Saturday, April 9, 2022

کلمه «ایران»، در جغرافیا و سیاست، نامی بسیار جدید است





کلمه «ایران»، در جغرافیا و سیاست، نامی بسیار جدید است

تا حاکمیت پانفارس‌ها در دوره پهلوی‌ها،  نام هیچ‌ مکان جغرافیایی «ایران» نبوده است.

بعد از به قدرت رسیدن پانفارس ها و تلاش آن‌ها برای خلق کشور-ملت جدیدی از ممالک و‌ ملل مختلف در این منطقه، واژه «ایران» بر سر زبان ها افتاد.

تا این که در اول فروردین سال 1313 کلمه «ایران» را بر روی سر زمین‌هایی که  «ممالک‌محروسه قاجار» خوانده می شد، گذاشتند.

آنگاه برای این کلمه جدید، تاریخی دور و دراز ساختند و پول نفت، صرف جعل و تحریف کتب قدیمی و خرج سفارش‌هایی برای غربی ها، جهت نوشتن داستان های خیالی و بدون  مدرک، به عنوان تاریخ ایران شد.

در تاریخ سیاست و واحدهای سیاسی که در تاریخ بشر ظهور و سقوط داشته‌اند، نام هیچ واحد سیاسی (کشور) ایران نبوده است.

هیچ سلسله حکومتی هم خودش را شاه، پادشاه، شاهنشاه یا امپراطور ایران نخوانده است.

نام سلسله های حکومتی و قلمرو آن‌ها، در همه جهان، بر اساس نام سرزمین نبوده است. بلکه بر اساس نام موسس حکومت یا نام ایل حاکم بوده است.

موسس هیچ حکومتی، نام خود یا قبیله یا سلسله اش را ایران نخوانده است.

تنها منبعی قدیمی که از کلمه ایران، بارها استفاده کرده است، شاهنامه فردوسی است.

بنظر می رسد، شاهنامه‌ هم جعلی بوده و یا خیلی جدیدتر از تاریخی است که به آن منسوب کرده، نشان داده و به ما قبولانده اند‌.

از طرف دیگر، شاهنامه، تاریخ و کتاب تاریخی نیست. داستان هایی دروغین، بی پایه و اساس است.

خود پانفارس‌ها و عاشقان سینه چاک فردوسی و شاهنامه، آن را «اساطیر» می نامند.

به نوشته پانفارس‌ها در «ویکی پدیا»، استوره یا اسطوره عبارت از «آنچه خیالی و غیر واقعی بوده و جنبهای صرفاً افسانه‌ای دارد» است.

ملل غیر فارس هم، از گذشته‌های دور، فردوسی را دروغگو می دانسته‌اند.
برای نمونه، در همان دوره پهلوی‌ها، در تبریز و آزربایجان، به شاهنامه فردوسی، «قاسدان‌نامه فیردوسی»، یعنی دروغ‌نامه فردوسی گفته می شد.

در تحریف شاهنامه فردوسی در دوران پهلوی‌ها و حاکمیت پانفارس‌های پان ایرانیست هیچ شکی نیست.

اگر باور نمی کنید، نظری به نوشته‌های جناب شفیعی کدکنی در اینستاگرام بیندازید.

پس، از نظر تاریخی، نمی توان به شاهنامه استناد کرد و وجود کشور یا سلسله ای به نام ایران در تاریخ را تصدیق نمود.

اما مانند هر داستان خیالی، شاهنامه فردوسی هم باید از عناصر خوب، بد، دوست، دشمن، زیبا و زشت و همچنین از «واقعیت، در مقابل دروغ» در دل داستان‌ها بهره می برد.

برای این که به دروغ‌ها جنبه هیجانی و واقعی بدهد، در مقابل ایران دروغین و‌ خیالی، از توران واقعی استفاده کرده است تا با بهره بردن از یک‌ واقعیت تاریخی، به ایران دروغین هم لباس «توهم واقعیت» بپوشاند.

این، یکی از شگردهای داستان سرایان، رمان‌ نویسان و شاعران بوده و هست. چرا که در هر داستانی، باید حقیقت و توهم، زشت و زیبا، خوب و بد، انسان و دیو و ... در مقابل هم قرار بگیرند تا داستان، جنگ میان تضادها جلوه گر شده و جذاب بشود.

اما خود فردوسی یا نویسندگان شاهنامه و تئوری پردازان ایران تاریخی هم، هیچ شناختی از ایرانی که می خواستند به همه بقبولانند، نداشتند.

در شاهنامه فردوسی، ایران، نام کشور یا خاک و حاکمیت سیاسی نیست.

بنظر می رسد که ایران، بیشتر، نام گروهی مهاجر و آواره بدون وطن است. شاید هم به تاسی از تورات، ایران را سرزمین خیالی و موعود آوارهگان پارس می داند.

این آوارگان، بدون سرزمین و وطن هستند. آن‌ها، در پی آن هستند تا سرزمین ملت ضعیفی را پیدا کرده و اشغال بکنند.

برای همین هم دایما در حال جنگ با ملل ساکن در گوشه گوشه این منطقه هستند. البته که چون در صدد اشغال وطن دیگران هستند، بر خلاف داستان توهمی فردوسی، دایما شکست خورده و به‌ جنگ با ملت دیگری در گوشه دیگری می روند و همه آن ملل را هم «انیران» می نامند.

در آن داستان‌های توهمی، ایرانیان سرگردان بدون وطن، اغلب با تورانیانی که مرزهای آن‌ها را مشخص نمی کند، در جنگ هستند.

انگار، ایرانیان، در قایق کوچگی، در دل اقیانوس تورانیان گرفتار شده اند و به هر سوی، روی بر می گردانند، با تورانیان مواجه هستند.

از این داستان ها معلوم می شود که ایرانیان سرگردان فردوسی، با ابر قدرت زمانه خود؛ «توران»، روبرو بوده‌اند.

در سال‌های اخیر، محققان، مقالات بسیار زیادی در باره جنگ‌های ایرانیان با ملل انیرانی شاهنامه نوشته اند.

گر چه فردوسی بارها کلمه ای ان را بکار برده است اما ، محل جغرافیایی ایران توهمی خودش را نمی شناسد.

در شاهنامه، ایرانیان، تقریبا، به همه شهرهای ایران کنونی حمله کرده و برای اشغال آن‌ها، با آن انیرانی‌ها جنگیده اند. 

برای نمونه، ایران در مصراع‌های زیر، در شاهنامه، در مقابل ملل و سرزمین‌های ایران کنونی ایستاده است که فردوسی آن شهرها را جزو ایران نمی داند و سعی می‌کند، آن‌ها را اشغال بکند تا وطنی برای فارس‌ها بسازد:

_____ ز ایران و اهواز وز میان

_____ چو دارا از ایران به کرمان رسید

حتی در مصرع زیر شاهنامه، ایران در مقابل پارس‌ها (شاید فارس‌ها) هم قرار دارد.

_____ ز ایرانی و رومی و پارسی

_____ بگویش که آمد به مازندران
بغارت از ایران سپاهی گران

____ سپه را سوی شهر ایران براند

انصافعلی هدایت
تورنتو - کانادا
09.04.2022


No comments:

Post a Comment

توم‌ پارتیلر و سیاسی چالیشقانلارین دوشونجه‌لری، ایستیراتئژیلری، برنامه ل...

توم‌ پارتیلر و سیاسی چالیشقانلارین دوشونجه‌لری، ایستیراتئژیلری، برنامه لری میللته‌ آیدین اولمالی دیر