به مناسبت انتخابات ریاست جمهوری: نمی خواهم برده سیاسی باشم !1


این مقاله را در زمانی که در سال 1384 در زندان مرکزی تبریز بودم نوشته و منتشر کردم که همزمان با آغاز تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری نهم ایران بود


انتخابات ، نوعی معامله است و باید پرسید : آیا این معامله ، پر سود است یا نه ؟ به نفع چه کس یا کسانی است ؟ اگر ضرری داشته باشد ، به گرده چه قشرهایی می افتد ؟ تا کنون چه سود و زیان هایی داشته است ؟ آیا در شرایط کنونی اجتماع ، بازهم باید در آن شرکت کنیم ؟ و...؟

آیا می توان انتخابات را به " معامله " تشبیه کرد ؟ بله . انتخابات ، نوعی معامله جمعی است . در یک طرف ، ملت و از طرف دیگر ، حاکمیت ( در دو طرف این معامله ) قرار دارند . ملت یا ملت های ایران در دوران پس از انقلاب ، بارها ( 25 بار ) به پای صندوق ها رفته اند و چیزی را خریده اند . در اولین انتخابات ، با رأی خود " جمهوری اسلامی " را خریده اند که " فقط جمهوری اسلامی . نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر " دستور بود .

از این خرید سود کرده ایم یا ضرر؟ بحثی است که در متن اقشار اجتماعی ، در گرفته است و اغلب مردم ( طبق آرایی که به صندوق های بعدی ، ریخته شده و رو به نزول است ) از معامله و کرده خود ، پشیمان هستند . چرا که آنان درآن زمان ، تصور می کردند ، در قبال پرداخت رأی خود و خرید نظام جمهوری اسلامی ، نظام بهتر از شاهنشاهی ، جمهوری خلقی ، جمهوری ، جمهوری دمکراتیک ، جمهوری خلق دمکراتیک و ... را صاحب خواهند شد که به آنان ، خواست ها و اراده هایشان ، احترام گذاشته و سر تسلیم در مقابل ملت ، فرو خواهد آورد ولی بتدریج متوجه شدند ؛ این نظام ، آن خواستی نیست که فکرش را می کردند و برای خریدش ، رأیشان را داده اند . لذا بتدریج ، خود را از گردونه نظام خارج کردند ولی نه به طور کامل ، بلکه بتدریج ، اما این مجال را به حکومتگران دادند تا خود را اصلاح کرده و به تصویر ذهنی مردم و توقع آنان از حکومت مورد نظر و ایدالشان ، گردن نهند ولی چون کردن نهاده نشد ، از چرخه بازی و انتخابات ، خارج شدند . 

حکومت یا حاکمیت با رأی مردم ، چه چیزی را بدست اورده است ؟ 

حکومت ، با رأی مردم ، مشروعیت حکومت و اعمال قوه قهریه ، زور و قانون را بدست آورده و با تکیه به رأی مردم و مشروعیتی که به چنگ آورده است ، هر قانونی را که خواسته ، تصویب کرده و به اجرا گذاشته است . هر فرد حقیقی یا حقوقی را که خواسته از سد راه خود ، کنار زده و نابود کرده است . با هر کشوری که تمایل داشته ، به نام مردم ایران ، رابطه برقرار کرده و با هر مملکتی که خواسته ( به نام ملت ایران ) قطع رابطه کرده است . سازمان ها و نهادهای زیادی را از بین برده و نهادهای جدیدی را خلق کرده است و از طریق آزمون و خطا ، به پیش رفته و می رود ولی از آزمون و خطاها ، درس و عبرت نگرفته و بعضی از طرح ها را بارها به نام ملت ایران و خریداران خود ، از نو ولی با نام دیگر ، تجربه کرده ، آزادی های ملت را محدود ساخته و حق انتخاب را از مردم گرفته است . با تکیه به مشروعیتی که با معامله با مردم بدست آورده است ، از خواسته و اراده مردم ف سر پیچانده ، آنان را به خودی و غیر خودی تقسیم کرده ( غیر خودی کسانی هستند که مشروعیتی را که با رأی خود به حکومت و نظام داده اند را پس گرفته اند و خودی ها ، حامیان آن ، هستند . ) مطبوعات را توقیف کرده ، روزنامه نگاران و آزادی خواهان را راهی زندان ها ساخته است . منکر زندانی سیاسی است . چون ، نمی خواهد قانون جرایم و تخلفات سیاسی را تصویب و اجرا کند . در نتیجه وجود زندانی سیاسی را انکار می کند . 

ملتی را که مشروعیت خود را در معامله با آنان و با رأی آنان ، کسب کرده است ، صغیر، غیر ممیز، نا بالغ و عقب مانده می داند که صلاح خودشان را تشخیص نمی دهند ، و باید بخشی از حاکمیت، برای آنان تصمیم بگیرد . برای آنان افرادی را انتخاب کند و آنان را از میان شکلات هایی که حاکمیت انتخاب کرده است ، یک یا چند تایی را برگزینند و ... این همه سود و زیان خرید " جمهوری اسلامی " در قبال پرداخت "رأی" و مشروعیت ، به حاکمیت ، بوده و است . 

در دومین انتخابات ، ملت به خرید قانون اساسی جمهوری اسلامی ، تن داد . قانونی که در اوج احساسات انقلاب و انقلابیگری و... نوشته شد . احساسات و نفرت ، بر زمان ، تسلط داشت . همه از نظام قبلی ، متنفر بوده و شیفته رهبران جدید بودند . می خواستند از دست حاکمان قبلی و قانون آن ها رهایی یابند . تصور می کردند که رژیم جدید ، با هر کلمه و جمله ای که نوشته شود ، در اجرا ، بهتر از قبلی خواهد بود . 

رهبران انقلابی ، فضا را تنگ گرفتند . اجازه داده نشد احساسات و انقلابیگری ، فرو کش کند و بدین ترتیب ، فرصت نقدهای عمیق و بحث و بررسی پیش نویس قانون اساسی هم از مردم گرفته شد . تعدادی هم که قانون اساسیرا نقد کرده بودند ، بعدها ، مغضوب شدند و تاوان سنگینی ، پرداختند . مدتی گذشت تا همه ( ولی به تدریج ) متوجه شدند که این قانون اساسی ، آنی نبوده که آنان تصور می کردند . به آرما ن های ملت ، نزدیک هم نشده است تا در عمل ، بویی از آرمان ملت را در خود داشته باشد . در عمل ، چنان شد که هر اصولی که به حقوق ملت مربوط بود ، فراموش شده و هر چه که به حقوق حاکمیت تعلق داشت ، پر رنگ تر شد . آزادی احزاب ، آزادی اجتماعات و اعتراض ، آزادی مطبوعات و ... دخالت در سیاست ، ابرازعقاید سیاسی و عقیدتی و... برچیده شد و با تصویب قوانینی بر ضد صراحت همین قانون اساسی ، حقوق ملت از میان رفت . ( مانند قانون احزاب ، اجتماعات ، نشریات و... ) بی حقوق ملتی که در خرید قانون اساسی ، چیزی را خریده که او را راضی نگه نمی دارد . لذا بتدریج و بعد از فروکش کردن احساسات انقلابی ، به فکر تغییر قانون اساسی و اصلاح آن ، افتاد ولی حکومت ، حاضر نشده و نیست ، از حقوقی که در آن معامله های قبلی ، بدست آورده و در عرصه اعمال زور ، قدرت ، سیاست و تعیین حرکت جامعه ، یکه تاز شده است ، عقب نشینی کند . بلکه مایل است تا آن چه در متن قانون اساسی و اندکی به سود ملت نوشته شده را اصلاح کرده و به نفع حاکمیت، تضعیف کند . 

بخش هایی از حکومت و حکومتگران به امید اصلاحات ، دست بکار شدند و با پشتوانه ملت ، دوم خرداد را بوجود آوردند ولی نه اختیارات گسترده اصل 110 قانون اساسی ، نه اختیارات شورای نگهبان ، نه پراکندگی تصویب قانون و نهادهای مختلف حاکمیت ، قابل اصلاح تلقی نشد و حکومت ، عقب نشینی نکرد. اصلاح طلبان مجبور به عقب نشینی و به اجرا درآوردن اصول موجود قانون اساسی و استفاده از ظرفیت های موجود ، همت گماشتند اما کار چندانی پیش نبردند و اما آن چه اتفاق افتاد ، یأس عمومی از تغییر یا اصلاح قانون اساسی ، اصلاح نهاد های حکومتی و توزیع قدرت بود که باید از داخل حکومت ، روی می داد . علامت آن ، طرد اصلاح طلبان از قدرت و عدم مشارکت بسیاری از مردم در انتخابات بعدی ، بود.

آیا امیدی به اصلاح حکومت از درون وجود دارد ؟ 

بله . این امید گرچه کم سو ، اما هست ولی نهایت اصلاحاتی که حکومتگران فعلی در سر دارند ، تن دادن و عقب نشینی تا مرزهای قانون اساسی و اجرای ظرفیت های آن است . اگر بخواهند یک قدم هم عقب نشینی کرده و تفسیر جدیدی از قانون اساسی ، ارائه کنند ، می توان امید وار بود که این گردونه ، به سود ملت بچرخد .اما آیا حکومتگران حاضر خواهند بود در مقابل خرید رای ملت ، متاعی را بفروشند که ملتهای ایران مایل به خرید آن هستند ؟ و آن ؛ تغییر قانون اساسی یا تدوین قانون اساسی جدید با تکیه بر اصول دموکراسی مورد قبول ملتهای متمدن و پیشرفته اروپایی وآمریکایی ، بر اساس فدرالیسم ، جدایی دین و سیاست ، جمهوری عرفی ، بر اساس حقوق بشر ، کنوانسیونها و حقوق بین الملل است ؟ آیا حکومتگران کنونی ایران راضی خواهند بود ، برای خرید آرای مردم ، خود را نمایندگان خدا در میان مردم ایران ندانند و خود را در قالب حزب جا داده و برای بدست گرفتن قدرت ، با دیگر احزاب ، مبارزه دموکراتیک و آزاد بکنند ؟ آیا حاضر خواهند بود ، هیچ مجلسی و دولتی ، جلسه سری و محرمانه ( غیر علنی ) نداشته و در پشت درهای بسته ، تصمیم نگیرند ؟

بعید می نماید که از تنها سواری اسب قدرت چموش کشور ، فرود آمده و دیگر احزاب و ملتها را شریک سازند ولی می توان امیدوار بود که فشارهای افکار عمومی داخلی و بین المللی ، روند دموکراتیک دنیا و همه کشورها ، آنها را هم مجبور به تغییر موضع و فروش کالای رقابتی کند و اگر چنین چرخشی در حکومتگران کنونی ایران ، مشاهده شود ، قابل احترام خواهند بود ولی در سایه قانون اساسی و ایدئولوژی حاکم کنونی ، امیدی به آن نیست و رای مردم در خدمت بردگی آنان است و خواهد بود . یعنی تا زمانی که چرخشی رخ نداده است ، رای خواهیم داد تا به بردگان سیاسی – اقتصادی حاکمیت ، تبدیل شویم . چرا که ما حق انتخاب نداریم و " مشارکت ! " هم به بازی یک طرفه تبدیل شده است که ما خریدار علاقه مندان آن هم نیستیم و آنها هر چه را که بخواهند ، به ما تحمیل خواهند کرد . چه بخواهیم و چه نخواهیم .

من رای نخواهم داد و خودم را نمی فریبم که در حکومت این کشور مشارکت دارم با رای خود ، حکومتی را نمی خرم که به من ، به عنوان برده سیاسی ، می نگرد . فکر می کنم ، اصلاح طلبان و افراد بی تفاوت هم به این گزینه رسیده اند . چرا که حکومت را به دست گرفتند ( اصلاح طلبان ) اما تغییر چندانی رخ نداد . آن هم به چه بهای گزافی ( افزون بر آرای ما ) .

بگذاریم جدال ملت با حکومتگران تسلیم خواه و سلطه طلب مطلق گرا ، ادامه یابد ولی ما ملتهای ایرانی ترک ، کرد ، عرب ، لر ، بلوچ ، گیلکی ، ترکمن ، فارس و ... چه بکنیم ؟

اخبار منتشر شده ، از دیدار تعدادی از نمایندگان اقشار مختلف ترک و کرد و ... با بعضی از کاندیداها ، خبر می دهد . من این دیدارها را پوچ و کم تاثیر می دانم ملی باید احزاب ، جمعیتها ، گروهها و فعالان سیاسی ( سراسری یا منطقه ای ) از این فرصت استفاده کرده و به معامله با تمامی کاندیداها بپردازندو آنان را متعهد به اجرای همه اصول ( نه بخشی از اصول ) قانون اساسی بکنند و از آنان تعهد نامه بگیرند تا در آینده ، قول و قرارهای انتخاباتی خود را فراموش نکرده واز زیر شعارهای خود ، در نروند . هر بخشی از جامعه ما و فعالان این ملت ها می توانند با کاندیدایی ، بحث و مذاکره کرده و خواست های خود را بر آنان تحمیل کنند تا آرایی را که به صندوق خواهند ریخت و برای خود ، رئیس جمهور انتخاب شده از قبل را خواهند خرید ، مشروط ، خریداری کنند . چرا که اگر عموم مردم رأی ندهند ، بخشی از مردم به دلایل مختلف ، رأی خواهند داد . فعالان سیاسی باید بتوانند از این آرا ، به نفع اجرای همه اصول قانون اساسی ، تبدیل ایران به حکومت و سرزمینی فدرال ، بهره گیرند و در پای میز مذاکره با همه کاندیداهای احتمالی و حتمی ، حاضر شوند و عقاید ، اراده و خواست خود رابه افرادی که مورد اعتماد این حکومت و افراد پرنفوذ حکومتی هستند و برای رقابت با هم به میدان آمده اند ، تحمیل کنند و مطمئن باشند که خریداران آرایشان ، به آنان انگ تجزیه طلبی ، نمی توانند بزنند . می توانند با قدرت ، وارد مذاکره با راست و چپ ، میانه و افراد مستقل و احزاب و گروه ها شده و آن ها را ملزم به مراعات اصول مورد نظرشان بکنند . 

این فصل از انتخابات ، برای رشد احزاب ، جبهه ها ، جمعیت های مختلف سیاسی و غیر سیاسی ، بسیار مناسب است . ترک ها ، کردها ، لرها ، بلوچ ها ، ترکمن ها ، فارس ها ، عرب ها و ... باید از این فرصت ، استفاده کرده وNGO های مستقل ، سیاسی و غیر سیاسی خود را پدید آورده ، با ملت های دیگر و با گروه ها و جمعیت های مشابه خود ، در هر منطقه و در سراسر کشورائتلاف کرده و از قدرت جمعی خود ، بهره بگیرند و حضور سیاسی شان را بر حکومت و فعالان آن ، تحمیل کنند . اگر اکنون ، جمعیت های خود را تشکیل داده و هستی خود را اعلام کنیم ، برسمیت شناخته می شویم . چون، حکومت در این مرحله به رأی ما نیاز دارد و به دنبال خرید آرای ما ، است. در نتیجه ، شما ، ما و خواستمان را برسمیت خواهد شناخت . ما می توانیم ، میدان مناسبی را برای خواست ها و اهداف خود بدست آورده و خود را تثبیت کنیم و به فعالیت خود در دوران بعد از انتخابات هم ادامه دهیم . این هم می تواند یکی از شروط شما و ما در پای میز مذاکره با تمامی کاندیداها باشد که نه تنها جمعیت ما، بلکه جمعیت های دیگر و رقبای ما هم اجازه فعالیت داشته باشند . 

به عنوان مثال : اگر فدرالیست های ترک ، کرد ، لر ، عرب ، فارس ، بلوچ ، گیلکی ، ترکمن و ... با هم دست اتحاد ندهند ، به قدرت مهم و تأثیرگذاری تبدیل نخواهند شد و نمی توانند باحکومت ( بعد از انتخابات هم ) وارد مذاکره شوند . لازم است که طرفداران این تفکر ( فدرالیسم ) هم دیگر را ( علاوه بر میان ملت خود ، در میان ملت هاهم ) یافته و با هم متحد شوند و ازهم ، چه در این انتخابات و چه در مسائل آینده ، حمایت کنند . البته بدیهی است که فدرالیست های آذربایجان با فدرالسیت های کردستان و ... علاوه بر فکرها و موضوعات مشترک ، مسائل متفاوتی هم دارند و حق دارند ، با توجه به مسائل بومی و منطقه ای ، با کاندیدهای مختلف ، وارد مذاکره شوند و آرای مردمشان را بفروشند . 

بدین گونه ، طرفداران اصلاح طلبی ، رفراندوم ، تغییر قانون اساسی ، اجرای ظرفیت های قانون اساسی ، دانشجویان ، دگراندیشان ، طرفداران محیط زیست ، طرفداران فرهنگ ، آزادیخواهان ، دمکراسی خواهان ، طرفداران حقوق بشر، حامیان جدایی دین و سیاست ، جمهوری خواهان ، فعالان ادبی ، تاریخی ، علمی ، ورزشکاران ، اساتید دانشگاهی ، معلمان ، کارگران ، سندیکاها و انجمن های صنفی و ... می توانند نه تنها جمعیت خود را در شهر ، استان و در میان ملت ترک ، کرد و ... تشکیل دهند بلکه با دیگر ملت های دوست و یار تاریخی خود هم در دیگر نقاط کشور ، متحد شده و در سرنوشت آینده سیاسی و تحولات اجتماعی ایران ، بعد از انتخابات نیز ، نقش بازی کنند. 

سرنوشت آنانی که آگاهانه یا به عللی ، رأی می دهند ، معلوم است . حاکمیت ، آرای آنان را می خرد و با تکیه بر رأی آنان و به نام همه ملت ، بر همه ما حکومت می کند . در نتیجه ، چه رأی بدهیم و چه رأی ندهیم ، ما هم باید ازهمان آرا استفاده کرده و برحکومت فشاربیاوریم و خواسته های خودمان را بر آنان تحمیل کنیم . اما من چرا رأی نمی دهم و انتخابات را تحریم می کنم ؟ 

1- من ، خانواده ام ، دوستانم ، همکارانم و ... همه ما ، می دانیم که چه چیزی به صلاح ماست و چه چیزی به نفع ما نیست و باید رأیمان را برای خرید کدام متاع بدهیم ولی حکومتگران ، هنوزما را صغیروغیرممیز می دانند و از طریق شورای نگهبان ، برای ما افرادی را انتخاب می کنند تا ما از میان برگزیده های آن ها ، یکی را برگزینیم . پس ، چون او ف ر می کند ، من حق رأی ندارم ، رأی نمی دهم . چرا که شورای نگهبان بجایم و برایم انتخاب کرده است . 

2- انتخابات ، بدون افشاگری و افشا سازی کاندیداها ، بی معنی است ولی قانون این کشور ، افشای کاندیداها را ممنوع ساخته است . پس باید در تاریکی ، به افراد تاریک و سیاه ، رأی بدهیم که کارنامه آن ها روشن نیست و در تاریکی قرار دارند . من نمی خواهم ، به تاریکی و کسانی که نمی شناسم و در تاریکی قرار دارند ، رأی بدهم . آیا کسی می تواند باور کند ؛ سبدی که شورای نگهبان برگزیده و در اختیار ما گذاشته است ، افراد سالمی هستند که به قصد خدمت برای ملت ، به مید ان آمده اند ؟ من نمی توانم باور کنم . پس رأی نمی دهم . 

3- در 25 سال گذشته ، گرچه بارها رأی داده ایم اما هیچ امتیازی از حکومت نگرفته ایم . چه امیدی داریم که پس از این انتخابات ، امتیاز بگیریم ؟ لذا رأیم را برای خرید دیکتاتوری و ایدئولوژی سر کوبگر که هیچ امتیاز نمی دهد ، نمی دهم . 

4- اگر تحریم کنیم و تعداد آرای صندوق ها ، بشدت کاهش یابد ، حکومت و حکومتگران ناچار هستند ، به من و ما هم امتیازی بدهند و ما را هم در بازی اداره کشور ، شریک سازند. یا پیام روشن ما : " تو را نمی خواهم " را بشنوند . 

5- آیا انتخاباتی بدون حضور احزاب غیر دولتی ، رادیوهای غیر دولتی ، تلویزیون های آزاد ، مطبوعات افشاگرانه و روز نامه نگاران جسور ، می تواند آزاد و تأثیرگذارباشد ؟ نه! چون در پیش زمینه های انتخابات ، آزادی وجود ندارد ، در چنین شرایطی ، آزادی در انتخاب ، عین بردگی سیاسی و حکومت خواسته است و من طالب آزادی و در مقدمه انتخابات هستم تا آزادی نتیجه انتخابات هم تظمین شود . چون آزادی در مقدمات انتخابات نیست ، رأی نمی دهم . 

6- آزادی در طرح و اعلام دیدگاه های سیاسی ، اقتصادی، بهداشتی ، آموزشی و ایدئولوژیک و... کاندیداها و اعمال اراده رأی دهندگان ، شرط هر انتخاباتی است . زمانی که کاندیداها نمی توانند خارج از خطوط قرمز حاکمیت ، حرف بزنند و قول بدهند ، و اگر چنان کنند ، " صلاحیتشان " لغو و منتفی می شود ، چرا باید به افرادی دست و پا بسته و بدون اراده که فقط برای حکومت کردن ، با هم رقابت می کنند ، رأی بدهم و حکومت آنان بر خودم را بخرم ؟ 

7- به من ملت ترک ، ملت عرب ، ملت فارس ، ملت کرد ، ملت ترکمن ، ملت لر ، ملت بلوچ و... نه به عنوان یک ملت که با دیده اقلیت و قوم نگریسته می شود . اقلیت چه حقی در این کشور دارد ؟ وقتی حقوق قانونی اکثریت ، اجرا نمی شود ، ما "اقلیت ها " چه انتظاری از حکومت و قانون ، داریم ؟ من که اقلیت محسوب می شوم و طبق قانون اساسی ، هیچ گاه به اکثریت تبدیل نخواهم شد تا بر خودم حکومت کنم ، به چنین ایدئولوژی ، قانون و دیدگاهی رأی نمی دهم و آن را به عنوان " بهترین قانون " نمی خرم که بد ترین قانون ها ، است . 

با این حال ، ما تحریم کنندگان هم جمعیت بزرگی هستیم که هیچ کس نمی تواند ما را نا دیده بگیرد و از محاسبات خود ، حذفمان کند . بیاییم و با هم ، جمعیت مستقل و غیر دولتی خودمان را تشکیل داده و برای خود و آینده کشورمان ، برنامه ریزی کنیم . همان طور ، باید افرادی را که خواهان رفراندوم هستند و در اینترنت به آن رأی مثبت داده اند هم ، برای تشکیل یک جمعیت یا سازمان یا گروه ، حرکت کرده و در کشور، اقدام کنند تا تاثیر زیادتری بگذارند .

پس ما مخالفان قانون اساسی ، خواهان تغییر قانون اساسی ، رفراندوم خواهان ، حقوق بشری ها، دمکراسی خواهان ، جمهوری خواهان و تحریم کنندگان هر نوع انتخاباتی ( تا زمانی که به خواست ما تن داده نشود ) و... هم نیروی بزرگی هستیم که اگر در سراسر کشور و شهرهایمان به گرد هم آییم ، هیچ قدرتی نمی تواند ما را نا دیده بگیرد و اگر بخواهیم ، می توانیم خود و خواستمان را از راه های دمکراتیک بر حکومت تحمیل کرده و کشور را به سمت دمکراسی ، سوق دهیم . هم فکران من ، بیایید ، متحد شویم و از ندادن رأیمان هم نتیجه بگیریم . 


انصافعلی هدایت

روزنامه نگار آزاد و مستقل 

زندان تبریز
19 / 1 / 1384


اصل مطلب در آدرس زیر هم موجود است 

Comments

Popular posts from this blog

سیاست، جسورلارین میدانی دیر