حق حفظ فرهنگ قومی به معنای تجزیه‌طلبی نیست





تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۸۶• چاپ کنید


گفت و گوی شهرگان با انصافعلی هدایت، روزنامه‌نگار آذری

«حق حفظ فرهنگ قومی به معنای تجزیه‌طلبی نیست»

خسرو شمیرانی
shemiranie@yahoo.com


فشار به فعالان حقوق قومی به ویژه در آذربایجان، کردستان، بلوچستان و خوزستان همواره به عنوان بخشی از روند فشار بر فعالان حقوق شهروندی در جریان بوده است. هفته‌های گذشته در کنار اوج‌گیری مجدد فشار به گروه‌های مختلف فعالان حقوق مدنی، بگیر و ببند فعالان قومی نیز بالا گرفت.1


دستگیری شیرزاد حاجیلو، دانشجوی دانشگاه آزاد خوی و فعال دانشجویی آذربایجان، از این جمله بود که طی روزهای گذشته در خانه پدری خود بازداشت و جهت اجرای حکم به زندان خوی منتقل شد.1


سعید متین‌پور رونامه‌نگار و فعال حقوق بشری، برادر کوچکتر وی علیرضا متین‌پور، صالح کامرانی وکیل دادگستری آذربایجانی، عبدالله عباسی جوان فعال آذربایجانی و استاد دانشگاه شهید رجایی تهران، ائلیاز یکانی (یئکنلی) روزنامه‌نگار هفته‌نامه توقیف شده صدای اورمیه، هادی حمیدی شفیق و مهدی نوری (ائلمان) - دانشجویان زندانی در اورمیه٬ ابراهیم معینی و رضا پاشایی (روزنامه‌نگار)، عباس لسانی، بهروز صفری فعال سیاسی اهل زنجان و همچنین همسر او لیلا حیدری (که روز ششم شهریور هنگامی که برای ملاقات همسرش مراجعه کرده بود، بازداشت و زندانی شد) تنها نام‌های شناخته‌شده‌تر در میان ده‌ها زندانی آذربایجانی هستند که به خاطر ابراز نظر و یا فعالیت غیرخشونت‌آمیز در جهت خواسته‌های قومی در زندان به سر می‌برند.1۱


یک فعال آذری می‌گوید: «فعالان حقوق مدنی قوم‌های ایرانی در تلاش‌های خود برای احقاق حقوق مصرحه در بیانیه جهانی حقوق بشر با فشاری دو چندان روبه‌رو هستند. یکی همان سرکوبی است که شامل حال کلیه ایرانی‌های تلاش‌گر برای حقوق بشر می‌شود و همه‌ی افراد اعم از زن و مرد و دانشجو و کارگر و معلم و ... را در بر می‌گیرد. چرا که نظام مسلط تنها راه حفظ قدرت خود را در سرکوب حقوق مدنی آحاد جامعه می‌بیند.1


دیگری تنها متوجه فعالان حقوق قومی می‌شود چرا که این‌ها به مجرد ابراز نظر با برچسب جدایی‌طلبی مواجه می‌شوند و در نتیجه علاوه بر سرکوب دستگاه‌های امنیتی و قضایی، باید سکوت دیگر بخش‌های فعال جامعه در مقابل سرکوب خود را نظاره‌گر باشند.1


او در ادامه می‌گوید: «سکوت مطلق اپوزیسیون قانونی اعم از جبهه مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب، حزب آقای کروبی و کلیه اصلاح‌طلبان حکومتی در برابر سرکوب‌های جاری فعالان حقوق قومی، دلیلی بر این ادعاست.1


شهرگان در پیوند با دستگیری‌های اخیر روزنامه‌نگاران و فعالان آذری با انصافعلی هدایت گفت وگو کرد.1


انصافعلی هدایت، روزنامه‌نگار ۴۲ ساله، ۱۵ ماه پیش، در جولای ۲۰۰۶ به تورنتو آمد اما پیش‌تر به اتهام تبلیغ علیه نظام، ۱۸ ماه در آذربایجان در زندان به سر برده بود.1


او در دانشگاه علامه در رشته روزنامه‌نگاری فارغ‌التحصیل شد. تا پیش از دستگیری با روزنامه‌ها و نشریات اصلاح‌طلب کار می‌کرد. دو بار جایزه بهترین گزارش را در جشنواره‌ی مطبوعات ایران از آن خود ساخت. در خارج از ایران نیز دریافت جایزه هلمن همت را در کارنامه خود دارد.1


انصافعلي هدایت

اخیراً موج جدیدی از دستگیری فعالان و روزنامه‌نگاران آذری برخاسته است. شما افزایش این فشارها را چگونه می‌بینید؟


بگذارید این طور آغاز کنم که یک موجی در ایران شروع شده که بر اساس آن قوم‌های ایرانی می‌خواهند حق برابر داشته باشند. آن‌ها می‌گویند اگر تکلم به زبان مادری حق است، پس این حق برای همه است. اگر داشتن باور مذهبی حق است، تمام مذاهب حاضر در ایران حق حیات دارند و ... این موج برای به کرسی نشاندن چنین حقوقی است.1


در مقابل، دولت می‌خواهد هر گونه صدایی را خفه کند و به این ترتیب قدرت خود را به رخ ملت‌ها بکشد و در عین حال به جهان نشان بدهد که در داخل قدرت خارق‌العاده‌ای را داراست و می‌تواند هر صدایی را خاموش کند. در نتیجه شاهد این هستیم که در اوین، زندان بزرگ ایران، از هر گروه و قومی، زندانی وجود دارد و این خاص تهران نیست.1


در تمام استان‌ها همین امر مشاهده می‌شود. در کردستان، سیستان و بلوچستان، آذربایجان و جای جای این کشور، مطالبات مردم را می‌بینیم که انباشته شده و به جای این‌که این مطالبات پاسخی عاقلانه بگیرند و به آن‌ها حقوق قانونی داده شود، مورد سرکوب قرار می‌گیرند.1


آیا شما اطلاعات دست اول از تعداد و ترکیب زندانیان فعال آذری دارید؟


تا مدتی پیش که در ایران بودم و خودم با اخبار از دست اول در تماس بودم، می‌توانستم چنین خبرهایی را تأیید و یا رد کنم. اما الان از راه دور فقط با اتکا به منابع دیگر به این اخبار دسترسی دارم و طبیعتاً نمی‌توانم منبعی برای تأیید و یا رد صحت هر مورد مشخص باشم.1


طبق آمار و اطلاعاتی که من در دست دارم، ۲۱ نفر از ترک‌های ایران در زندان هستند. از این‌ها شش نفر در زندان اوین، دو نفر در اردبیل، چهار نفر در ارومیه، دو نفر در تبریز، دو نفر در نقده، سه نفر در زنجان و دو نفر در ماکو زندانی هستند.1


علاوه بر این زندانیان - که شناسایی شده‌اند - تعداد دیگری هستند که یا تازگی آزاد شده‌اند و یا تحت محاکمه هستند و یا در وضعیت حبس تعلیقی قرار دارند. بخش بزرگتر این زندانیان روزنامه‌نگاران هستند. اما در میان آن‌ها دو استاد دانشگاه و دو آهنگ‌ساز به چشم می‌خورند. تعدادی از این ۲۱ نفر، فارغ‌التحصیلان رشته‌های مهندسی هستند. معلمان زبان ترکی نیز در میان آن‌ها هستند.1


شما از ۲۱ زندانی فعال آذری می‌گویید در حالی که گزارش بازداشت‌ها بسیار بیش از این است؟


بله. بگذارید یک نمونه را خودم برایتان بگویم. چندی پیش سال‌روز مرگ تنها سردار ملی ملت ایران بود. از ستارخان سخن می‌گویم که لقب سرداری خویش را نه از شاه و نه از رهبران رژیم حاضر، بلکه از نمایندگان ملت ایران گرفت. همان طور که باقرخان نیز به نام سالار ملی ملقب شد. در مراسم بزرگداشت این شهید راه آزادی، ۳۰ نفر در شاه عبدالعظیم دستگیر شدند.1


پیش‌تر به این صورت بود که هم‌زمان در شهرهای دیگری همچون تبریز مراسمی بزرگداشت ستارخان و یا روز زبان مادری و غیره برگزار می‌شد. اما از سال ۱۳۸۲ به این سوی هیچ مراسمی نبوده که با حضور پلیس ضد شورش روبه‌رو و سرکوب نشود. به هر حال بازداشتی‌ها زیاد است. برخی آزاد می‌شوند و از برخی دیگر ما اطلاع دقیق نداریم. 1


یا این‌که سال گذشته در روزی که یونسکو به عنوان روز زبان مادری نام گذاشته، تعدادی هم در آذربایجان برای به دست آوردن حق تکلم به زبان مادری (در کنار زبان فارسی) دست به تظاهرات زدند. تظاهرات سرکوب و تعداد زیادی دستگیر و زندانی شدند. توجه داشته باشید که این مساله نه تنها حقی شناخته شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر است، بلکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز تصریح شده است.1


گفته شده که طبق یک بخشنامه، مغازه‌ها در آذربایجان حق داشتن نام ترکی ندارند.1


بله همین طور است. این بخشنامه توسط اداره بازرگانی استان آذربایجان شرقی به همه مؤسساتی که حالت اتحادیه مغازه‌ها را دارند، فرستاده شده است. بر اساس این بخشنامه یا فروشگاه‌ها نام ترکی خود را از روی تابلوهای مغازه‌ها بر می‌دارند و یا آن فروشگاه‌ها بسته می‌شوند. علاوه بر این نام بسیاری از روستاهای آذربایجان با نام عربی جایگزین شده است.1


ما در کانادا زندگی می‌کنیم. آیا چنین چیزی در کانادا قابل تصور است؟ مثلاً این‌که در کبک به عنوان یک استان فرانسه زبان هیچ فروشگاهی حق داشتن تابلوهای فرانسوی نداشته باشد؟


در این‌جا که کاملاً برعکس است. یعنی علاوه بر این‌که کبک با اتکا به قانون برای زبان فرانسه تبعیض مثبت قایل می‌شود. بیشتر این‌که علاوه بر ۱۰ استان در سه ناحیه کانادا که هر یک ۴۰-۳۰ هزار نفر جمعیت دارند، دولت مرکزی برای خود هیچ گونه حق دخالت در مسائل زبانی و کلا امور فرهنگی قائل نمی‌شود.1۲


بگذارید یک گام هم فراتر برویم. من از تورنتو با شما صحبت می‌کنم. در این شهر صد زبان وجود دارد. همه این‌ها حق دارند مدرسه و آموزشگاه و روزنامه و رادیو و تلویزیون به زبان خود داشته باشند. دولت نه تنها مانع نمی‌شود بلکه به آن‌ها امکانات مالی می‌دهد تا فرهنگ و زبان خود را حفظ کنند. مگر ما ایرانی‌ها در این‌جا رادیو و تلویزیون و بیش از ۱۰ مجله‌ی فارسی نداریم؟

شنیدم برخی گروه‌های فرهنگی آذری که در تهران امکان فعالیت دارند، در تبریز ممنوع هستند. آیا این درست است؟


بله. کاملاً. فلان گروه می‌تواند در تهران کنسرت آذری برگزار کند؛ اما در تبریز حق این کار را ندارد.1


اما برخی نشریات آزاد هستند که به زبان آذری منتشر شوند.1


بله برخی نشریات حق دارند صفحاتی هم به زبان آذری داشته باشند اما این صفحات آن قدر بی‌مایه هستند که مردم ترغیب می‌شوند برای کسب اطلاع در زمینه‌های مختلف به نشریات فارسی رو بیاورند.1


یعنی آن چه به طور مجاز منتشر می‌شود، در بسیاری موارد توهینی به فرهنگ و شعور این مردم است. البته ما چند نشریه باکیفیت و به زبان آذری داشتیم که آن‌ها را بستند. این‌ها حتی نشریه دانشجویی سهند را نیز تحمل نکردند. علاوه بر این‌ها حتی نمی‌گذارند مردم دین خود را داشته باشند.1


آذری‌ها که مسلمان هستند. با این وجود شما می‌گویید در اعمال دین خود آزاد نیستند؟


ببینید آیا شما تا به حال نام گوران‌ها را شنیده‌اید؟ بسیاری آن‌ها را نمی‌شناسند. این‌ها فرقه اهل حق و یا دراویش آذربایجان هستند و حق حفظ شعائر خود را ندارند. مثلاً وقتی به دروایش در قم حمله می‌شود، شما خبردار می‌شوید؛ اما وقتی گوران‌ها را محدود می‌کنند، کسی خبردار نمی‌شود.1


بگذارید از همین جا پلی بزنیم به سؤال بعدی. نیروهای اپوزیسیون رسمی که از حداقل امکانات رسانه‌ای برخوردار هستند چگونه با حقوق قوم‌ها برخورد می‌کنند؟ آیا از واکنش آن‌ها به دستگیری‌های فعالان آذری راضی هستید؟


ببینید در این‌جا یک مسأله مهم وجود دارد و آن این‌که دولت برای این‌که بر معترضان خودش فائق بیاید، سیاست «تفرقه بینداز و حکومت کن» را پیش می‌برد. آن‌ها در این راه از حربه‌ی مارک زدن استفاده می‌کنند. به یکی می‌گویند اصلاح‌طلب رادیکال است تا او را از بقیه اصلاح‌طلبان جدا کنند. به یکی دیگر مارک پان‌ترکیست می‌زند و دیگری را با برچسب پان‌آذریست از بخش دیگر دور می‌کند.1


آن‌ها تکه‌تکه می‌کنند تا راحت‌تر مخالفان را بشکنند و متأسفانه برخی از ترس این‌که حمایت آن‌ها از فلان گروه یا جمعیت یا فرد برایشان اتهام حمایت از پان‌ترکیسم، تجزیه‌طلبی و این قبیل را به ارمغان بیاورد خود را کنار می‌کشند و سکوت می‌کنند. البته اخیرا در یک سال گذشته به صورت بسیار کم‌رنگ حمایت‌هایی جانبی را انجام می‌دهند.1


فعالان قومی با اتهام تجزیه‌طلب از دیگران رانده می‌شوند. و عدم حمایت از آن‌ها به اصلاح‌طلبان محدود نمی‌شود. حتی وکلای حقوقی در آذربایجان، کردستان و خوزستان از پذیرفتن موکلان سر باز می‌زنند.1


آیا شما مورد مشخصی از این دست سراغ دارید؟


بله. وقتی من در ایران بودم، تلاش می‌کردم تا برای فعالان آذربایجانی وکیل پیدا کنم. تنها وکیلی که بعد‌ها آماده شد وارد پرونده بشود، آقای دادخواه (محمدعلی دادخواه عضو کانون مدافعان حقوق بشر در ایران) بود. او هم ابراز کرد تنها در حالی پرونده را قبول می‌کند که اتهام تجزیه‌طلبی نباشد. استدلال او این بود که مخالف تجزیه‌طلبی است و به این دلیل چنین پرونده‌هایی را قبول نمی‌کند.1


دیرتر آقای عباس جمالی که تبریزی‌الاصل است، وارد این عرصه شد. آقای صادق کامرانی وکیل بعدی بود، که اهل آذربایجان است؛ اما در تهران تحصیل کرده و در آن‌جا دفتر وکالت دارد. او هم دو پرونده را قبول کرد و خودش راهی زندان شد. الان خود او زندانی است و به وکیل نیاز دارد؛ در حالی که پروانه‌ی وکالت او را باطل کرده‌اند.1


شما سال‌ها در آذربایجان روزنامه‌نگاری کرده‌اید. آیا به نظر شما جو غالب میان فعالان، جو تجزیه‌طلبی است؟


بگذارید صادقانه بگویم که وقتی از ایران خارج شدم، با چندین فعال تجزیه‌طلب در ترکیه بحث داشتم. آن‌ها به من می‌گفتند که چرا مواضع تجزیه‌طلبانه نمی‌گیرم. پاسخ من این بود که منافع آذربایجان و کل ایران با هم گره خورده است. مساله فقط آذربایجان نیست. ممکن است یکی بگوید خوزستان با ثروتی که دارد، می‌تواند به تنهایی بسیار مرفه‌تر و ثروتمندتر باشد و چرا باید ثروت خود را با تهران و تبریز تقسیم کند.1


به نظر من این خیلی کوته‌بینانه است؛ چرا که امنیت بخشی و شاید مهم‌ترین بخش منافع یک جامعه باشد و حالا اگر قرار باشد بخشی از ایران جدا شود، ده‌ها عامل وجود دارد که به بی‌ثباتی منجر شده و به جنگ و چه بسا جنگ‌های خونین و دامنه‌دار بینجامد.1


پس منافع عمومی ما و منافع و امنیت تک‌تک ما ایجاب می‌کند که با هم باشیم و با هم بر اساس احترام متقابل به هم کشور را بسازیم و آباد کنیم.1


شما چه مدلی را برای این کار قبول دارید؟


کشور ما از مناطق و استان‌ها تشکیل شده است که خود می‌تواند پایه خوبی برای یک سیستم فدرال باشد. سیستمی که در آن حکومت مرکزی از منافع عمومی دفاع می‌کند و امور فرهنگی را به استان‌ها و ایالت‌های فدرال می‌سپارد تا همه از حقوق برابر زبانی و فرهنگی برخوردار باشند. خلاصه کلام این‌که حق حفظ فرهنگ، حقوق بشر است.1

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر