مهندسی جهل 183
https://youtube.com/live/_RE2WiHeoIsنام کتاب تورکی: ترجمه تورکی من لایحضره الفقیه
نام مترجم: محمدعلی خداوردی حافظ قرآن
نویسنده عربی: شیخ صدوق
مذهب نویسنده و مترجم: مذهب هر دو شیعه اثنی عشری
زبان ترجمه: تورکی قشقایی
نوع الفباء: الفبای تورکی -عربی
تاریخ ترجمه: 1122 قمری
ترجمه در دوره: شاه سلطان حسین صفوی - آخرین شاه سلسله صفویه
با لطف و عنایت حضرت احد لم یلد و لم یولد، در این جلسه از "مهندسی جهل"، با یک کتاب دستی نویس، خطی، قدیمی، تخصصی در رشته فقه شیعه، با سیصد و بیست و پنج (325) سال قدمت، و نوشته شده در زبان تورکی قشقایی آشنا شدیم که در دوره صفویه، و به زبان ملی و دولتی رایج در پایتخت و نواحی اطراف آن نوشته شده است.
شاید هم زبان تورکی آزربایجان، در آن زمان، عین لهجه تورکی قشقایی و تورکمنی بوده است. لکن، به تدریج و با سلطه و هژمونی تدریجی و اجباری زبان فارسی و تورکان خودفروخته پان فارس، به تدریج تغییر یافته، با صداها، آواها و جمله بندی های زبان فارسی عجین شده است.
در نتیجه، زبان تورکی آزربایجانی، از تورکی تورکمنی و تورکی قشقایی فاصله گرفته است.
البته که این جریان و حرکت تحلیل تورکی در فارسی، از زمانی که آموزش همگانی و اجباری فارسی از دوره رضا کودتاچی آغاز و اجباری شد، شدت گرفت. از آن زمان تا کنون، همه افراد تورک و افراد غیر فارس زبان مجبور شدند تا نه در زبان مادری -ملی و تاریخی خودشان که در زبان بیگانه فارسی آموزش دیده و کار بکنند.
در نتیجه، زبان ها مادری همه ملل، بخصوص زبان تورکی تورک ها در تنگنای روز افزون واقع شدند. در این محاصره و زندان زبانی، فکری، تاریخی، تمدنی، و … قوت و توان همه زبان های ملی، از جمله تاب و توان زبان تورکی روز به روز تضعیف شده، به مرگی روز دردناک و طویل المدت محکوم شدند. این زیست زبانی-فکری روزمره، آن هم تحت سایه تاریک زبان فارسی، توانایی ارتباطات تمدنی، زبانی و فکری ملل تورک آن ها را هر روز نسبت به روز قبل محدودتر کرد.
در نتیجه، این زبان ها، از جمله زبان تورکی اصالت و توانایی اولیه خودشان را از دست دادند. بعضی از زبان ها و لهجه ها در این فشار و زندان و محاصره زبانی-تمدنی-فکری تن به مرگ تدریجی دادند و از بین رفتند.
بعضیهای دیگر،در آمیختگی مصنوعی با زبان فارسی، شکل و شمایل ناقصی از گذشته تاریخی-تمدنی-فکری خود و فارسی تهرانی را گرفتند.
چرا که هر نوع فعالیت مکتوب زبانی و همچنین رابطه با تمدن فکری، مکتوب و زبانی گذشته آن ملل با گذشته خودشان قطع شده است.
همچنین دولت های مستقری که به نام ایران و به کام فارسی مدیریت اعمال می کردند و مدیریت می کنند، بودجه ها و پرسنل های بسیار سهمگینی و زیادی را برای تضعیف و نابودی زبان های ملی-تاریخی ملل سرمایه گذاری کرده اند و می کنند.
یعنی، نه تنها زبان تورکی که زبان و لهجه های همه ملل ساکن در زیر سایه شوم ایران و فارسی، به تحمل نوعی حبس در سلول انفرادی زبان و فکر فارسی محکوم و محبوس شده اند.
یعنی، زیست زبانی و فکری دیگر زبان های غیر فارسی، در سلول انفرادی زبان و فکر فارسی، از زمان رضا کودتاچی، روز به روز شدت بیشتر و شکل اداری تر و رسمی تری گرفته است.
هدف این سیاست های دشمنانه و تهاجمی پانفارس ها و پان ایرانیست ها، از بین بردن رقابت عادلانه ای که در طول تاریخ و در میان ملل همسایه رواج داشته بوده و است. ولی ان ها به حذف رقابت های تمدنی رضایت نداده اند و نمی دهند. هدف آن ها، حذف کامل زبان تورکی و تورک ها از صحنه سیاسی، اقتصادی، جغرافیا، سرزمین و وطن هایشان است.
این سیاستمداران، در راه نابودی کامل و زیربنایی زبان تورکی و دیگر زبان های ملی-تاریخی- تمدنی این ملل، از هیچ کوششی و جنایتی جمعی و ملی خود داری نکرده و خودداری نمی کنند.
در راس این جنایت ها، اعمال سیاست های مهندسی جهل و جاهل بار آوردن انسان تورک و بریدن انسان تورک از تمدن زبانی، تمدن مکتوب، تمدن عاطفی، تمدن فکری، تمدن استدلالی، تمدن اخلاقی، تمدن دینی و تمدن جهان بینی تورک بوده و هست. تا تورکی بماند که دیگر از هیچ جهتی تورک نیست و با تورک زیستن رابطه ای ندارد. تورک مورد نظر نهایی آن ها، تنها پوسته ای تحقیر شده و بدشکل از نام تورکی را با خود یدک می کشد.
تورک مورد نظر و مطمح سیاست های آن ها، تورکی بدون امید و بدون اعتماد بنفس تاریخی، بدون زبان، بدون فکر، بدون تمدن مکتوب، بدون تمدن عاطفی و حتی بدون تعلق وطنی خواهد بود.
در این تورک، مفهوم وطن و وطن پرستی جای خود را به سرزمین داده است. سرزمینی که دیگر وطن نیست، وطن انسان تورک نیست. بهخ انسان بی وطن تبدیل شده است. او برای آن سرزمین نمی جنگد. آنجا دیگر وطن نیست و این سرزمین مفهومی، برایش اهمیتی ندارد. چون به مفهوم سرزمین، در زبان فارسی تبدیل شده است.
برای انسان تورکی که دیگر جز پوسته ای از تورکیت را به یدک نمی کشد، بین وطن تاریخیش، با یک سرزمین در قاره دیگری تفاوتی نیست. این انسان تو خالی از تورکیت تاریخی-تمدنی و زبانی، هیچ احساسی نسبت به وطن، زبان و تاریخش ندارد. انسان “اتمواره” است که هستی زیستی او، از همه چیزها و همه کسانش ایزوله شده است و ایستیزلیزه و پاستوریزه شده است. او انسانی اتمی است که در تنهاییش زندانی شده است.
لهجه قشقایی که در این کتاب بکار نوشتن رفته است، در مناطقی که امروزه، جنوب ایران نامکیده می شوند، قرار دارد که شامل استان های هرمزگان، بوشهر، خوزستان، کرمان، یزد، اصفهان، فارس، چهارمحال و بختیاری، ایلام و لرستان .و … می شود. تورکی دوران صفویه در این مناطق، بعلاوه آزربایجان تاریخی و تورکمن صحرای تاریخی، زبان اکثریت افراد ساکن بوده است.
همچنین لهجه های مختلفی از زبان تورکی در فراتر از مرزهای ایران امروزی و در همه نواحی آن، در دوره صفویه رواج داشته اند که در برخی مناطق جغرافیایی، اکثریت مطلق کسانی که در آن سرزمین ها زندگی می کرده اند، تورک و تورک زبان بوده اند.
نویسنده ترجمه “من لایحضره الفقیه”، در ابتدای کتاب، خودش را اینگونه "محمدعلی خداوردی حافظ قرآن" معرفی می کند.
او در ادامه توضیح می دهد که تورک های پراکنده در دورون سرزمین هایی که تورکان آزربایجان در دوره صفویه بر آن ها فرمان می راندند، نمی توانند از زبان های عربی و فارسی استفاده بکنند.
این کلمات به این معنی هستند که زبان فارسی، در دوره صفویه، ارزش زبانی، ارزش فکری، ارزش فرهنگی و تمدنی، ارزش اداری، ارزش سیاسی، ارزش دینی-مذهبی، ارزش حقوقی، ارزش آموزشی و ارزش … نداشته است.
بلکه برعکس آن چه مهندسان جهل در یکصد سال گذشته به زور به ما قبولانده اند، در دوره صفویه و قبل تر از آن، زبان تورکی جایگاه اصلی را هم در میان ملل و هم در میان سیاستمداران و دولتمردان اشغال می کرده است.
در سلطه زبان و تمدن تورکی،جا و فضا برای همه زبان ها و تمدن ها لازم و ضروری دیده می شده است.
یعنی زبان و تمدن تورکی، وجود دیگر زبان ها را مزاحمی برای رشد خود نمی دیده است. بلکه با آن ها رقابت می کرده و بر رشد خود در سایه رشد آن ها می بالیده است. همان طور که با مردمان آن زبان ها هم تجارت و داد و ستد می کرده است.در نتیجه، زبان تروکیف فضا را برای خود تنگ نمی دیده تا درصدد حذف و نابودی دیگر زبان ها برآید.
در نتیجه، مترجم تورکی، در سال 1122 قمری تصمیم می گیرد تا کتاب "من لایحضره الفقیه" شیخ صدوق را از عربی به تورکی ترجمه بکند تا انسان تورک، از متن آن چه در زبان عربی نوشته شده بوده است هم آگاه بشود.
این کتاب، 498 صفحه دارد که به شکل عکس (نه پی.دی.اف) به دست ما رسیده است.
با این همه، این کتاب، تنها به بخش "صلاه" کتاب شیخ صدوق محدود شده است. این 498 صفحه، تنها یکی از مجموعه مجلدات کتاب من لایحضره الفقیه به تورکی است. احتمالا مجلدات دیگری هم به قلم همین مترجمان یا مترجم نوشته شده باشد.
هر دوی نویسندگان عربی و مترجم تورکی کتاب من لایحضره الفقیه، شیعه دوازده امامی هستند.
با این همه، در این کتاب، با اغراق های شدید شیعیان غالی و غلو کننده روبرو نیستم یا کمتر روبرو هستیم.
گرچه این کتاب در دوره سلطان حسین صفوی نوشته شده است اما به نظر می رسد که این نسخه، از روی کتاب یک نسخه دیگر و توسط چند انسان تورک باسواد و با دست خط های متفاوت نوشته شده است.
همچنین مشاهده می شود که نویسنده یا نویسندگان، در نوشتن این نسخه از ترجمه من لایحضره الفقیه، از مواد نامرغوب استفاده کرده اند.
همین هم نشان می دهد که خریدار و نویسندگان کتاب، امکانات مالی زیادی در اختیار نداشته اند. آن ها، تنها به واسطه علاقه قلبی، و تمایل برای آگاهی از نوع نگاه فقهای شیعه درباره مسائل دینی، به نوشتن این کتاب اقدام کرده اند.
خود همین موضوع هم فرضیه ای که بر اساس آن، سلاطین صفوی مردمان شیعه کنونی در ایران و نواحی اطراف را به زور شیعه کرده اند را باطل می کند.
البته در متن کتاب، و در مجموعه اندک سطوری که مرور کردیم، با مطالبی روبرو شدیم که با آن چه در صد ساله گذشته به ما گفته اند و شنیده ایم، در تضاد کامل قرار دارد.
نکته پایانی این که، زبان تورکی به کار رفته در ترجمه "من لایحضره الفقیه"، زبانی بسیار ساده، صمیمی و محاوره ای بکار رفته است و از رسم الخط ادبی یا دولتی در آن اثری دیده نمی شود.
متاسفانه، وضعیت ظاهری این نسخه از آن کتاب، بسیار نامناسب است و زمان و شیوه حفاظت از این نسخه، به آن صدمات فراوانی وارد کرده است. همچنین، از جوهر نامرغوب در نوشتن آن استفاده شده است که باعث شده تا بخش مهمی از متن و کاغذ با رنگ سیاه آلوده بشود.
با این همه، به راحتی و با اندکی تلاش می توان با زبان تورکی، فکر، نوع نگاه عالم شیعه در این اثر رابطه فکری، ایمانی، انتقادی، تاریخی، زبانی، و .. برقرار کرد.
انصافعلی هدایت
١٨ ربیع الثانی ١٤٤٧
No comments:
Post a Comment