Wednesday, May 27, 2009

هدايت، روزنامه نگار تبريزي، از نیروهای لباس شخصی به دادسرای نظامی آذربایجان شرقی هم شکایت کرد: داد مرا از قانون شكنان و جلادان بستانيد






ژورناليست پئيمان پاكمئهر تبريزدن يازير 

پيمان پاك مهر- روزنامه نگار در تبريز
 
Pakmehr88@hotmail.com
 
Tel,fax:0098 411 5531723
 


انصافعلي هدايت ؛ روزنامه نگار در تبريز ، كه در 26 خرداد82 ، در جريان اعتراضات دانشجويي دانشگاه تبريز از سوي 18 لباس شخصي( شناخته شده ) مورد ضرب وشتم قرار گرفته و 300 مشت ولگد به وي زده و 28 روز در سلول انفرادي محبوس بود شكايت نامه سرگشاده اي به دادسراي نظامي آذربايجان شرقي مي نويسد. 
پس از جريان اصابت ضربه جسم سخت ! به جمجمه خبرنگار عكاس ، خانم زهرا كاظمي ، رييس جمهوري ايران از وزراي خود مي خواهد تا با كار گروهي موضوع را بررسي كنند . در اين ميان ، انصافعلي هدايت روزنامه نگار تبريزي با ارسال شكايت نامه اي به رييس جمهوري ايران كه بازتاب وسيعي در رسانه ها و افكار عمومي داخلي و بين المللي داشت به تشريح و افشا لباس شخصي ها و ضرب و شتم كنندگان خود پرداخته و آرزو مي كند خبرنگار ايراني الاصل كانادايي بود تا رييس جمهور به نامه وي پاسخ داده و دستور پيگيري و شناسايي متخلفين را صادر كند . ولي رييس كميسيون اصل 90 مجلس و نيز كميسيون حقوق بشر اسلامي و سازمان گزارشگران بدون مرز مدافع حقوق روزنامه نگاران در سرا سر جهان با سرعت و جديت موضوع را پيگيري مي كنند . 
اين روزنامه نگار پس از آنكه - هيچ - پاسخي از رييس جمهوري پاسخگو دريافت نمي كند جهت احقاق حق خود رو به قوه قضاييه و دادسراي نظامي آذربايجان شرقي آورده و خواهان احقاق حق شده است . 
متن كامل شكايت نامه به شرح زير آمده است : 


به نام خداوند عادل
 
رياست محترم دادسراي نظامي آذربايجان شرقي 

سلام عليكم 



با تقديم احترام ‘ به استحضار مي رساند اينجانب انصافعلي هدايت ؛ روزنامه نگاري هستم كه در26 خرداد سالجاري توسط لباس شخصي هاي اداره اطلا عات نيروي انتظامي آذربايجان شرقي ، مورد ضرب و شتم قرار گرفتم . 

17- 18تن از اعضاي آن اداره ، اداره اماكن و اداره مبارزه با مواد مخدر در ضرب و جرح من شركت داشتند. اين 17- 18تن مامور بيش از 300 (سيصد) ضربه مشت و لگد در مقابل دانشگاه تبريز و در كلانتري 111 (فلكه دانشگاه) ، از سر تا پاي من زدند و به فريادهاي من ،، من خبرنگارم ،، هيچ توجهي نكردند . آن ها ده ها بار من و اعضاي خانواده ام را به باد ركيك ترين و زشت ترين توهين ها و دشنام ها گرفتند. اين ماموران ، در زير فرمان سرهنگ روستايي و سرهنگ ايماني نژاد قرار داشتند . ممكن است ، من روزي از خطاي آن 15 - 16 مامور بگذرم اما از قانون شكني ، توهين و ضرب و شتم توسط اين دو ، نخواهم گذشت . 

سرهنگ روستايي همان كسي بود كه مرا به مرگ و بريدن آلت تناسلي من تهديد كرد . او براي عملي كردن تهديد خود6 ماه به من فرصت داده است . او بايد نام آن 15 - 16 مامور زير فرمان خود را به خاطر داشته باشد و اگر فراموش كرده است ، مي تواند از ليست ماموران اعزامي آن روز به جلو دانشگاه ، استخراج كرده و به محضر دادگاه ارائه كند . من چهره همه آن ها را به خاطر دارم. 

سرهنگ روستايي ، همان كسي است كه بدون صورت جلسه ، اموال مرا نيز از جيب هايم خالي كرد كه شامل : 
1- سيمكارت تلفن همراهم با شماره 09134122384 
2 - گوشي تلفن همراه زيمنس اس ال 45 
3 - كارت خبرنگاريم از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي 
4 - كارت خبرنگاريم از اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي آذربايجان شرقي 
5 - كارت عضويتم در بانك خون تبريز 
6- كارت اعتباريم از عابر بانك بانك صادرات 
7- دو خود نويس 
8- كلاسور با مقداري كاغذ 
9- عينكم 
10- مقداري پول نقد مي شد . 

من به عنوان خبرنگاري كه به وظيفه شغلي و قانونييم عمل مي كردم و پليس ، بايد امنيت من و همكارانم را تامين مي كرد ، شكايت خود را از آن 17 - 18 مامور ( كه امضا’ چند تن از آنها در پرونده ام موجود است) تقديم نموده و خواستار رسيدگي به شكايت هاي زير هستم : 

1- افراد لباس شخصي پليس با استناد به كدام حكم قانوني مانع از انجام كار من شدند . در حالي كه من در حين انجام ،، جرم مشهود ،، نبودم . و چرا به فرياد هاي ،، من خبرنگارم ،، من توجه نكردند ؟ 

2- آنها با استناد به كدام قانون يا مجوز ، الف: بيش از 300 ضربه مشت و لگد به من زدند؟ ب: دهها بار به من فحش هاي ركيك و ناموسي داد ند؟ 

3- با چه مجوزي چشمان مرا بسته و به شكل بدي ( بدتر از سربازان اسراييلي ) بارها در شب و روز ، مرا جا بجا كردند ؟ 

4- آن ها با كدام مجوز ، سه روز مرا در بازداشت انفرادي اداره اطلاعات پليس نگه داشتند ؟
 
5- چرا پليس در اين سه روز از دادن و ارائه حداقل امكانات زنده ماندن ( حقوق قانوني هر بازداشتي ) خودداري كرد ؟ چرا آنها در اين سه روز ، درخواست هاي مكرر مرا در باره’ غذا ، ناديده گرفتند ؟ آيا با اين حال ، ديگر حقوق قانوني من را مراعات مي كردند ؟ و به من اجازه مي دادند، از حقوق انساني خودم حرف بزنم ؟ يا درخواستي بكنم . 

6- آن 17 - 18 نفر با چه مجوزي مرا آن قدر زده بودند كه خون ريزي داخلي داشتم؟ به طوري كه پس از اصرار من ، مرا به پزشك بردند . 

7- چنان فشار رواني شديدي به من آمده بود كه هر بار به سراغ من مي آمدند ، شاشم مي گرفت ؟ 

8- چرا وقتي به سردار عيني باهر در مورد وضع غذا (ندادن دو وعده غذاي گرم و يك وعده غذاي سرد بر اساس قانون) اعتراض كردم ، ايشان رسيدگي نكرد ؟ آيا وي به خاطر اين كوتاهي نبايد محاكمه شود ؟ 

9- من در اثر كتكي كه خورده بودم ، براي حفظ جانم و براي بهانه ندادن به لباس شخصي هاي پليس براي زدن من ، از اصرار بر حقوق خودم ، مي گذشتم . اما چرا پليس از يادآوري و دادن حقوق من خودداري كرد ؟ و در باز جويي ها از من نپرسيدند ، تا بدانند كه چه كسي يا كساني مرا چنان زده اند ؟ چرا از من نخواستند تا ضاربان را شناسايي كنم؟ مگر پليس مسئول تامين امنيت شهروندان و كشف جرم و مجرم نيست ؟ پس چرا هيچ سوالي در اين مورد از من نكرد ؟ 

10- چرا مرا به پزشكي قانوني براي معاينه و اعلام ميزان و شدت ضربات ، اعزام نكردند ؟ آنها با اعزام نكردن من به پزشكي قانوني ، مي خواستند چه چيزي را پنهان كنند؟ آنها مي خواستند آثار ضرب و شتم مرا پنهان كنند تا سردار عيني باهر به عنوان فرمانده پليس آذربايجان شرقي ، اين روزها بتواند ادعا كند ،، كه او مورد ضرب و شتم قرار نگرفته است . در غير اين صورت ، بايد به پليس اصرار مي كرد و در بازجويي ها مي نوشت تا او را به پزشكي قانوني بفرستند . ،، يا بگويند : او چه مدركي در دست دارد كه نشان دهد ، كتك خورده است ؟ 

11- پليس چرا مي خواست تا براي من يك جرم ،، چاقو كشي و حمله به پليس ،، بتراشد ؟ چرا بازجويم سعي مي كرد ، با استناد به صورت جلسه لباس شخصي هايي كه من را زده بودند، اين اتهام را بگردن من بگذارد ؟
 
12- اگر من متهم يا مجرم بودم (سردار عيني باهر تلاش كرده تا همه دستگير شدگان و من را جزو اراذل و اوباش و چاقوكش معرفي كند) ، چرا اين اتهام ( چاقو كشي ) از پرونده من حذف شد ؟ ( در مرحله نهايي و قبل از آزادي از بازداشت موقت ) 

13- آيا پليس لباس شخصي و آنهايي كه من را زدند ، من را در بازداشت انفرادي نگه داشتند ، از دادن غذا خودداري كردند ، به من و خانواده ام فشار طاقت فرساي رواني وارد كردند ، در سلولهاي انفرادي بي نور ، كثيف و بدون وسايل استراحت نگهداشتند ، بايد بدون محاكمه و مجازات ، حق دارند قانون را بشكنند و آزاد بگردند ؟ 

14- آيا آنها مي توانند ، اين همه شكنجه به من بدهند و دو اتهام اصلي من را در بازجويي ها : 1 - تبليغ عليه نظام 2 - مصاحبه با راديوهاي خارجي عنوان كنند؟ يعني اين همه شكنجه بخاطر دو اتهام مطبوعاتي ؟ كه بايد در دادگاه مطبوعات و با حضور هيات منصفه رسيدگي مي شد ؟ 

15- با وجود دستور قضايي شعبه دوم دادگاه انقلاب ، هنوز اداره اطلاعات ناجا از دادن وسايلي كه از من برده اند ، خودداري مي كند. 

عاليجناب ! 

از شما مصرانه مي خواهم ، داد من و خانواده ام (كه 28 روز در فشار رواني و عصبي قرار گرفتند) را از ماموران بدتر از جلادان و از اين قانون شكنان بستانيد ! و صريحاّّّّّ اعلام بفرماييد ، چه ميزان ظلم به من و خانواده ام شده اسث و چگونه قابل جبران است ؟
 
عاليجناب ! 

از هم اكنون مصرانه از حضرت عالي خواهش مي كنم ، رسيدگي و تحقيق در مورد اين پرونده را به ،، پليس ،، واگذار نكنيد . در غير اين صورت ، من از هم اكنون ، رسيدگي به اين شكايت را از شما پس مي گيرم . چرا كه اداره اطلاعات ناجا مهمترين و قدرتمندترين اداره آن سازمان است . و هيچ محقق وابسته به پليس ، آنها را چنان كه لازم است ، بازجويي و محكوم نخواهد كرد . چون از قديم گفته اند: هيچ گوسفندي دم بچه خود را لگد نمي كند . 

در پايان ، به استحضار مي رسانم : با وجود همه پنهانكاري هاي پليس تبريز ، تعدادي انسان شريف آماده هستند تا در دادگاه حاضر شده و ديده هاي خود از وضعيت من در آن روزها را به استحضار برسانند و شهادت بدهند . 
با تقديم احترام 
انصافعلي هدايت 


گيرندگان : 
1- رياست محترم قوه قضائيه 
2- رياست محترم جمهوري 
3- رياست محترم دادگستري آذربايجان شرقي 
4- كميسيون اصل 90 قانون اساسي مجلس شوراي اسلامي 
5- رياست محترم كميسيون حقوق بشر اسلامي 
6- رسانه هاي خبري 



Friday, September 12, 2003

No comments:

Post a Comment

در حسرت سنت روشنفکری ملل قبل از سرکوب توسط کودتاچیان

 در حسرت سنت روشنفکری ملل قبل از سرکوب توسط کودتاچیان https://youtu.be/Rw7VQVAIMAU?si=B_nulJvCDnyIaojl ممالک محروسه قاجار روشنفکران و رهبران...