تداوم زندگی بدون خشونت روسها و تورکها در میان هم
تداوم زندگی بدون خشونت روسها و تورکها در میان هم
آیا مثال زندگی بدون خشونت روسها و تورکها در جوامع هم (به هنگام استقلال ملل از روسها)، در ایران و در میان ملل غیر فارس با فارس ها هم تکرار خواهد شد؟
استقلال جمهوری آزربایجان و دیگر جمهوریها از اتحاد جماهیر شوروی یا روسها، بدون خونریزی، دشمنی و اجبار به مهاجرت ملل مهاجر به سرزمین های همدیگر رخ داد.
در روابط میان روسها با تورک ها، روسها با دیگر ملل مستقل هم دشمنی حاکم نشد.
روسها، تورکها و ملل دیگری که به خاک هم کوچ کرده بودند، قتل عام و کشتار نشده، توهین و تحقیر را نچشیدند و مجبور به کوچ اجباری از محل زندگیشان نشدند.
این رفتار سیاسی و انسانی روس ها و ملل دیگر با هم، مثال بسیار جالبی از احترام متقابل ملی به هم و احترام به اراده ملل برای جدایی و تاسیس دولت-ملتهای مستقل خودشان بوده و است.
چرا که همه این ملل در دوران اتحاد جماهیر شوروی، تنوع زبان ها، ملل، تمدنها، ممالک و حقوق برابر همه با هم را پذیرفته بودند. برای همین هم چندین جمهوری در داخل «اتحاد جماهیر شوروی» رسمیت حقوقی، فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی داشتند.
متاسفانه، در هر کجا که حاکمیت زبانی، فرهنگی، جغرافیایی و ملی ملل تحت اشغال انکار بشود و حقوق ملی آن ملل نادیده گرفته بشود و بر انکار وجود و هستی ملی ملل دیگر اصرار ورزیده بشود، در آنجا، راهی جز خشونت، خونریزی و تحمیل مهاجرت اجباری به انسان ها وجود ندارد.
برای همین است که همیشه و در همهجا، جدایی ملل از هم و تاسیس چندین دولت-ملت مستقل در کنار هم، بدون خونریزی و با صلح و دوستی همراه نبوده است.
استقلال بدون خونریزی و خشونت، رفتار انسانی است که در جوامع توسعه یافته وانسانمداری که به حقوق انسان ها، به عنوان ملل و اراده سیاسی آن ها سر تعظیم فرود می آورد، اتفاق می افتاد.
جوامعی که نژادپرستی و برتری ملتی بر ملت دیگر، در میان آن ها، به تفکر و روش زیست غالب، بخصوص در بین قوم حاکم تبدیل شده باشد، نمی توانند استقلال ملل تحت استیلای خودشان را تحمل بکنند.
فرق حاکمیت استعماری فارسها با روسها، در این است که روسها، در دوران اتحاد جماهیر شوروی هم، حقوق ملی ملل تحت اشغال خود را برسمیت می شناختند. به ملل تحت اشغالشان حق می دادند تا جمهوری مستقل یا حاکمیت خودمختار خودشان را داشته باشند.
این فرهنگ در میان روس ها و ملل تحت اشغال روس، حاکم و محترم بود.
هنوز هم، در دل روسیه، چندین جمهوری کوچکتر، موجودیت سیاسی و حقوقی، فرهنگی، زبانی و حغرافیایی دارند.
آیا فارسها می پذیرند که در دل ایران، چندین جمهوری یا حاکمیت خودمختار تاسیس بشود و با هم حقوق صد درصد برابر داشته باشند؟
جدایی ملل و تاسیس چندین دولت-ملت مستقل، در جوامعی که به بیماری نژادپرستی مبتلا بوده و حقوق مللی ملل تحت هژمونی خودشان را انکار می کنند، همیشه، خونین و خشن بوده است.
بوسنی - هرزگوین - صربستان، پاکستان، هندوستان، بنگلادش و روهینگینا، مثالها و تجربه های متفاوتی از جدایی ملل با صلح یا در قتل عام بوده است.
به هنگام استقلال ملل در برخی از نواحی که نژادپرستی، تفکر حاکم بوده و حقوق ملل برسیمیت شناخته نمیشد، میلیونها تن را کشته یا مجبور به مهاجرت از وطنهایشان کرده اند.
بنظر شما، آیا استقلال ملل نهگانه تورکهای آزربایجان، تورکهای قشقایی، تورکمنها، عربها، بلوچها، لورها، گیلکها، مازنیها و کردها
از فارسها و از ایران، یک ضرورت و اجبار تاریخی است و حتما باید رخ بدهد؟
به نظر شما، احتمال رخداد کدام یک از این سیناریوها و پیامدهای استقلال ملل در ایران بیشتر است؟
آیا راه و احتمالی برای کاستن از ضرر های استقلال ملل از ایران وجود دارد؟
همزمان با استقلال ملل نهگانه تورکهای آزربایجان، تورکهای قشقایی، تورکمنها، عربها، بلوچها، لورها، گیلکها، مازنیها، کردها و فارس ها از ایران، کدام ملت بیشترین هزینه ها، کشتهها، زخمی ها و مهاجرت را تحمل خواهد کرد؟
انصافعلی هدایت
Comments
Post a Comment