Thursday, May 28, 2009

سكولاريسم ، سرنوشت حتمي ايران









انصافعلي هدايت 

روزنامه نگار در تبريز
 
hedayat222@yahoo.com
 
0098 411 2814138 



در اين مقاله ‚ به « سكوريسم » از ديدگاه « تئوري توطئه جهاني » نگريسته مي شود . بر اساس اين ديدگاه , ما بايد كارشناسان توطئه و دسيسه ريزي انگلستان و آمريكا (يا به گفته رهبران ايران : صهيونيسم جهاني ) را مسلط به همه امور جاري و آينده , كشورها و اقوام مختلف بدانيم و بپذيريم كه سكولاريسم و جدايي دين و سياست هم ، دست پخت آنها است . استقرار سكولاريسم روند 1 - سكولاريسم اجباري 2- سكولاريسم داوطلبانه و دين ستيزي عمومي و مردمي را طي كرده است . 


سكولاريسم اجباري 


نبايد از تجربه تاريخي غرب و ملت هاي مسيحي در گريز از مذهب ، زدودن مذهب از زندگي اجتماعي و راندن دين به گوشه دنج « رابطه فرد با خدا » بگذريم . كارشناسان « جداسازي دين از سياست » غرب ، در قرن بيستم ، دو تئوري را به دنبال هم به اجرا در آوردند تا دنياي اسلام و مردم پايبند به سنت « شرق » را از دين دور سازند و زندگي اجتماعي و شرقي اسلامي را از مذهب ، تهي كنند . اين تئوريها در ايران ما ، يكي بعد از ديگري اجرا شده است . ابتدا الگوي تركيه اعمال شد . زماني تركيه امروزي ( عثماني ) مركز دنياي اسلام و پايتخت « خلافت » دنياي اسلام بود . وقتي خلفاي جامد و خشك مذهب ، نخواستند و نتوانستند ، كشورهاي مسلمان را هم پاي ديگر كشورها پيش ببرند ، دژهاي آن امپراتوري اسلامي ، فرو ريخت . كارشناسان دسيسه ساز غرب ، تعدادي جوان نظامي را به سر كار آوردند . آن جوانان به اين نتيجه رسيدند : علت « عقب ماندگي » تركيه ، حكومت خلافتي و حكومت مذهبي است كه با تعصب به دنياي اطراف مي نگرد . در نتيجه ، از دين و دينداري و دخالت دين در آموزش ، صنعت ، تجارت ، اداره كشور ، ارتش ، جنگ و دفاع و ... بيزار شدند و دست به عصيان عليه دخالت دين در امور جامعه ‚ زدند . اين جوانان ارتشي و نظامي ( كه در حقيقت نمايندگي جوانان تركيه را به عهده داشتند ) با كودتاي نظامي ، خليفه اسلامي را از قدرت به زير كشيدند و طبق همان دسيسه ( ! ) مردم را مجبور ساختند تا از اسلام رو بگردانند . آنان مردم را مجبور كردند تا كلاه جديدي ( به جاي كلاه قبلي ) بر سر نهند . زنان از زير پوش ها درآيند و بخشي از اندام خودشان را عريان كنند . شغل رسمي روحاني گري ‚ حذف شود . روحانيان با لباس « عرب » ها در انظار عمومي ظاهر نشوند و مذهب در امور روزمره مردم دخالت نكند و ... همان توطئه گران غرب ( كمي بعد ) متوجه همسايه تركيه : ايران ، شدند . تركيه شباهت هاي زيادي با همسايه اش : ايران داشت . تركيه پايتخت جهان اسلام بود و خود را مدافع اسلام و رهبر جهان اسلام مي دانست . از طرف ديگر ، ايران در زير پرچم خليفه عثماني نبود ولي رهبري و مركزيت شيعه در آن استقرار داشت . اگر جدايي دين و سياست در تركيه از طرف مردم پذيرفته شد باشد ، چرا در ايران پذيرفته نشود ؟ 


آنان ، رضا خان را با كودتايي به روي كار آوردند . رضا خان هم ، دست حكومت پادشاهي قاجار را از كشور كوتاه كرد و مثل نظاميان تركيه ، براي ايران ، حكومت « جمهوري » را پيشنهاد كرد اما آخوندها و روحانيان كه در اين نقشه جايگاهي نداشتند ، با حكومت جمهوري مخالفت كردند . ( امروز از آن روحانيان تقدير مي شود و مقدس شده اند و روحانيان تقديس گر ، مدافع نوعي حكومت استبدادي مطلقه به نام جمهوري اسلامي « ولايت فقيه » هستند . ) توطئه گران انگليسي و آمريكايي به عنصر روحاني نقش و جايگاهي نداده بودند . در نتيجه ‚ رضا خان نتوانست ( هشتاد سال پيش )حكومت جمهوري را در ايران مستقر كند اما به همان شيوه نظاميان تركها ، با مذهب در افتاد . با زور ‚ كشف حجاب كرد . روحانيان را به سربازي برد . اجازه نداد ، روحانيان به راحتي در رشته هاي ديني و در مدارس خود تحصيل كنند و حضور آنها را به مساجد و نماز محدود كرد . انحصار اجراي بعضي از قوانين را از دست روحانيان بيرون آورد و به مردم عادي تحصيل كرده سپرد و ... ( ازدواج ، طلاق ، اجراي حدود اسلامي درباره بعضي از جرايم و ... ) اما اين نقشه غربي ها در ايران به راحتي پيش نرفت . همان كارشناسان سكولارساز جوامع شرقي ، رضا شاه « كبير » را از حكومت برداشتند و محمد رضا را « شاه» و « سايه خدا » ساختند . او از فشاري كه پدرش بر جامعه ديني و سنت زده ايران وارد كرده بود ، كاست و طبق نقشه جديد ، راه و شيوه نرمي را پيش گرفت و به هر كس اجازه داد كه هر چه مايل است بكند . (هر كس خواست به مسجد برود و هر كس خواست به ميخانه .) روحانيان آزاد شدند . مدارس ديني رونق گرفت . هر زني پوشش دلخواه خود را به تن كرد . روحانيان از اعزام به سربازي معاف شدند و ... در نقشه جديد به روحانيان جايگاهي داده شده بود اما روحانيان به اين رل ‚ راضي نبودند . در نتيجه ، چندين شورش در كشور پديدار شد كه ريشه در زير عباي روحانيان قم ، داشت . 


توطئه گران غرب ، با توجه به جامعه سنت زده ، اكثريت جمعيت روستايي ، نارضايتي بخشي از روحانيان ، پايين بودن سطح عمومي سواد و دانش ، سكولار نشدن مردم و اطاعت مردم از روحانيان به هنگامي كه دستور سياسي را در لفافه دين مي پيچيدند ، روي روحانيان متمركز شدند و به تحقيق پرداختند . آنان برنامه بلند مدتي را براي به بازي گرفتن روحانيان و دين زدايي ( به دست روحانيان ) از ايران طراحي كردند . بسياري از سياستمداران و كساني كه با پشت پرده سياست و نقشه ها ، آشنايي داشتند ، از اين سياست جديد آگاهي يافتند اما محمد رضا شاه ، نه از آن آگاه شد و نه آن را باور كرد ولي آيت الله خميني جزو آيت الله ها و روحانيان بر جسته اي بود كه به اين نقشه پي برد و كمي بعد از پيروزي انقلاب 1357 اعلام كرد : اگر اين انقلاب شكست بخورد ، به دست روحانيان و پاسداران خواهد بود و اين بار اسلام شكست خواهد خورد . ( نقل به مضمون ) يكي ديگر از آيت الله ها كه با نقشه جديد غربي ها مخالف بود ، آيت الله شريعتمداري بود . اين روحاني برجسته جهان شيعه ، با ايفاي نقش و حضور روحانيان در حكومت و رهبري كشور مخالفت مي كرد . به همين دليل با اصل 110 قانون اساسي و « ولايت فقيه » ( به خصوص نوع مطلق آن ) مخالفت كرد . به دنبال همين مخالفت هم ، عده اي از روحانيان با طرح و برنامه اي زيركانه ، او را از ميدان به در كردند و بدين سان ‚ آبروي اولين آيت الله بدست خود روحانيان ريخته شد و هواداران وي در زير سايه سكوت ديگر روحانيان ، خلع لباس شده يا به زندان افتادند . 


سكولاريسم داوطلبانه و دين ستيزي عمومي و مردمي 


در نقشه جديد طراحان آمريكايي و انگليسي ، حكومت به روحانيان منتقل مي شد . اغلب اعضاي اين قشر ، دور از جامعه ، سياست ، اقتصاد ، دانش جديد و دانشگاه و دانشگاهيان ، زندگي كرده بودند و با علم ، صنعت ، اختراع ، دنياي مدرن ، توسعه يافته و مرفه غرب و هر چيز تازه اي كه با سنت جور و هماهنگ نبود ، مخالفت مي كردند . چون اكثر روحانيان و بدنه اين قشر را اين دسته از آخوند ها تشكيل مي دادند ، نخبگان و روشنفكران روحاني ، در ميان انبوه روحانيان مخالف پيشرفت و توسعه كشور ،گم مي شدند و صدايشان به جايي نمي رسيد . اگر هم بعضي از روحانيان و غير روحانيان ، حرف و سخن تازه اي مي زدند ، با تكفير روحانيان سنتي ، روبرو مي شدند و ... اين دسته از روحانيان سنت زده كه اداره امور جامعه را به دست مي گرفتند ، از دين جز به تسبيح و دلق ، ريش ، انگشتري و البته نماز ، چيزي نمي فهميدند . هر كس ريش داشت ، انگشتري به دست مي كرد ، وقتي صحبت مي كرد ، حروف « حلقي » عرب را غليظ تر ادا مي كرد ، بالا مي نشست و اداره بخشي از جامعه را بدست مي گرفت . اين مدير ريش و پشم ، ناچار بود جامعه را با ديدگاههاي روحانيان سنت زده و نظريه روحانيان دوره مغول ، صفويه و قاجاريه اداره كند . به تدريج ، اين دسته از روحانيان ، به روي كار آمدند . همه پست هاي كليدي و حساس را چه به طور قانوني ، چه از طريق نوكر پروري ، به دست گرفتند . آنها « جمهوري » را پذيرفتند اما در يك نظريه « پيشرفته » ( ! ) از داخل آن ، ولايت مطلقه فقيه و حكومت شبه خلافت را بيرون كشيدند . بدين سان ، اختيار جان ، مال و ناموس مردم را از مردم ستاندند . مردم آزادي عقيده ، بيان ، مطبوعات ، آزادي احزاب ، آزادي اعتراض به حكومتيان را در اعتراض هاي خياباني و راهپيمايي ها ، آزادي انتقاد از قوانين از جمله قانون اساسي ، آزادي مراجعه به افكار عمومي و رفراندوم را از دست دادند . اين روحانيان سنت زده ، خود به جاي قانون نشستند و هر چه آنان گفتند ، قانون شد ! شلاق زدن ، شكنجه نشد . زندانها پر شد و دانشگاه نام گرفت . همه شهرها به اين افتخار رسيدند كه يك زندان داشته باشند . فرزندان مسلمان اين ملت كه به دست آنان و در دادگاههاي در بسته ، به اعدام محكوم شدند ، از دفن در گورستانهاي مسلمانان ، محروم شدند . به خانواده هاي آنان اجازه داده نشد تا براي فرزندانشان ، گوري مشخص ، بر پا كنند . آنها را مجبور كردند ، بجاي عزاداري به عزيزان خود ، شيريني توزيع كنند و ... آن نويسندگان و روزنامه نگاراني كه بر خلاف ديدگاه اين روحانيان سنت زده ، قلم زدند ( چه روحاني چه مردم عادي ) به زندان محكوم شدند . البته روحانيان سركش ، پس از كسب لقب « روحاني نما » ، خلع لباس شدند يا به زندان افتادند . طبق همان نقشه توطئه گرانه ، روحانيان سنت زده ، مسلماني مسلمانان را نمي پذيرفتند و ده ها سازمان و ارگان ، روزنامه ، مجله ، راديو ، تلويزيون ، و ... به راه مي انداختند تا مسلمان ايراني را مسلمان تر كنند ! آنان را به خلوص و « اسلام ناب » نايل كنند ! طبق آن نقشه ماهرانه ، روحانيان سنت زده ، اسلام را چنان معرفي مي كردند كه همه از اين كه مسلمان هستند و از چنان روحانياني دنباله روي مي كنند ، پشيمان شده ، داوطلبانه از دين و دينداري گريزان شوند و ايرانيان ، بدين طريق شيوه ، به سكولاريسم ( جدايي دين و سياست ) نايل آيند . 


علاقه شديد مردم به جامعه سكولار



در اثر فشاري كه روحانيان سنت زده و مخالف پيشرفت و ترقي ، به نام اسلام ، بر مسلمانان ايراني وارد آوردند ، اغلب ايرانيان در گفتگوهاي علني و روزانه « خودماني ،ٍ به دين مي تازند و خواستار جامعه اي سكولار و بدون حضور رسمي دين هستند . اين ادعايي ، بدون دليل نيست . كافي است تا به سوالهايي كه دانشجويان در دانشگاهها از سخنرانان مي كنند ، توجه كنيد . در هر جلسه سخنراني ، حدود 500 سوال به دست مجريان برنامه مي رسد . اغلب اين سوالها در مورد رابطه اسلام و حكومت ، ميزان تسلط حاكمان اسلامي بر امور روزمره و خصوصي مردم ، كيفيت و چرائي مطلق بودن ولايت فقيه ، سوء استفاده از نام اسلام ، تغيير قانون اساسي و ... دور مي زند اما مجريان اين برنامه ها ، از طرح اين سوالها طفره مي روند . چرا كه طرح آن سوالها و شبه ها با مجازات ، زندان ، جريمه و ... روبرو است . اين در حالي است كه اين دانشجويان در دوره حكومت پر از تبليغ و مسلمان سازي و ارائه اسلام ناب روحانيان سنت زده ، متولد شده و رشد كرده اند و از اول ابتدايي تا دانشگاه ( در دانشگاه هم ) خوراك اصلي درسي و آموزشي آنها اسلام و مباحث اجتماعي آن بوده است . با قاطعيت تمام مي توان گفت كه حدود 80 درصد دانشجويان و جوانان ايران خواهان جامعه اي سكولار هستند و با توجه به خواست آنان ، ايران سالهاي آينده ، ايراني با حكومت سكولار خواهد بود . ايران سكولار با تركيه سكولار ، بسيار متفاوت خواهد بود . چرا كه اكنون حدود 90 درصد مردم تركيه بسيار مسلمان و البته « مؤمن » هستند . يعني اگر كسي نماز مي خواند يا به مسجد مي رود ، با عشق و علاقه است . اگر به قوانين اسلامي گرد ن مي نهد ، از روي ترس از قانون و مجازات حكومتي ، نيست . البته مسلماني افراطي آنان هم ، عكس العملي در مقابل فشار و اجبار زياد دولتي به جدايي دين از سياست است . 


از طرف ديگر ، اگر در تركيه ، 10 درصد مردم ، به اسلام اعتقاد ندارند يا سكولار هستند ، در عمل نشان مي دهند و رفتاري همانند غربي ها و حتي افراطي تر از غربي ها دارند . مردم تركيه از ابتدا هم با زور سكولار شده اند و تصور مي كنند ، اگر حكومتشان اسلامي شود و دينداران به حكومت برسند ، به بهشت روي زمين خواهند رسيد و استعدادهايشان ، شكوفا خواهد شد . در هر حال ، در آرزوي تجربه حكومتي مذهبي يا دوام زندگي مذهبي هستند . چنان كه ، نماز جمعه ، هر هفته در همه شهرها برگزار مي شود و اغلب مردم در آنها شركت مي كنند . اما ايرانيان حكومت ديني و حكومت دينداران و روحانيان سنت زده را چشيده اند . اگر چه نام حكومتشان « جمهوري » است اما هنوز مزه جمهوري را نچشيده اند . در نتيجه ، ايرانيان از دين و آموزه هاي خشك و جامد ديني كه پويا نيست ، به تنگ آمده و دل زده شده اند . اينان ، به دنبال « جمهوري » هستند و مايلند تا در آن جمهوري ، دين و اسلام به گوشه منازل و مساجد ، بخزد و در زندگي جمعي و اجتماعي آنان دخالت نكند . بدين ترتيب ، اگر ايرانيان به حكومت و قانون جديدي روي بياورند ، در آن حكومت و قانون ، براي دين و دينداران ، جايي نخواهد بود و مردم ( به ويژه جوانان ) داوطلبانه ، دين و همه مظاهر آن را كنار خواهند گذاشت . در نتيجه و با توجه به وضعيت موجود ، جدايي دين و سياست در ايران ، داوطلبانه خواهد بود و اجباري نخواهد بود . اگر چنين تئوري ( گريزاندن مردم از دين بدست روحانيان ) براي دين زدايي از ايران ، ثمره خوبي بدهد ، احتمالا تركيه ، الجزاير ، عراق ، اردن ، مصر ، عربستان سعودي و ... نيز طعم تلخ حكومت روحانيان سنت زده را خواهند چشيد تا هر نوع مقاومت داوطلبانه در مقابل سكولاريسم ، بدست اشتباهات خود روحانيان ، خنثي شود . در پايان متذكر مي شوم : من به ديدگاه « توطئه جهاني » اعتقادي ندارم ولي به پيدايش و رواج سكولاريسم ايراني معتقدم و ايمان آورده ام كه رخ خواهد داد .


 0 / 6 / 82 




Monday, September 15, 2003



1 comment:

  1. زیاد شر و ور ننویس
    حرفات عین خودت بوی گند و کثافت میده
    حالم از آدمای هرزه ای مثه تو به هم میخوره

    ReplyDelete

در حسرت سنت روشنفکری ملل قبل از سرکوب توسط کودتاچیان

 در حسرت سنت روشنفکری ملل قبل از سرکوب توسط کودتاچیان https://youtu.be/Rw7VQVAIMAU?si=B_nulJvCDnyIaojl ممالک محروسه قاجار روشنفکران و رهبران...