یکشنبه ٢۴ اسفند ١٣٨٢ – ١۴ مارس ٢٠٠۴
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام به ملت قدرتمند ودرمند ايران
گوش هايم را تيز کرده بودم تا ندای لبيک هموطنانم را به صدايی در گلو مانده ، بشنوم. اما صدای اين ندا ضعيف شده است و به زحمت شنيده می شود. نمی دانم، شايد حقيقت از خاطرمان پاک شده و يا درد دوری فرزند از پدر، درد جدايی مادر از پسر خوب درک نشده. اين درد، نزديک دو ماه است که قلب کوچک خواهرم و قلب پاک مادرم را می فشارد. درد دوری از نفس های حق، درد جدايی از آغوش پر مهر و گرم پدرم. شايد، مشکلات زندگی باعث شده که از انصافعلی هدايت؛ روزنامه نگار آزاد و مستقل که نوشته هايش حق بود و گفته هايش درد، از صفحه ذهنمان پاک شود.
نزديک دو ماه است که قدم در حريم پاک منزل کوچکش نگذاشته و ما عطر نفس های او را کم داريم. من هزاران بار از شما، ملت غيور و وطن پرست ايران، از خودم به عنوان نسل آينده وطنم، اين سئوال را پرسيده ام: "جرم پدرم چيست؟ "
اين سئوال در جای جای ايران زمين، طنين انداز شد ولی جوابی شنيده نشد. شايد جواب را می دانم اما دوست دارم تا از زبان پيرمردی که در روزنامه ها به دنبال واقعيت است و يا از زبان آن کودک خردسال معصومی بشنوم که می تواند صداقت را از چشمان پدرم بخواند. من درد دلم را به روی صفحه روزگار حک می کنم چون می دانم که خوانده خواهد شد، همدردی می شود و بدين وسيله به قلب کوچک خواهرم تسکين داده می شود.1
من به پدرم، به انصافعلی هدايت افتخار می کنم. من به اينکه فرزند يک انسان آزاده و متفکر، شجاع و استوار هستم، می بالم. چرا که اطمينان دارم، پدرم قدرت برخاستن را به خواست شما و قدرت خدا دارد و بالاخره با افتخار برمی خيزد و دست تمامی هموطنانش را می فشارد. من به عنوان يکی از آينده سازان اين مملکت از وی حمايت می کنم چون يقين دارم که شما هم يقين داريد که او پاک است و از پاکی سرشته؛ و اطمينان دارم شما، تک تک اعضای خانواده بزرگ ايران، از اين عضو کوچک خانواده تان حمايت خواهيد کرد و اميد روزی را دارم که پدرم دوباره با افتخار تمام قلم بر می دارد، به من و فرزندان آينده حقيقت را می آموزد.1
درست است که وی در زندان و در بازداشت دو ماهه است ولی راهش ادامه دارد، قلمش می چرخد و همه ما به صداقت و پاکيش ايمان داريم. او متهم به حق گويی است و از حقوق ابتدايی و ساده يک انسان محروم است و آن مراجعه به پزشک برای رفع درد ناشی از تزريق واکسن آلوده، که باعث عفونت سمت راست بدنش شده و حال هم به خونريزی شديد روده هم مبتلا شده ولی کسی را جوابی نيست که چرا و چگونه؟
نزديک عيد سال 1383 است. در همه خانه ها شور و حال خاصی وجود دارد ولی خانه ما با ساير خانه ها تفاوت دارد، از تب و تاب عيد افتاده چون که عيدی بزرگ ما، چلچراغ منزل ما در جايی ديگر، دور از بستر خانواده اش روشن است و چه خوب گفت شيخ ابوسعيد: "مرد آن است که در ميان خلق باشد ولی لحظه ای از خدا غفلت نکند . "
مرد آن است که فردای روز، نزد دادگاه وجدان خويش به هلاکت نرسد. 1
با کمال تشکر از ندای کمکتان
فاطمه هدايت 22/12/82
Comments
Post a Comment