشند، حجم آنها به صدها تن خواهد رسید و در جنگها از بین نخواهد رفت.
کاغذ در آن مقطع تاریخی، مثل طلا و جزو کالاهای بسیار گرانقیمت و لوکس بوده است. همه افراد هم از این گرانی و لوکس بودن کاغذ مطلع بوده اند. کسی آن را نمی سوزاند.
از طرف دیگر، کلفتی هر برگ کاغذ، به چند میلیمتر می رسیده است.
در این صورت، باید ارتفاع و وزن مجموع برگهای شاهنامه و دیگر کتابهای تاریخی، تفسیر، احادیث، به چندین متر و چند تن میرسید.
امثال فردوسی، برای خرید و نگهداری چنان حجمی از کالای لوکس و گران، به یک خزانه نیاز داشتند.
خود کاغذ، ثروت لوکسی بوده که هیچ انسانی آن را آتش نمیزد. حتی در جنگها هم از بین نمی برد.
چرا که در جنگها، حنگاورن هم اشیاء قیمتی و لوکس را از بین نمی بردند بلکه غارت کرده و می فروختند.
اگر شاهنامه، تواریخ و دیگر کتابها، روی پوست حیوانات نوشته شده باشند، هرکدام آنها، به پوست هزاران حیوان نیاز دارد که خریدن آنها، به یک خزانه نیاز است.
نگهداری پوست حیوان هم به اندازه کاغذ، مشکل و پر هزینه است.
پوست هم مانند کاغذ، در جنگها غارت می شده، تا فروخته شود یا از آن ها استفاده شخصی بشود.
از طرف دیگر، در همه تاریخ، «خط» مقدس و مورد احترام بوده است. گرچه، در آن مقطع تاریخی، بیش از نود و نه درصد جنگجویان بیسواد بودهاند اما به دعا، نوشته و خط به عنوان چیزی مقدس می نگریستند.
طبیعتا خط و نوشته، برای انسانها مقدس بود و از آنها نگهداری می کردند.
اگر کتابها، روی چوب بود، تهیه آن همه چوب صاف، بسیار زمان بر و گران تمام می شد اما باز هم هر بیسواد وحشی هم با دیدن هر نوع خطی روی چوب، به گران و مقدس بودن آن چه خط بر روی آن بود، ایمان می آورد و آن ها را آتش نمی زد.
اگر هم کسی تاریخ می نوشت یا مطلب علمی، فکری و فلسفی می نوشت، باید بسیار خلاصه و کوتاه می نوشت. اگر کتاب خیلی بلند بالا باشد، احتمال جعل بسیار بالاتر می رود.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
15.04.2022
Comments
Post a Comment