تبلیغات صد ساله پانفاسیسم، امپراتوری تورکان را به ریش یکی دو وزیر بله قربان گوی فارس بسته است
چنین دیدگاهی نسبت به تاریخ و تحلیل آن، تنها از عهده تاریخ خوانان حرفهای که مغزشان شستشو شده است و تحت تاثیر قضاوتهای ایدئولوژیکی پانفارسیسم قرار گرفته اند، بر می آید.
این ها، چنان تحت تاثیر نوعی از هیپنوتیزم دولتی قرار گرفتهاند که حتما و باید در کنار نام شاهان و سلسله های تورک، کلمات تحقیر آمیز یا صفات توهینگر بیاروند تا رسالت و دانش تاریخی آن ها بچشم آید.
در حالی که استفاده از صفات مختلف در بیان نام تفراد و سلسلهها، به منزله قضاوت افراد یا سلسلههای حکومتی از نظر اخلاقی است.
قضاوتهای اخلاقی افراد یا سلسلهها، کار محققان تاریخی نیست.
توهین و تحقیر کسانی که قرنهاست فوت کرده اند، به حقارت درونی افراد و سیستم آموزشی، ترسی پنهان و نگرش ایدئولوژیک کشور برمی گردد.
کار این دسته از خر خوان های تاریخ، تقلید و باز تولید تقلید است.
چطور می توان، همه کارها و برنامههای سیاسی، اجتماعی، نظامی، جنگی، و ... یک امپراتوری یک و نیم قرنی را به پای یکی دو وزیر فارس نوشت؟
آیا این نوع تاریخنگاری، تاریح خوانی و تحلیل تاریخ علمی است؟
اگر شما به عنوان محقق تاریخ یا تاریخخوان حرفه ای، صفات مثبت یا منفی را به یک سلسله یا فرد نسبت می دهید، باید همان صفات را به همه سلسله ها و حکومت ها نسبت بدهید.
الا این که به استاندارد دو گانه شبهه علمی مبتلا شده، طرفدار یکی و دشمن دیگری باشید.
محقق تاریخ نمی تواند سلسلهها یا افراد تاریخی را دوست یا دشمن فرض کرده و رفتاری دوستانه یا دشمنانه با انها داشته باشد.
آیا می توان باور کرد که اداره یک امپراتوری، به بزرگی سلجوقیان را به یک وزیر بست؟
چنین ادعایی، مانند آن است که کره زمین را به یک میخ روی زمین ببندند.
چرا که دولت سلجوق و قاجار، هم قبل از وزیر فارس بوده، هم بعد آن هم بخوبی اراده می شده است.
علاوه بر این که باید به میزان نقش وزیر در دولت تورکهای آن زمان هم توجه کرد.
چرا که یک وزیر، تنها یک وزیر و مامور اجرای فرمانها، سیاست ها و اراده شاه بوده است.
اگر وزیری، بر طبق اراده و سیاست های شاه عمل نمی کرد و از اجرای فرامین او سر باز می زد، یا عزل می شد و یا کشته می گشت. هنوز هم، همین روال، حتی در دموکراتربن کشورها جاری است.
این چه نوع بیماری نژادپرستانه و نگرش به تاریخ، سخصیتهای تاریخی، حوادث تاریخی و تحلیل آن هاست که اداره امپراتوری را به یک وزیر می بندند؟
چطور می توان تورکها را وحشی نامید؟
در حالی که تورکها، ده ها دولت را شکست داده، همه آن ها را به زیر فرمان خود در آورده بودند؟
آیا شکست دادن چند کشور و دولت، تنها با سلاح ممکن است؟
اگر سلاح، برای پیروزی کافی است، در این صورت، چرا فارسها نتوانسته اند، دولت خودشان را در هزار سال اخیر تاسیس و اداره بکنند؟
چرا حکومتهای فارس، در مقابل هیچ حمله خارجی مقاومت نکرده اند؟
چرا فارسها تسلیم را انتخاب کرده اند؟
چرا یک پیروزی نظامی در کارنامه سیاسی فارس ها نیست؟
چرا عقل وزیران فارس، برای خودشان کار نکرده است؟
چون سیستم کشور داری تورکها، بر فارسها حاکم نبوده است. فارسها فاقد عقل و شناخت تورکها بوده اند.
اگر تورکها در جنگها پیروز می شده اند، در باره هزاران عامل تفکر می کرده و راه حل می یافته اند.
چرا که جنگ و پیروزی نظامی، تنها به یک عامل وابسته نیست. بلکه به صدها و هزاران عوامل دخیل در هم مرتبط است.
مدیریت همه آن عوامل تو در تو، توان عقلی، تجربی، تسلط به دانشهای روز و تجربههای تاریخی، اقتصادی، تولیدی، اتحادها، سیاست، استراتژی، تاکتیک ها، به نوع آموزش ها، و ... بستگی دارند.
یعنی برای پیروزی بر دشمنان تا دندان مسلح و شکست آن ها و اداره یک امپراتوری، به تمدن و فرهنگ، روح و روان ملی و همبستگی ملی، و ... بسیار غنی نیاز است.
برای مثال، چرا روسیه که از هر جهت بر اوکراین برتری دارد، نمی تواند آن ها را شکست داده و به اشغال خود در آورد؟
سوال بعدی این که آیا فارس ها دارای فرهنگ برتر بوده اند و می توانسته اند فرهنگشان را به دیگران منتقل بکنند؟
پس چرا خود فارس ها از چنان فرهنگ و تمدنی برخوردار نبوده و هنوز هم نیستند؟
اگر به اشعار شعرای فارسی گوی این منطقه وخود فارسها دقت بکنید، خواهید دید که یا همه آن شعرا، دروغ گو بوده اند و از اخلاق بری بوده اند و یا تورکان را مظهر انسانیت، اخلاق، و ... و فرهنگ و تمدن تورک ها را ستودهاند.
اگر فارس ها آن همه عاقل بودهاند، چرا نتوانسته اند، یک جامعه اخلاقی، توسعه یافته، در رفاه، بدون دشمن واقعی یا خیالی و ... بسازند؟
و چرا دایما تحت اشغال، فقر و جنگ یا ترس از دشمن بسر برده اند؟
آیا فارسها، امروزه هم در منطقه، عامل خشونت، ترور، خونریزی و مسلمان کشی نیستند؟
کجای رفتار امروزین اغلب فارسها، فرهنگی و تمدنی و دور از وحشیت است؟
آیا درک و فهم پانفارسیسم از تاریخ اینگونه است؟
تاریخ، تنها خواندن و حفظ کتابهای تاریخی راست ودروغ نیست.
تاریخ، درک سیاست، فرهنگ، زبان، دین، اجتماع و روابط اجتماعی و ترکیب همه آن ها با هم، در همان تاریخ وقوع، در همان زمان ومکان با انسانها و روابط اجتماعی خاص آنها ست.
نمی توان از میلیون ها عوامل تاثیرگذار، انگشت تاکید را بر یک وزیر گذاشت و فارس بودن او را دلیل توفیق حاکمیت دانست.
.
انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
17.04.2022
No comments:
Post a Comment