دروغ و تحریف، دو ماده اصلی فلسفه اخلاقی قوم فارس است
دروغ و تحریف، دو ماده اصلی فلسفه اخلاقی قوم فارس است.
جناب سیدجواد میری مینق در اینستاگرام خودشان، شعری از نژادپرست فاشیست حداد عادل را نوشته و قول داده اند که در روزهای آینده به بررسی آن بپردازند.
وقتی متن شعر حداد را دیدم، شوکه شدم.
اول، این که چرا ما تورکها، توبه گرگ فارس را قبول می کنیم؟
دوم، آن که چرا هنوز به قول و قرار فارس ها اطمینان و اعتماد می کنیم؟
سوم، آن که چرا پیگیر نمی شویم که آن چه قول داده اند و یا توبه کرده اند، به چه سرانجامی رسیده است؟
متن زیر را در کامنتهایی و در زیر شعر حداد عادل برای دکتر میری مینق نوشتم:
آیا هنوز هم شعر حداد عادل در کتاب درسی فارسی کلاس ششم موجود است که می گوید:
«کابل و تهران و تبریز و بخارا و خجند
جمله ملک اوست تا بلخ و نیشابور و هری»؟
هنوز این شعر، در همان کتاب درسی و به همان شکل باقیست؟
سالها پیش و در پی عصیان ملت تورک در آزربایجان علیه این شعر حداد عادل، قول داده و گفته بودند که این شعر و یا آن مصرع از این شعر که «تبریز» را هم جزو حوزه زبان فارسی آورده بوده را از کتاب درسی حذف کردهاند یا خواهند کرد.
اگر حذف نکرده اند، معلوم می شود که عذر خواهی این قوم، همچون همیشه تاریخ، از سر حیله، تزویر، ریا و دروغ بوده و است تا افکار عمومی عصیان کرده تورکها را آرام بکنند.
وقتی افکار عمومی تغیان کرده تورکها آرام شد، فارسها، به آرامی، در سکوت و به دور از سر و صدا، همان سیاستی که در ظاهر از آن توبه کرده بودند را اما با شدت و حدت بیشتری ادامه داده اند و می دهند.
برای همین است که نباید به گفته های کتبی و شفاهی، به توبه ها و عذر خواستن های این قوم گوش داد و پذیرفت.
همان طور که در رسانه هایشان و در ملا عام به تورک ها توهین می کنند و بعد می گویند که قصد توهین نداشته اند و تمام!
چرا که قوم فارس، در طول تاریخ، به هیچ قول و قرار کتبی یا شفاهی خودشان پای بند نبوده و پای بند نیستند.
یعنی فارسها، براحتی آب خوردن دروغ می گویند و حیله می کنند. این قوم حتی به نام قرآن و خدا هم دروغ می بافند.
به این قوم فارس زبان، به زبان، قول و قرارشان، چه کتبی و چه شفاهی، نمی توان اعتماد کرد.
مثلا؛ تاریخ نزدیک نشان می دهد که فارسها، قرارداد کتبی میان مرحوم سید جعفر پیشه وری با دولت مرکزی فارسها را برهم زدند.
اخلاق سیاسی فارس ها در پست ترین منزل اخلاقی قرار گرفته است.
فارسها با پشت کردن به قرارداد کتبی و قول و قرارهای شفاهی خودشان با پیشه وری، ده ها هزار تورک را قتل عام کردند و آنگاه، نام قتل عام را «نجات آذربایجان» گذاشتند و هر سال هم، در روز قتل عام تورک ها جشن می گیرند و بر روی اجساد مقتولان شراب می خوردند و میرقصیدند.
فارسها نفهمیدند که اخلاقشان، هر سال،نسبت به سال قبل سقوط می کند. و این سقوطاخلاقی دامن خود آن ها را خواهد کرفت و دست انتقامی از جایی بلند خواهد شد و ...
آن روز رسید که سقوط اخلاقی فارسیسم، به اعدام دهها هزار تن از خودشان، در بعد از انقلاب 1357 منجر شد.
شاید دست و امضای «صادق خلخالی» همان دست انتقام تورکهای مظلوم قتل عام شدهای بود که بعد از انقلاب و از شهر پیشه وری برخواست و بیرحمانه انتقام گرفت.
ولی هنوز هم، فارس ها و بخصوص روشنفکرانش، درسی از تاریخ و از سقوط اخلاقی در میان این قوم نگرفته اند.
روزی دیگر، دست انتقام دیگری از آستین انسان دیگری بیرون خواهد آمد و انتقام قتل عام انسانها، زبانها، تاریخ و عقب نگه داستنهای ملل غیر فارس را از قوم فارس خواهد گرفت و آن روز دیر نیست که قول خدا و قانون طبیعت است. قول خدا و قانون طبیعت دروغ در نمی آیند.
فارس ها در همین تاریخ نزدیک، نه تنها، بر خلاف قوا و قرارهای نوشتاری و گفتاریشان، به قانون اساسی مشروطه در قرارداد با پیشه وری پشت کردند، بلکه جشن کتابسوزان و آتش زدن کتاب های تورکی براه انداختند. مدارس تورکی را بستند و ...
قوم فارس، اکنون هم، به ادامه قتل عام زبانهای مادری همه ملل نهگاه غیر فارس ادامه می دهند.
اکنون هم مشغول تحریف تاریخ، زبان، جغرافیای و مرزهای وطن ملل غیر فارس هستند.
فارسها، تاریخ آینده را اکنون و با تحریف می نویسند.
چرا که در این روزگار سرد و زمستانی، آن ها، قدرت اعمال زور و قتل عام را دارا هستند و خود را پاسخگو نمی دانند.
فارسها، در حالی دروغ می گویند و تاریخ جاری را تحریف می کنند که ما هنوز زنده ایم.
آن ها، به چشمان ما زل زده اند و بدون شرم و حیا، چشم در چشم ما و در حالی که ما اعتراض می کنیم و سخنان آن ها را رد می کنیم، دروغ می گویند.
اگر ما مرده بودیم و اگر اعتراض نمیکردیم و اگر اعتراضهای ما در تاریخ ثبت و ضبط نمی شد، چه تحریفات گسترده و عمیقی (برای آینده این ملل و منطقه) که براه نمی انداختند؟
شرم، حیا و انسانیت چیزهای با ارزشی هستند که نه تنها این قوم بویی از آنها نبرده، بلکه قوانین و کنوانسیونهای بین المللی هم سد و مانع راه آن ها برای دروغ نگفتن، تحریف نکردن و احترام به خواست، اراده و حقوق ملل غیرفارس نمی شوند.
دروغ و تحریف، دو ماده اصلی فلسفه اخلاقی و فلسفه زیست سیاسی قوم فارس است
انصافعلی هدایت
Comments
Post a Comment