زندانها را پر كنيم

زندانها را پر كنيم!1







این مقاله را در زمانی که من در ایران بودم و هنوز به زندان نیافتاده بودم، به احتمالی در سال 1382 نوشته ام.1 




انصافعلي هدايت

 روزنامه نگار در تبريز 
Hedayat222@yahoo.com 
0098 - 411- 281- 4138 
0098 – 913 – 412 - 2384 

يكی از روشهای مبارزه با حكومت‌های سركوبگر و ظالم كه حق و حقوق افراد ملتی را از آنان دريغ می‌دارند ، استراتژی مبارزه منفی مرحوم «گاندی» رهبر مبارز مردم هند است. 

گاندی پيشنهاد می‌كرد تا مردم قوانين مسلط و استبدادی حكومت انگلستان بر هند را شكسته و داوطلبانه زندانها را پر كنند و حكومت را با بحران «زندان» و «زندانی» مواجه سازند. اين سلاح بسيار برنده‌ای است كه در تاريخ معاصر ، باعث بی‌آبرويی رژيم‌های سركوبگر ، كودتايی و توتاليتر شده و آنها را رسوا كرده است 

سه‌شنبه ۸ مهر ۱۳۸۲ 

يكی از روشهای مبارزه با حكومت‌های سركوبگر و ظالم كه حق و حقوق افراد ملتی را از آنان دريغ می‌دارند ، استراتژی مبارزه منفی مرحوم « گاندی » رهبر مبارز مردم هند است. 

گاندی پيشنهاد می‌كرد تا مردم قوانين مسلط و استبدادی حكومت انگلستان بر هند را شكسته و داوطلبانه زندانها را پر كنند و حكومت را با بحران « زندان » و « زندانی » مواجه سازند. 

اين سلاح بسيار برنده‌ای است كه در تاريخ معاصر ، باعث بی آبرويی رژيم‌های سركوبگر ، كودتايی و توتاليتر شده و آنها را رسوا كرده است. علاوه بر آن ، به آگاهی مردم از ظلم و ستم حكومتيان ، مدد رسانده است. 

اين آگاهی عمومی و تعداد فراوان زندانيان ، باعث نزديكی سازمانها ، احزاب سنديكاها ، انجمن‌ها ، مبارزان و خانواده‌های زندانيان به هم گرديده است و موجب شده تا اين گروه‌ها به دور هم جمع شده و به قدرتی مظلوم! و مردمی ، تبديل شوند. 

در رژيم شاهنشاهی ، تعداد زندانها اندك بود و به مراكز استانها محدود می‌شد تعداد زندانيان سياسی و تبعيدی‌ها كم بود. (نسبت به اين روزها) اما آيت الله خمينی ، ايران را « زندانی بزرگ » معرفی می‌كرد. با اين حال (كه مبارزان آن دوران از وضع زندان و زندانی سياسی ناراضی بودند) هنوز 25 سال از پيروزی انقلاب اسلامی نگذشته است كه آنان نه تنها حدود 100 زندان در شهرها ساخته‌اند ، بلكه ايران را به عنوان يكی از بزرگترين زندانهای كره خاكی (به ويژه برای روزنامه‌نگاران) به جهانيان تصوير كرده‌اند. 

اكنون در ايران ، كمتر شهر 50 هزار نفری هست كه در آن ، زندانی ساخته نشده باشد. با اين حال ، مقام‌های قضايی و سازمان زندانها از كمی تعداد زندان سخن می‌گويند و كمی فضای سرانه زندانها برای زندانيان ، حتی فرياد آنها را هم در آورده است. 

سران حكومت اسلامی! ايران ، زندان را « دانشگاه » ناميده‌اند. دانشگاهی كه به قضات و زندانبانان آموزشهای اعتراف‌گيری ، نگهداری زندانيان در انفرادی‌ها ، وارد آوردن انواع فشارهای طاقت فرسای روانی و اتهام‌های بی سند ، تهديد زندانی و خانواده‌اش ، نگهداری متهم در بدترين شرايط ممكن ، نگهداری در زندان بدون محاكمه و صدور حكم و... آموزش می‌دهد. همچنين بسياری از افراد عادی كه به دنبال لقمه نانی هستند ، آموزشهای مهارتی بسيار پيچيده دزدی ، كلاهبرداری ، صدور چك بلا محل ، قتل ، قاچاق مواد مخدر ، مصرف مواد مخدر و... در اين دانشگاه تكميل می‌كنند. 

در كنار اين دو دسته ، زندانيان سياسی و مطبوعاتی هم جايگاه ويژه‌ای در زندان دارند. اين دو دسته زندانيان ، مقام‌های سياسی ، دينی ، قضايی و زندانها را به ستوه آورده‌اند. 

تنها سلاح برنده كنونی محافظه‌كاران هم استفاده وسيع از اين سلاح و ايزوله كردن اين دو دسته از خانواده ، همكاران و جامعه است. اما محافظه‌كاران از به كارگيری اين سلاح در مقياس وسيع ، ناتوان هستند. چرا كه پيامدهای داخلی و خارجی بسيار گسترده‌ای دارد كه آنها نمی‌توانند از زير ضربات شلاق افكار عمومی داخلی و خارجی آن ، شانه خالی كنند. 

اين در حالی است كه اين اسلحه در دسترس محافظه‌كاران دو دمه و دو لبه است و حتی دسته‌اش (قبضه‌اش) را هم می‌برد و روزنامه‌نگاران و سياستمداران می‌توانند آن را عليه خود محافظه‌كاران به كار گيرند. 

اين ، همان شيوه مبارزه منفی گاندی است كه آزاديخواهان ايران بايد بكنند و هزينه‌ای است كه بايد بپردازند. اما هر چه تعداد زندانيان سياسی و روزنامه‌نگار اندك باشد ، استراتژی گاندی ، جواب نخواهد داد. 

طبق اين استراتژی ، دانشجويان ، روزنامه نگاران و سياستمداران بايد از زندانی شدن خود استقبال كنند و خود ، كاری بكنند كه دستگير شده و زندانی شوند. زندانهای شهرستان‌ها را پر كنند. چرا كه اگر در همه شهر‌های ايران هم زندان بسازند ، باز هم گنجايش آنها محدود است. 

با هجوم داوطلبانه اين دسته‌ها به زندانها ، انفرادی‌ها و بند‌های عمومی پر خواهند شد و محافظه كاران مجبور خواهند بود ، از بهانه‌های معمولی برای دستگيری اين جوانان و پيران آزادی خواه ، صرف نظر كنند. 
در صورت تحقق اين وضعيت ، وضع به نفع زندانيان ، حقوق و آزادی‌های عمومی ، تغيير خواهد كرد و محافظه‌كاران ، شمشيرشان را بی لبه خواهند يافت. 

اما برای اينكه شمشير دسته‌ها و گروه‌های آزادی خواه نيز برش داشته باشد (استفاده از حربه زندان عليه زندانبانان) بايد به دو نكته بسيار مهم و حياتی كه اكنون در بوته فراموشی افتاده است ، نه تنها توجه شود بلكه بايد تمركز كرد: 

الف) بخشی از نگرانی زندانيان ، وضعيت روانی و مالی خانواده‌هايشان در دوران زندان آنان است. زندانيان (به علت نرسيدن خبر از بيرون) تصور می‌كنند كه هم خودشان و هم خانواده هايشان « فراموش » شده‌اند. 
بازجويان هم به اين نكته انگشت می‌گذارند. زندانی (اگر وضع مالی مناسبی نداشته باشد) از وخامت هر چه بيشتر وضع مالی خانواده، نگران‌تر می‌شود. 

اگر جامعه به دنبال آزادی و حق و حقوق بيشتر و شايسته خود است و جوانان و پيران (زن و مرد) آن ، هزينه اين خواسته‌ها را می‌پردازند ، بايد زندگی خانواده زندانيان را در دوران غيبت آنان ، تامين كنند.
 
ب) سركوبگران و حاكمان از مشكلات مالی مردم با خبرند و می‌دانند كه هر چه هم كه مردم از آزادی و آزاديخواهان دفاع بكنند و به آنها مهر و علاقه بورزند ، بعد از مدتی به دنبال زندگی خود خواهند رفت و زندانيان را فراموش خواهند كرد. اين خواسته قلبی محافظه‌كاران ، برای غلبه بر احساسات و هيجانات افكار عمومی است و آبی است كه روی آتش بريزند. 

برای اينكه زندانيان و خانواده‌هايشان فراموش نشوند و خواست استبداد ، تحقق نيابد ، بايد مطبوعات و ساير رسانه‌ها ، راديوها ، تلويزيونها ، سايتهای اينترنتی و... روزانه با دوستان ، اعضای خانواده ، همكاران و... زندانيان مصاحبه هايی ترتيب بدهند و آنان را در جلو چشم افكار عمومی نگهدارند. 

متاسفانه ، مطبوعات و رسانه‌های داخلی و خارجی در هر دو مورد ياد شده ، گزينشی و حسابگرانه رفتار می‌كنند كه بايد تغيير كند. بايد رسانه‌ها به اين موضوع اصلی توجه كنند كه زندانی سياسی ، زندانی سياسی است و فرقی ميان زندانی سياسی وابسته به جناح چپ ، ملی - مذهبی‌ها ، دانشجويان ، روشنفكران ، دگر انديشان و مردم عادی غير وابسته نيست. اما اينك رسانه‌های داخلی و خارجی ، بعضی از زندانيان سياسی را كه در خط سياسی و عقيدتی يا حزبی آنها قرار ندارند را زندانی سياسی نمی‌دانند و در مورد آنها هيچ خبر و اطلاعاتی به جامعه نمی‌دهند. 

اين روش ، خواسته و ناخواسته به سود محافظه كاران است و محافظه كاران با انواع تقسيم بندی و اطلاق برچسب و مارك به زندانيان ، جامعه ، سياستمداران و رسانه‌ها را از هم جدا می‌كنند. 

محافظه كاران با انواع شگردهای روانی و تبليغاتی ، سعی می‌كنند تا آنانی كه در زندان نيستند ، به سرنوشت تعداد زيادی از زندانيان سياسی - عقيدتی و روزنامه‌نگاری ، بی توجهی نشان داده شود. 

تا كنون هم موفق بوده‌اند. به عنوان مثال: در شورش‌های 18 و 20 تير دانشگاه تهران و تبريز در 1378 و همچنين در خرداد و تير ماه امسال ، محافظه كاران ، دستگير و زندانی شدگان را به دو گروه دانشجو و غير دانشجو تقسيم كردند و غير دانشجويان را اراذل و اباش ناميدند. 

اغلب ما ، در اين جنگ روانی ، باختيم و اين تقسيم بندی را پذيرفتيم. بدين سان ، تنها بخشی از دستگير شدگان اين جريان‌ها از زندانها ، آزاد شدند اما بخش مهمی از آزاديخواهان ، در زندانها ماندند. چرا كه مهر « دانشجو » به آنان نخورده بود. 

اين در حالی است كه می‌دانيم ، هنوز تعدادی از دانشجويان دستگير شده تير 1378 در زندانها هستند و مطبوعات و رسانه‌ها از آنان ياد نمی‌كنند. 

با توجه به وضع (فراموش شدن) دانشجويان ، موقعيت غير دانشجويان ، بسيار وخيم‌تر و اسف بارتر خواهد بود. 

اگر به طور جد آزادی و حقوق انسانی خود را از حكومت می‌خواهيم ، بايد به سان يك پيكر عمل كنيم و از تسليم شدن به تقسيم بندی‌های سياسی ، عقيدتی ، حزبی و جناحی ، پرهيز كنيم. 

اگر قرار است ، برای به دست آوردن آزادی زندان را تحمل كنيم ، نبايد فقط بخشی و تعدادی از ما ، اين بها را بپردازيم. بلكه بايد همه به اندازه خود و خواستمان ، در آن شريك باشيم. 

اگر قرار است ، تعدادی به زندان بيافتند ، آنانی كه در بيرون هستند ، نبايد زندانيان و خانواده‌هايشان را فراموش كنند. بلكه بايد رسانه‌ها از عكس ، خبر ، ديدگاه و... آن زندانيان انباشته شود تا اگر يك ورق پاره‌ای هم به دست زندانی برسد ، بداند كه فراموش نشده است و خانواده‌اش هم (از نظر مالي) تامين است. 

اين چه تصويری است كه به دنبال آزادی و حقوق انسانی ارزان و مفت هستيم‌؟ آزادی و حقوق انسانی ما ، مفت و ارزان به چنگالمان نخواهد آمد. آيا آماده‌ايم ، سهم خودمان را بپردازيم‌؟ 


26 / 6 / 82 


Thursday, September 25, 2003
 

ادامه را در ایران گلوبال ببینید

http://www.iranglobal.info/printsite.php?news-id=50042


Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر